eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊 🌹شهید حسین رضایی صدای گرم و خوبی داشت.هرجای زیارتی که میرفتیم روضهء امام حسین(علیه السلام)را باید میخواند.در منزل هم وضو میگرفت و با نیت و دلی پر از حاجت که مهم ترین حاجتش شهادت بود.روبه قبله می نشست.اشک میریخت و با اخلاص زیارت شریف عاشورا را آغاز میکرد.لحظاتی خود را جدای از دنیا و تعلقاتش احساس میکرد. 🌹خداوند نگاهی به او کرد و به واسطه آبروی نور دیده دخت عزیز و بزرگوار رسول الله(صل الله علیه وآله)حاجتش را داد.کار هر روزش بود.زیارت عاشورا خیلی میخواند.با صدای گرم و دلنشینش که هنوز در گوشم صدایش را میشنوم. ذکر قنوتش هم فراضی از این دعا بود: "اللهم الجعل محیای محیا...." 🕊مهر شهادتش را هم امام حسین(علیه السلام) بر پروندهء اعمالش زد.😭 ✍به نقل از:همسر شهید 🌹تاریخ ولادت:۱۳۴۹/۲/۱۶ 🌹تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۱۱/۱۴ نبل و الزهرا 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تشییع شهید علیدادی در حرم حضرت رقیه(س) 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
تقريباً مهمات ما تمام شده بود... ابراهيم هادی بچه هاي بي رمق کانال را در گوشه اي جمع کرد و برايشان صحبت كرد : بچه ها غصه نخوريد، حالا كه مردانه تصميم گرفتيد و ايستاديد، اگر همه هم شهيد شويم، تنها نيستيم. مطمئن باشيد مادرمان حضرت_زهرا (س) مي آيد و به ما سر ميزند. بغض بچه ها ترکيد. صداي هقهق شان هم هي کانال را پر کرده بود. به پهناي صورت اشک می ريختند. ابراهيم ادامه داد : «غصه نخوريد. اگر در غربت هم شهيد شويم، مادرمان ما را تنها نميگذارد! » 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سر لشگر خلبان سید علی اقبالی دوگاهه نابغه پرواز ایران تنها شهیدی که بدنش در دو شهر مدفون شد. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔥 رمان (بر اساس واقعیت) 📌اولین نماز 🍃چند هفته، حفظ کردن نماز و تمرینش طول کشید ... تک تک جملات عربی رو با ترجمه اش حفظ کرده بودم ... کلی تمرین کردم ... سخت تر از همه تلفظ بود ... گاهی از تلفظ هام خنده ام می گرفت ... خودم که می خندیدم بقیه هم منفجر می شدن ... 🍃می خواستم اولین نماز رو توی خونه خودم بخونم ... تنها ... 🍃از لحظه ای که قصد کردم ... فشار سنگینی شروع شد ... فشاری که لحظه لحظه روی قفسه سینه ام بیشتر می شد ... 🍃وضو گرفتم ... سجاده رو پهن کردم ... مهر رو گذاشتم ... دستم رو بالا آوردم ... نیت کردم و ... الله اکبر گفتم ... 🍃هر بخش رو که انجام می دادم همه گذشته ام جلوی چشمم می اومد ... صحنه های گناه و ناپاک ... هر لحظه فشار توی قلبم سنگین تر می شد ... تا جایی که حس می کردم الان روح از بدنم خارج میشه ... تک تک سلول هام داشت متلاشی می شد ... بین دو قطب مغناطیسی گیر کرده بودم و از دو طرف به شدت بهم فشار می اومد ... انگار دو نفر از زمین و آسمان، من رو می کشیدند ... 🍃چند بار تصمیم گرفتم، نماز رو بشکنم و رها کنم ... اما بعد گفتم ... نه استنلی ... تو قوی تر از اینی ... می تونی طاقت بیاری ... ادامه بده ... تو می تونی ... 🍃وقتی نماز به سلام رسیده بود ... همه چیز آرام شد ... آرام آرام ... الله اکبرهای آخر رو گفتم اما دیگه جانی در بدن نداشتم ... همون جا کنار مهر و سجاده ام افتادم ... خیس عرق، از شدت فشار و خستگی خوابم برد ... 🍃از اون به بعد، هرگز نمازم ترک نشد ... در هر شرایطی اول از همه نمازم رو می خوندم ... ✍از نویسنده داستان سؤال شد که👈 چرا برای استنلی خواندن نماز اینقدر سخت بود ایشون گفتند به خاطر اینکه استنلی حرامزاده بوده و شیطان مستقیماً در بسته شدن نطفه‌ش نقش داشته. وقتی چنین افرادی از صف ابلیس جدا میشن و میخوان کار خوبی انجام بدن براشون خیلی خیلی سخته ، چون براشون یه جنگ محسوب میشه با شیطان .. به هر میزان که قدرت روحی شون قوی تر باشه و عمق مسیر توبه بیشتر باشه فشار بیشتری رو تجربه می کنن چون کل صفوف شیطان برای برگشت اونها تجهیز میشن... 