eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.8هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
7.5هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
15.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌°•🌱 شهید عبدالکریم پرهیزگار در 22 مرداد ماه 1365 در جهرم چشم به جهان گشود و در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت رسید. نوید شاهد فارس : شهید عبدالکریم پرهیزگار در 22 مرداد ماه 1365 در روستای کراده از توابع بخش خفر شهرستان جهرم چشم به جهان گشود. وی در سال 1384به عضویت نهاد مقدس سپاه پاسداران درآمد و اوایل ورود در تیپ نیروی مخصوص المهدی عج جهرم مشغول و پس از چند سال با انتقال به تیپ مهندسی الهادی شهرستان کوار به عضویت گردان تخریب آن یگان در آمد. وی سرانجام در دفاع از حرم عمه سادات توسط تروریست‌ها تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد. از این شهید بزرگوار یک فرزند پسر به نام امیر علی به یادگار مانده است. ْ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
14.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 | یا زهرا پیش شما رو سفید شدن 🎤 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
💫 در محضر شهدا💫 اخوے بہ گوشے؟؟ ما کہ اومدیم توے این میدون! ولے بہ بچہ‌هاے جنگ نرم بگو : همہ جوره حواسمون هست، بہ هر کلمہ کہ مے‌نویسن...! 👌 بگو اینو یادشون باشہ : ، شاهدن و ناظر 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
‏بـرادران من! خودرا دست ڪم نگیرید! دنیا و ابـرقدرتهای دنیا از لباس سبز مـا و اسم مـا میترسند و آن هم بخاطر ایمان درون قلب شماست! ✍🏻شهید مهدی ثامنی راد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
‏حاج قاسم: ویژگی هایی که ‎ را با آنها میشناختم این بود که این شهید بزرگوار علی رغم تمام مسئولیتهای اجتماعی و نظامی که داشت هیچگاه آلوده به شهرت طلبی نشد. به گونه‌ای که اگر از مردم پاریز بپرسید که یک چهره مذهبی و اجتماعی معرفی کنند، بی تردید شهید الله دادی خواهد بود. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
سرزده آمد به جلسه‌ی قرآن روستا ، مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن،از حفظ با تعجب پرسیدم: شما با این همه مشغله چه طور فرصت حفظ قرآن داشتید؟ گفت: در ماموریت‌ها فاصله‌ی بین شهرها را عقب ماشین می‌نشینم و قرآن می‌خوانم 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•گفتندشھیدگمنامہ •پلاڪ‌هم‌نداشت،اصلاهیچ‌نشونہ‌اۍنداشت •امیدواربودم‌روۍزیرپیرهنیش •اسمش‌رونوشتہ‌باشه •نوشته‌بود:اگربراۍخداست، •بگذار گمنام بمانم..) 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
291_28170177733539.mp3
5.13M
این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه... التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه... 🎙 حسین ستوده الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥داعشی‌های دهۀ شصت 🔹فکرکنید درحال خواندن نماز جماعت هستید که ناگهان بین مردم بمب منفجر می‌شود. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
-آیـا ڪسۍ هسٺ به مرگ لبخند زده باشد؟ -شھید به مرگ میخنـدد:(♥️ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
‏دستشُ محکم گرفتم گفتم: بحث و عوض نکن این سوختگیِ دستت چیه هادی؟! خندید؛ سرشو پایین انداخت و گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینطوری ازش پذیرایی کردم .. 🥀• شهید هادی ذوالفقاری🕊• 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ حال مصطفی را به هم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد _نمیبینی زن و مادرم چه حالی دارن؟چرا بیشتر تن شون رو میلرزونی؟😡🗣 ابوالفضل تلاش میکرد با موبایلش📲 با کسی تماس بگیرد.. و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید _فکر میکنی سه ماه پیش چجوری ۴٨ تا زائر ایرانی رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟😡😡 هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره! ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد.. و بی توجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند _بچه ها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمیتونن بیان، با تک تیرانداز میزنن. مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود...😥❤️ که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت... و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت _بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.🏫 و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد _اگه یه آرپیجی باشه، خودم میزنم! انگار مچ دستان مردانه اش در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد.. و تنها یک جمله گفت _من میرم آرپیجی رو ازشون بگیرم. روحانی دفتر محو مصطفی مانده..😧و دل من و مادرش از نفس افتاد... که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد 👤_در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز میزنه! و ابوالفضل موافق رفتن بود.. که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد _شما کلتت رو بده من پوشش میدم!😡🗣 تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجره ها و دیوار ساختمان میخورد... و این رگبار.... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa