فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهیدانه
✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦
🔸️اگر از دست کسی ناراحت هستید دورکعت نماز بخوانید و بگویید....
🌹شهید حسن باقری
..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
#رفیق_شهیدم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ شهیدی که #امام_زمان(عجلالله تعالی) را ملاقات کرد
✍ دست نوشته #شهیداسماعیل_خانزاده:
شبی که توفیق ملاقات با صاحب عصر عجلالله را نصیبم کردی بر من یقین شد که شهادت را هم نصیبم میکنی.❤️
#شهداومهدویت
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این برنامه رو تقدیم کردیم به پدر و مادرهای شهدای گمنام و مفقودالاثر.🙏
📝 پاورقی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
شهید محمد رضا شیخی:
_خواهران! جهاد شما، #حجاب شماست.🖇✊🏻
در جامعه امروزی #ارزش_زن
به حجاب و تقوای اوست نه به بی بند باری و بی عفتی او،😔
در جامعه ای که هر خیابان و کوچه اش چندین کشته
و زخمی برای اسلام دارد بی حجابی و بی عفتی معنایی ندارد(:🦋
#ریحانه 🌱
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
✍در پـی یک معجزه بود
تا زندگـی اش را دگرگون سازد
بـه جبھه رفت !
حالا سال هاست که مردم کنار مزارش
مـےنشینند و به یڪدیگر مـی گویند
معجزه مـی ڪند..!(:💔
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#شهیدانه
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#مناجات
خدایا..
کمک کن اگر در صف شهدا غایبیم، در صف پیام رسانان راهشان غایب نباشیم.🌱.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💐شهید محسن زیارتی
شهیدی که در برزخ گره گشایی می کند!
بسیاری از دوستان محسن که مشکلاتی داشتند، با محسن در میان می گذاشتند و او هم مشغول حل این مشکلات معنوی می شد.
استاد پناهیان ادامه داد: من در موضوع قبر سوالاتی داشتم و نمی دانستم از که بپرسم تا اینکه یک شب محسن آمد و سوال مرا هم پاسخ داد...
📙 کتاب بازگشت.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم اسارت شهید تندگویان در عراق!!!!
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹شهید سیدمرتضی آوینی:
قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکِشد..
تا بیایند و کربلای ایران را عاشقانه بسازند..
و زمینهساز ظهور باشند..
آن مردان آمدند و رفتند..
فقط من و تو ماندیم
و از جریان چیزی نفهمیدیم...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_ویک
مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانه هایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم...
بدنمان بین پایه های صندلی و میز شیشه ای سفره عقد مانده بود،..
تمام تنم میان دستانش از ترس میلرزید😥😨 و همچنان رگبار گلوله به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره میخورد...
ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد وحشت زده اش را میشنیدم
_از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!😐😧
مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم..
و مضطرب صدایم میکرد
_زینب حالت خوبه؟😥❤️
زبانم به سقف دهانم چسبیده و او میخواست بدنم را روی زمین بکشد..
که دستان ابوالفضل به کمک آمد...
خمیده وارد اتاق شده بود و شانه هایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید...
مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجره های بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را میکوبید.. که جیغم در گلو خفه شد.😱😰
مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر رهبری گوشه یکی از اتاق ها پناه گرفته بود،..
ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید...😢😰🤗
مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی #دامادی اش هراسان دنبال #اسلحه ای میگشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند..
که ابوالفضل فریاد کشید
_این بیشرفها دارن با مسلسل و دوشکا میزنن، ما با کلت چیکار میخوایم بکنیم؟😡🗣
روحانی مسئول دفتر تلاش میکرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود..
که تمام در و پنجره های دفتر را...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_ودو
تمام در و پنجره های دفتر را به رگبار بسته بودند...
مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند.. و صحنه ای دید که لبهایش سفید شد،..
به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد
_اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟😨
من نمیدانستم...
اما ظاهراً این کار در جنگ شهری دمشق #عادت تروریست ها شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند
👤_میخوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!😰
و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشی گری ناگهانیشان را تحلیل کرد
👤_هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم رهبری ایران میبینن! دستشون به حضرت آقا نمیرسه، دفترش رو میکوبن!🙁😥
سرسام مسلسل ها لحظه ای قطع نمیشد،...
میترسیدم به دفتر حمله کنند..
و #تنهازن_جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم میلرزیدم.😰😢
چشمان ابوالفضل🕊 به پای حال خرابم آتش گرفته...
و گونه های مصطفی🌸 از غیرت همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش میچرخید...
از صحبت های درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خوانده اند...
که یکی شان با تهران تماس گرفت و صدایش را بلند کرد
_ما ده دیقه دیگه بیشتر نمیتونیم مقاومت کنیم!😑😥
مرد میانسالی 👤از کارمندان دفتر، گوشی📞 را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد
_یا اینجا همه مون رو سر میبرن یا اسیر میکنن! یه کاری کنید!😰😡
دستم در دست مادر مصطفی لرزید...😱😰😭و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد..😰😭
و حال مصطفی را به هم ریخت که...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 «با ندای یا فاطمه زهرا (س)،
آنچه را که شد محقق ساختیم»
#توسل_به_حضرت_مادر
#مادر_پهلو_شکسته
#شهید_ابو_مهدی_المهندس🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa