پلاک ۱۳
مثل سیبی که از عدن برسد یا نسیمی که از چمن برسد گوهری تابناک آمده است چون عقیقی که از یمن برسد و ب
میخواستم از این شعر، یکی دو بیت انتخاب کنم و بذارم... آخ مگه تونستم؟! 😭❤️ فوقالعادهست... بیت به بیتش نوش جااااان، عیدتون مبارک ✨✨✨
از اینکه احوال خواهرزادهم براتون مهمه، که حالش رو میپرسید، که براش دعا میکنید، ازتون خیلی ممنونم رفقا 💚
میشه شب عید برای «مَهگل» هم دعا کنید؟ دخترکی که توی بیمارستان تخت کناری خواهرزادمه، بیماریای داره به نام سندروم نفروتیک... 🥺
و برای همهٔ مریضها، خصوصاً کوچولوهاشون ❤️ عیدی مامان و بابا هاشون شفای عاجل و کامل مهگل هاشون باشه 🥲
#امن_یجیب_المضطر_اذا_دعاه_و_یکشف_السوء ❤️
@pelak13
اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
http://www.vadieh.org
اگر براتون مقدوره، توصیه میکنم...
اگر نیست، به کسانی که براشون مقدوره توصیه کنید 😅
این برای دانشگاهیهاست، واسه طلّاب هم اینجا:
https://portal.hozehkh.com/registers
@pelak13
به نظرم، یکی دو هفتهٔ آخر فروردین و یکی دو هفتهٔ اول اردیبهشت، از جهت حضور پررنگ گلهای اقاقیا میتونن اعلام پیوستن به ماههای بهشتی بکنن... واقعاً که اقاقیا خوش عطر ترینهههه 😭❤️
پلاک ۱۳
@pelak13
این پاکت رو نشونم داد، بهم گفت به نظرت باهاش چه کاردستیای میتونیم درست کنیم؟
گفتم نمیدونم، نظر تو چیه؟
دو سه دقیقه فکر کرد، بعد گفت آهاااا فهمیدمممم
گفتم چییی؟
گفت خرس 😍😍😍
گفتم یعنی چجورییی؟ 😍
گفت نمیدونم 😒 ولی خرس درست کنیم
حالا من و یه پاکت که باید به خرس تبدیل بشه 😵💫🤣
مبهوت این حجم از همکاری 🥲😂
@pelak13
پلاک ۱۳
تصور میکردم وقتی از بیرون میام خونه، اولین حسی که سراغم بیاد حس گیجبودن از شلوغی خونه باشه، بهخاطر گل قشنگی که امروز مهمونم بود. اما این خرگوش اولین چیزی بود که دیدمش و خب اولین حسی که داشتم، حس دلتنگی بود. بعد دور و بر خونه رو نگاه کردم و حس حضورشو آروم آروم مزمزه...
... دو تیکه سیب کوچولویی که مونده بود چون دیگه میل نداشت. نقاشیها و کاردستیهایی که برام گذاشته بود توی تُنگ روی میز. کاغذهای کوچولو کوچولویی که روی زمین بود ❤️
این روزا توی خیابونها، و بیشتر از اون کوچهها، عطر اقاقیا پیچیده. اگر به من بگن آیا رایحهای هست که از عطر بارون، عطر پائیز، عطر گل مریم و نرگس، عطر خاک نمخورده، بیشتر دوستش داشته باشی؟ بیدرنگ میگم آره! عطر اقاقیا...
اقاقیا تمام فصول سال نیست. فقط مدت کوتاهی از فروردین و اردیبهشت میاد، درختها رو سفیدپوش میکنه و کوچه پسکوچهها رو عطرآگین، دل رو میبره، و میره. در هر احوالی که باشی، از کوچه که رد بشی عطر اقاقیا بغلت میکنه...
درست مثل تو عزیزم ❤️ مثل تو که وقتی میای این شهر، چند روزی فضا رو پر از عطر حضورت میکنی و پر از حس لطافت، و بعد دوباره سفر میکنی... مثل تو که به تناسب نزدیک بودنت به فطرت، دور دوری از خیلی از مناسبات خستهکنندهٔ آدمبزرگها...
وقتی میرم بیرون نفس عمیق میکشم. که تمام ریهام اقاقیا بشه. وقتی پیشتم تو رو نفس میکشم که قلبم شکوفه بده. دلم نمیخواد به روزی فکر کنم که عطر اقاقیا دوباره کم میشه. به روزی که دوباره از این شهر میری شهر خودت... فعلاً فقط باید حضورت رو نفس عمیق بکشم ❤️🥲
#هشتگ_خاله_هم_اینقدر_سوسول 😒😂
@pelak13