💫 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔥 رمان (بر اساس واقعیت) 📌وسوسه 🍃حدود هفت ماه از مسلمان شدنم می گذشت ... صبح عین همیشه رفتم سر کار ... ولی مشتری اون روز خیلی خاص بود ... آدمی که در بخش بزرگی از خاطرات قبلم شریک بود... . 🍃- اوه ... مرد ... باورم نمیشه ... خودتی استنلی؟ ... چقدر عوض شدی ... 🍃کین بود ... اومد سمتم ... نمی دونستم باید از دیدن یه دوست قدیمی بعد از سیزده، چهارده سال خوشحال باشم یا نه؟... . 🍃بعد از کار با هم رفتیم کافه ... شروع کرد از زندگی و دزدی های مسلحانه و بزرگش، دلالی و قاچاق اجناس مسروقه تعریف کردن ... خیلی خودش رو بالا کشیده بود ... . 🍃- هی استنلی، شنیده بودم رفتی توی کار مواد و خوب خودت رو کشیدی بالا اما فکرش رو هم نمی کردم یه روزی استنلی بزرگ رو گوشه یه تعمیرگاه ببینم که داره ماشین بقیه رو درست می کنه ... همیشه فکر می کردم تو زودتر از من به پول و ثروت میرسی ... شایدم من یه روز ماشین تو رو درست می کردم ... 🍃نفس عمیقی کشیدم ... ولی من از این زندگی راضیم ... 🍃- دروغ میگی ... تو استنلی هستی ... یادته چطور نقشه می کشیدی؟ ... تو مغز خلاف بودی ... هیچ کدوم به گرد پات هم نمی رسیدیم ... شنیده بودم بعد از ورود به اون باند، خیلی زود خودت رو بالا کشیده بودی و با بزرگ ترها می پریدی ... حالا می خوای باور کنم پاک شدی و کشیدی کنار؟ ... اصلا از پس زندگیت برمیای؟ ... 🍃- هی گارسن ... دو تا دام پریگنون ... 🍃نگاه عمیقی بهش کردم و به طعنه گفتم ... پولدار شدی ... ماشین خریدی ... شامپاین 300 دلاری می خوری ... بعد رو کردم به گارسن ... من فقط لیموناد می خورم ... 🍃- لیموناد چیه ؟ ... مهمون منی ... نیم خیز شد سمتم ... برگرد پیش ما ... تو برای این زندگی ساخته نشدی استنلی... 🍃کلافه شده بودم ... یه حسی بهم می گفت دیدن کین بعد از این همه سال اصلا جالب نیست ... 🍃شروع کرد از کار بزرگش تعریف کردن ... پول و ثروت ... و نقشه دقیق و حساب شده ای که کشیده بود ... نقشه ای که واقعا وسوسه انگیز بود ... 💫 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی نماز می خواند با گردنی کج می ایستاد ... بہ او می گفتیم : مگر گردنت شڪسته ... چرا گردنت را راست نمی گیری ؟ می گفت : در درگاه خدا ، گردن ڪہ هیچ ، تمام اعضاء و جوارح بدن باید شڪسته باشد ...! 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
⭕️بدون شرح ... 🔹شبکه اسرائیل فارسی: رای ندید 🔹شبکه‌صهیونیستی‌اینترنشنال:رای ندید 🔸شبکه بهایی منو تو: رای ندید 🔹شبکه رادیو فردای آمریکا: رای ندید 🔸شبکه سازمان مجاهدین: رای ندید 🔸شبکه سلطنت طلب خارج نشین: رای ندید 🔹شبکه تروریستی کوموله: رای ندید 🔹شبکه وهابی جدایی طلبان بلوچ: رای ندید 🔹شبکه جدایی طلب پان ترک: رای ندید 🔹شبکه پان کرد ها : رای ندید 🔹شبکه نفاق بی بی سی: رای ندید 🔹شبکه ووآ فارسی: رای ندید 👈 شهید همت: هر وقت در مناطق جنگی راه را گم کردید، به آتش دشمن نگاه کنید که کجا را می کوبد؛ همانجا جبهه ی خودیست! 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🥀حمید باکری متولد ١ آذر ۱۳۳۴ ارومیه بود که در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۶۲ قرنه در جنگ ایران و عراق شهید شد. او نظامی ایرانی بود، که از فرماندهان میانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول جنگ ایران و عراق محسوب می‌شد و جانشینی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا را برعهده داشت.  وی برادر کوچکتر علی باکری و مهدی باکری می‌باشد. او در عملیات‌های رمضان، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و والفجر ۲ به‌صورت فعال حضور داشت و در حین اجرای عملیات والفجر ۱ به شدت مجروح گردید. حمید باکری در اسفندماه ۱۳۶۲ در خلال انجام عملیات خیبر، بر اثر اصابت مستقیم گلوله آرپی‌جی، در جزیره مجنون شهید شد و پیکر او در میدان نبرد باقی ماند و هیچ‌گاه به کشور بازگردانده نشد. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
زندگی‌نامه🌱 در تاریخ ١ آذر ۱۳۳۴ در شهر ارومیه زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در این شهر سپری نمود. او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان فردوسی ارومیه به پایان رساند و بعد از اخذ مدرک دیپلم متوسطه، با وجود قبولی در آزمون کنکور سراسری، به سربازی رفت. باکری دوران خدمت سربازی را در یکی از پاسگاه‌های ژاندارمری اطراف ارومیه گذراند و بعد از پایان خدمت، حدود یک سال، به‌همراه برادرش؛ مهدی به شهر تبریز نقل مکان کرد و فعالیت‌های سیاسی خود بر علیه نظام شاهنشاهی را نیز در همین دوره آغاز نمود.  در سال ۱۳۵۵ ابتدا به ترکیه و از آنجا به لبنان و سوریه رفت، تا در دوره‌های آموزش چریکی شرکت نماید. وی سپس برای ادامه تحصیلات خود راهی کشور آلمان شد، اما با استقرار امام خمینی ره در حومه پاریس، وی تحصیل در را رها کرد و عازم شد. با وقوع انقلاب ۱۳۵۷، به ایران بازگشت و در پی شکل‌گیری  پاسداران انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۸ به عضویت این نهاد درآمد. با آغاز جنگ ایران و عراق، حمید باکری نیز همچون بسیاری از اعضای سپاه پاسداران، بعنوان نیروی داوطلب عازم استان خوزستان شد و دوره کوتاهی فرماندهی خط مقدم ایستگاه ۷ آبادان را عهده‌دار گردید. وی سپس برای مدتی در جهاد سازندگی فعالیت کرد، اما سرانجام بار دیگر به سپاه پاسداران بازگشت و فعالیت خود را بعنوان جانشین فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا ادامه داد. حمید باکری در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۶۲ در خلال انجام عملیات خیبر، بر اثر برخورد مستقیم موشک آرپی‌جی، در منطقه قرنه واقع در جزایر مجنون، شهید شد و پیکر وی نیز هیچ‌گاه شناسایی نشد😔 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
💠حمید آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که کیست و برای چه آمده است؟! نامه پر بود از نقاط مثبت و منفی اش؛ از خصلت های ارثی تا خصلت های تأثیر گرفته شده از خانواده و محیط. 💠می گفت: اینها را نوشتم تا وقتی رسیدم آلمان برم ندارد و یادم نرود چه کسی هستم و برای چه آمده ام و نباید به خطا بروم. همه را نشانم داد. البته این ها را به این قصد به من نشان داد تا نقاط ضعفش را بدانم و خیلی پیش خودم بزرگش نکنم. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم شهید علی انصاری که در لحظات آخر به همرزمانش گفت: "دارند صدایم می کنند..." و سپس شهادتین را زمزمه کرد... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
شهیدخرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمی شد. 🌴بیایم کمی مثل شهدا باشیم 🌴 عَجِّلْ‌فَرَجَهُم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی با شهید عزیز حاج حسین خرازی 🍃🕊 °| نگاهش به توست ... مبادا غافل شوی و گناه کنی!🔥 مبادا ادعای عاشقی کنی و دلش را به درد آوری! نگاهش به توست... مراقب کارهایت باش! 🙏 |° 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این‌صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند: ۱-دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می‌خیزند و از گذشته خود پشیمان اند . ۲-دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند. ۳-دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد ... هدیه به روح مطهرشون صلوات 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷🕊 در آخرین عملیاتش به نیروهایش گفت: این مأموریت که قرار است انجام دهیم نامش شهادت است .. کسی که عاشق شهادت نیست با ما نیاید .. بقای جامعه اسلامی ما در سایه شهادت، ایثار، تلاش و مقاومت شماست 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 «رفیق» 🏷 شهید حاج حسین خرازی به روایت شهید سرداردلها شهید حاج قاسم سلیمانی 🌹انتشار به مناسبت سالروز شهادت سردار حاج حسین خرازی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
شهید محمدعلی قیصری «در انتخابات شرکت کنید که تکلیف الهی است. رأی شما دفاع از اسلام و قرآن است و مواظب باشید به کسانی که برای شهرت و قدرت خود را مطرح ساخته‌اند رأی ندهید.» 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◖❤️‍🩹✨◗ پدرصورت‌پسـرش‌رابوسیدوگفت: تاڪی‌میخوـٰاۍ‌برۍ‌جبھہ؟! پسـرباخنده‌گفت: قول‌میدم‌دفعہ‌ۍآخرم‌بآشہ پدر:قول‌دادیـٰا..!' وپسـرسرقولش‌جآن‌داد! ‹ ❤️‍🩹⇢ › ‹ ✨⇢ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | خاطره ای عجیب و شنیدنی از شهید ابراهیم هادی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{﷽}• و قَلبک فی قَلبی یا شهید... قشنگه ها نه؟ قلب یه شهید تو قلبت باشه...🌱 باهاش یکی بشی باهاش رفیق بشی اونقدر رفیق و اونقدر عاشق و اونقدر شبیه ... که تهش مثل خودش شهید بشی :)♥️ 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌟 🌟۴۵ با مهدی و امین ،علی و صابر قرار گذاشتیم برای تعطیلات به کرمانشاه برویم. امین با خانواده اش هماهنگ کرد.قرار شد برای اسکان به خانه بابابزرگ امین برویم.خانواده امین با مهربانی برای اینکه ما راحت باشیم،خانه عمو یا دایی امین را به ما دادند.انجا کسی نبود،وقتی تنها شدیم،صدای خنده و شوخی مان تا آسمان میرفت. خوبی جمع ما این بود که بچه ها ظرفیت شوخی داشتند و سریع یک طرح و نقشه جدید برای نفر بعدی اجرا می کردیم مادر امین پیشنهاد داد برای روز آخر باهم به خارج از شهر برویم.دو ماشین شدیم و راه افتادیم.خانواده برای خرید رفتند .ماهم رفتیم داخل یک پارک زیر انداز پهن کردیم.باکمک و سلیقه امین سفره را پهن کردیم و وسایل ناهار را آماده چیدیم. قبل از ناهار من،علی،امین،علی و مهدی رفتیم سراغ تاب و سرسره.شب آخر قرار گذاشتیم که باهم برویم فست فود بخوریم. تب و تاب انتخابات از همان روزهای اول سال،همه شهرها راگرفته بود.معرفی کاندیدا،جناح بندی ها را مشخص تر کرد. از گوشه و کنار اخبار تحرک های گروه های ضد انقلابی شنیده می‌شد همین امر باعث شد که روزهای منتهی به اخذ رأی و حوادث بعدازآن،مادر آماده باش باشیم.رودرروی کسانی قرار میگرفتیم که در اولین تعریف باهم هم شهری،همسایه،هم محلی و حتی هم مسجدی بودیم.مکر دشمن بی صدا مثل موریانه به جان ملتی افتاده بود که در بحران،زلزله و جنگ،همه یکپارچه کنار هم بودیم و حالا....😔 صحنه های تلخی برای همیشه در ذهنم حک شد.دشمن با یک برنامه ریزی دقیق داشت جلو می آمد تا به ریشه باورهای انقلاب بزند. کم کم کار به سنگ ،چوب،درگیری و آتش زدن رسیده بود.دستور برای ما مدارا بود.وظیفه ما ممانعت از فعالیت سرشاخه ها بود.جالب بود؛در شهر خودمان،بر سرمان سنگ و چوب می‌زدند.کافی بود یک بچه حزب اللهی بماند وسط جمعیت، آن طرفی ها چندنفری می‌ریختند روی سرش و کتکش می‌زدند.یکی از بچه ها میگفت:باور خیلی از قصه ها برایم دور از ذهن بود.دیدن این صحنه ها این باور تلخ را به جانم ریخت که گاهی آدم ها عقده هایی دارند که فقط منتظر یک فرصت برای پنجه کشیدن به صورت برادر،دوست و هم شهری خودشان هستند. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa