eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.8هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
7.2هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
‏يک شهر پر از آدم و این حجم پر از درد لعنت شود آن شب که تو را برد و نیاورد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نواهای ماندگار 🔹 با نوای حاج صادق آهنگران ای کاروان کربلا من هم رسیدم با امر رهبر من دل از دنیا بریدم 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
●یک سال بعد از ازدواج به مشهد مقدس رفتیم وقتی روبروی ضریح مطهر رسیدیم به علی گفتم: پیش امام رضا به من قول بدهید که کاری برای من انجام بدهید. ●میدانست که اهل مادیات نیستم ولی با شوخطبعی جیبهایش را گشت و گفت اگر پول داشتم چشم، میخرم. گفتم : اگر میشود آن دنیا شفاعت من را پیش خدا بکنید. ●با روی گشاده و لبخندی گفت شما باید شفاعت ما را بکنید. تمام زحمات زندگی بر دوش شماست. از همه مهمتر بزرگ کردن فرزندانمان است، ولی اگر قسمتم شد و شهید شدم و اجازه داشتم که شفاعت یک نفر را بکنم حتما شفاعت شما را میکنم. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ گردان مقداد لشگر۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ●ولادت : ۱۳۲۹/۱۰/۳۰ اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۵ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌟 🌟۵۵ گوشی ام زنگ خورد ،قبل از اینکه فرصت جواب دادن داشته باشم،صدای انفجار بلند شد.صدای جیغ و فریاد زن ها و بچه هایی که داخل ماشین بودند،بلند شد.همه می‌خواستند از ماشین پیدا شوند.من به کمک مرد دیگری که داخل ماشین بود،از آن ها خواستیم که نترسند و برای پیاده شدن عجله نکنند ،اما کسی گوش نمی‌داد.از لرزش گوشی در دستم متوجه شدم که بچه ها دو مرتبه تماس گرفتند.گوشی را جواب دادم و گفتم:یک ماشین نزدیک ما منفجر شد.از ماشین پیاده شدم و گفتم :خوبم،جای نگرانی نیست. هنوز حرفم با محسن تمام نشده بود که دیدم یک بچه حدودا پنج ساله محکم پای من را گرفته،خم شدم و بغلش کردم.قلبش مثل گنجشکی که ترسیده باشد،به تندی میزد.محکم بغلش کردم و به سینه خودم چسباندمش و نوازشش کردم..آرام در گوشش گفتم:نترس همه چیز تموم میشه.حالا تپش قلبش منظم تر شده بود.زنی سراسیمه و گریه کنان به سمت ما آمد. مشخص بود مادر این پسربچه باشد.خودش را به بچه رساند و محکم در بغل گرفت.راننده سوار ماشین شد،من هم به همراه بقیه مسافرها سوار شدیم.راننده همینطور که زیر لب غر میزد،باقیمانده مسیر را سریع تر رفت.پیاده که شدم ،اول به بچه ها خبر دادم و بعد به سمت حرم حضرت زینب س راه افتادم وارد که شدم.بعد. سلام به بی بی جانم گفتم:قربان صلابت و صبرتان خانم جان، شما به دل اهل کاروان آرامش دادید و پناه بچه ها بودید.حال و هوای چشم های من حسابی بارانی شد.به برکت همین توسل،قبل از ورود به حرم آرامش پیدا کردم.در حال و هوای خودم بودم که حس کردم کسی سرشانه ام میزند،سرم را بالا آوردم، چشم های ریز سیدعلی را از پشت قاب درشت عینکش دیدم.سیدعلی خندید و گفت:به به سلام،رسیدن به خیر،خوبیه حرم عمه جانم اینه که آدم اشناهاش را پیدا میکنه.سرم را تکان دادم و گفتم:خوبی؟تو اینجا چی کار میکنی.؟کنارم نشست و. گفت:اومدم زیارت.از او خواستم برایم روضه بخواند.چقدر آن روز روضه به دلم نشست.با سیدعلی خداحافظی کردم و به خانه برگشتم. شکر خدا نزدیک به دوماه و نیم وظیفه حفظ امنیت را به خوبی انجام دادیم.به ما پایان ماموریت را اعلام کردند. حس عجیبی داشتم ،ذوق برگشتن به خانه و دیدن خانواده و دوستانم از یک طرف و بغض دور شدن از حرم،آن هم در شرایط سخت و حساس نیز از یک طرف.با ابوحسنا قرار گذاشتیم که بعد از یک استراحت دو مرتبه برگردیم و با این قرار،دلمان آرام شد.نیروی جایگزین ما در خانه مستقر شد و دو روز آخر را به مقر اصلی مان آمدیم. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
قرار بود با چراغ مخصوص، راه رو به بچه ها نشون بده... چراغ توی دست راستش بود که تیری به دستش خورد... گفتیم چراغ رو رهاش کن؛ گفت: "نه! من راهنما هستم" با دست چپ چراغ رو گرفت؛ تیری به پهلویش نشست، باز هم کوتاه نیامد؛ تیر بعد به دست چپش خورد چراغ رو به دندان گرفت؛ تیر بعد به فکش خورد؛ چراغ که افتاد خودش هم افتاد 📎پ.ن: علمداران، علمداری را از عباس بن علی(ع) آموخته اند.... "اَلا لایَحمِلُ هذا العَلَمَ اِلّا اَهلُ البَصَرِ وَ اَهلُ الصَّبرِ" 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌟 🌟۵۶ فصل نهم.رفاقت🌸 به قول رضا،خیلی ها هستند که در ارتباط با آدم ها ادای دوستی درمیارند و معلوم نیست این آدم ها دنبال چه چیزی هستند؟این ها از دوستی به دنبال منفعتند.این نوع دوستی ختم به رفاقت نمیشه.این حرف رضا برای من مهم بود و همیشه تلاش میکردم برای برقرار کردن ارتباط،قبل از هرچیزی خودم باشم. یکی دو برنامه خاص داشتم که اکثر دوستان از این برنامه ها خبر داشتند ،یکی از این برنامه ها مربوط به روزهای پنجشنبه من بود که با دوستانم بودم.بچه های شهرک محلاتی یا بچه های شهر ری .برای همین به قول دوستان به راحتی قابل ردیابی بودم و آمارم را می‌گرفتند.اولین پنجشنبه باحسین تماس گرفتم .باهم قرار گذاشتیم به زیارت حضرت عبدالعظیم برویم. بعداز ظهر صابر زنگ زد و گفت:رسول پیش حسین هستی؟گفتم بله .فکر کنم یکی دوساعت دیگه برگردم. کاری داری؟ میخوام با هم بریم شمال،بچه ها قبل از ما رفتند،من منتظر شدم تو بیای.بچه ها نکائ منتظر ما هستند.از حسین خواستم که همراهم بیاد ولی قبول نکرد.امدم خانه سریع وسایلامو جمع کردم،با صابر راه افتادیم.به سمت روستایی رفتیم که در آنجا خانه گرفته بودند.وقتی رسیدیم من خیلی خسته بودم،واقعا از خستگی چشمام باز نمیشد.سهم یا اصلاحا(دونگم)را به امین دادم و رفتم خوابیدم.رضا،صابر و احمد روی شوخی و شیطنت ،من را با رخت خواب بلند کردند و به دیوار زدند و گفتند:رسول نور خان دونگ را بده.آن قدر این کار را کردند که بیدار شدم.اولش واقعا عصبانی شدم، ولی وقتی خنده رو صورت بچه ها دیدم،شروع کردم به خندیدن.رضا خندید و گفت دلمون برایت تنگ شده،اومدیم سفر کنار هم باشیم،برای همین خواستیم اذیتت کنیم.مهدی آمد کنارم نشست و گفت:رسول عاشق این خنده هاتم،به خصوص وقتی همراه خنده گریه میکنی. مهدی راست میگه،وقتی میخندیدم،اشک از چشمانم راه می‌افتاد. برای دوستانم این اتفاق جالب بود. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
●به خدمت در راه رضاي خدا و خدمت بي مزد و منت اعتقاد داشت. هيچ گاه حتي در بحبوحه جنگ و نبرد، نماز شب را ترک نمي کرد، به فکر پدر و مادرش بود. از او رضايت کامل داريم؛ هم من و هم مادرش عزيزترين بچه من بود و مي گفت هر کسي که مي تواند به انقلاب کمک کند بايد اين کار را بکند. ●از اين که در کنار او مي جنگيدم بسيار شاد بودم و هميشه براي او دعاي خير مي کردم. در عمليات کربلاي 4 هر دو با هم بوديم ولي من ترکش خوردم و برگشتم. ●از اين که بعضي افراد به مال دنيا و يا مقام و پست حريص بودند ناراحت مي شد و از خدا مي خواست که اخلاص را به همه مردم عطا کند. به حفظ حجاب و تقواي الهي بسيار توصيه مي کرد. ●هنگامي که عمليات کربلاي 5 در حال آغاز شدن بود، به خانه آمد و گفت عمليات سختي را در پيش داريم رفتن به اين عمليات با خودمان است ولي برگشتن، با خداست، دعا کنيد که به اجل خودم نميرم بلکه شهيد شوم. ✍به روایت پدربزرگوارشهید 📎جانشین گردان محمدرسول‌الله لشگر۵نصر 🌷 ●ولادت :۱۳۴۲/۳/۱۰ بجنورد ، خراسان شمالی ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۵ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
گذرِ زمان؛ همه‌ چیز را باخود می‌برد جز ردّ نگاه شهدا ... اسفند ماه ۱۳٦٤ تهران روبروی مسجد قبا تشییع پیکر شهید علی حلاجیان از شهدای عملیات والفجر ۸ (شهادت: ۱۳٦٤/۱۲/۱۲) عکاس: محمد شمس 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
●موقعی که شهید شدم از شما می‌خواهم چشمانم را باز بگذارید تا دشمن نگوید شهادت براو تحمیل گشت بلکه با دیده بصیرت در این راه قدم گذاشته و با عزمی راسخ آن را به پایان رسانید، همچنین می‌خواهم دست‌هایم رابیرون بگذارید تا دنیاطلبان و عافیت‌طلبان ببینند که از متاع دنیا چیزی با خود نمی‌برم». ما هر چه خون بدهيم انقلابمان پايدارتر مي شود. ●به هيچ وجه سرمايه داران را به منزل و يا سر قبرم راه ندهيد و به آنها بگوييد که حسن ضد شما وحامي ضعفا بوده است. و بدانيد که عاقبت شما نابودي است بدانيد که من و امثال من هميشه آماده شهادت هستيم چه در اينجابه خنجر منافقان و چه در جبهه به دست صداميان. 📎جانشین فرماندهٔ تیپ ۲۱ امام رضا ( ع) 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۴/۱۲/۶ مشهد ●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۸ جزیرهٔ‌مجنون ، عملیات خیبر 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ واسه این عشق میشه جنگید.. 🔶اجرای زیبای غلامرضا صنعتگر برای رهبر انقلاب👏 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
دوست داشت گمنام باشد می‌گفت: « آی نمی‌دونی چه لذتی داره آدم برای خدا تکه‌تکه بشه و هیچی ازش باقی نَمونه که کسی بشناسدش! » در جزیره‌مجنون به آرزویش رسید 📎پ ن : فرمانده گردان مالک اشتر لشکر ۲۷ حضرت‌رسول ﷺ ●شهادت: ۴ اسفند ۶۲ عملیات‌خیبر 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
حرف قشنگ 🌱 🎙حاج حسین یکتا : شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است. باید آنقدر بدوی تا به آن برسی. اگر بنشینی تا بیاید، همه السابقون می‌شوند، می‌روند و تو جا می‌مانی. () اگرشهید‌نشیم میمیریم... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
همیشه در کار خیر پیش قدم بود. دوست داشت از صبح تا شب مشغول کار برای رضای خدا باشد. دفترچه ای داشت که برنامه ها و کارهایش را داخل آن‌ می نوشت. روزی که خیلی برای خدا کار انجام می داد، بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود. یادم هست یکبار به من گفت: امروز بهترین روز من است، چون خدا توفیق داد گره از کار چندین بنده خدا وا کنم. به هیچ یک از تعلقات دنیا دل خوش نمی کرد. هیچ چیز او را راضی نمی کرد، مگر اینکه دل یک انسان را بخاطر خدا خوش کند. لباس نو نمی پوشید. می گفت: هر زمان تمام مردم توان پوشیدن لباس نو و زیبا داشتند، من هم می پوشم. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
به یاد سردار بی‌نشانِ عملیات خیبر فرمانده‌ گردان حمزه سیدالشهدا لشکر۲۷ حاج همت گفت : حسن‌جان از رده های بالا دارند به ما فشار می‌آورند و می‌گویند هرطور شده باید این خط شکسته شود. گفتند اگر نمی‌توانید بروید به خدا بگویید....!! حسن زمانی در شامگاه عاشورایی دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۶۲ در حرکتی شهادت‌ طلبانه، با یاران خود رفت تا به خدا بگوید که خط طلسم شده طلائیه، شکستنی نیست..! پس چون به خاک افتاد، تقدیر چنان بود که تا امروز هنوز هیچ نشانه‌ای از او به دست نیاید... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔻بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم احسان کربلایی پور هم عزت و هم ذلت از آن خداست و اگر او بخواند، عاقبت انسان ذلیل و گنه‌کاری چون مرا با شهادت ختم می‌کند اگر هم نشد برایم دعای آموزش کنید. شهید مدافع حرم 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
23.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وداع شهید مدافع حرم رحمان بهرامی با خانواده قبل اعزام به سوریه شهید مدافع حرم 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم در حال اهدای انگشتر به فرماندهان نظامی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🎙راوے: همسر شهید 🎈علی همیشه می‌گفت: «سعی کنیم محیطی فراهم کنیم که بچه در اون به آرامش برسه. مثلا بلند صحبت نکنیم یا مشکلات رو جلوی اون مطرح نکنیم.» به بچّه شخصیت می‌داد و بهش احترام می‌گذاشت. سعی می‌کرد بهش انرژی مثبت بده و سرکوبش نکنه و همیشه تشویقش می‌کرد و با احترام با بچه رفتار می‌کرد. 🎈علی‌آقا مسائل رو برای دخترم توضیح می‌داد و روشنش می‌کرد. به مراسم مذهبی می‌بُردیمش. از کوچیکی گمونم چهار سالگیش مادرم براش چادر دوخت و سرش می‌کردم. علی خیلی خوشش میومد. دست زینب رو می‌گرفت و بیرون می‌بُرد. می‌گفت «دختر باید از بچّگی با حُجب و حیا بار بیاد.» شهید مدافع حرم 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج قاسم سلیمانی: دست و پای این مردم [خوزستان] را باید ببوسه انسان؛ حتی ببوسیم کار مهمی نکردیم. شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
کاش افطاری؛ مهمانِ سفره شما باشیم که احیاء هستند و رزق‌شان عند ربهم یُرزقون ... لحظات معنوی همینطور که میخوانی، باهم همدل شویم اللهم عجل لولیک الفرج یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغثنی دهانتان خوشبو شود باذکر صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ روزهای خوش میهمانی شروع میشود ازشما خوبان ملتمسانه انتظار دعادارم دعای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سلامتی امام خامنه ای دعای نصرت مسلمین دراقصا نقاط دنیا وعاقبت بخیری برای همه واللهم ارزقنی..... شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹۲۱ اسفند ۱۴۰۱، سی و نهمین سالگرد شهادت قائم‌مقام فرماندهی لشکر۲۷ محمد رسول‌الله، سردار شهید اکبر زجاجی ❤️شادی روح پاکش حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما راهی به جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم ، نداریم . شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
‏اگر می‌خواهید نذری کنید، فقط گناه نکنید! مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم هدیه به آقا صاحب الزمان(عج) یکی از مجرب‌ترین کارها برای آقاست! شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
ای وای بر ما که کوری خود را همیشه با تعبیر "غیبت تو" می آوریم و در این مسئله هم تو را متهم می کنیم و دائم می گوییم "تو بیا" اما نمیدانیم که تو هم آمده ای و هم آماده ای ولی تنها ندای "هل من ناصر" تو،غریبانه تر از جدت حسین(؏) است و هیچ گوش شنوایی برای این ندای غریبانه نمی‌یابی...💔 شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
کار هر شبش بود! با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت می‌کرد، نیمه‌های شب هم بلند می‌شد نماز شب می‌خواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایه‌اش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.» شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷سید با ارتش به سربازی اعزام شد. دوران آموزشی‌اش را تهران بود. آن دوران مصادف بود با ماه مبارک .. تقریباً سید تمام شب‌ها را از فرمانده اجازه می‌گرفت و می‌رفت مراسمات حاج منصور در مسجد ارک. خوشحال بود و می‌گفت: الحمدلله سی شب ماه مبارک رمضان رفتم از فضای معنوی مسجد ارک استفاده کردم. روی دو تا نکته خیلی تاکید داشت. اخلاص و نمازشب، می گفت من الحمدلله تو سربازی نماز شبم قضا نشد!! شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷 بسیجی شهید مهدی احمد خانی 🌷 تولد ۲۲ دی ۱۳۴۱ تهران 🌷 شهادت ۱۴ اسفند ۱۳۶۵ شلمچه 🌷 سن موقع شهادت ۲۴ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ پدر و مادر عزيزم از اين كه شما را در اين موقعيت تنها گذاشتم عذر مى‌خواهم، چون که تكليفى است كه اسلام و خون شهدا بر گردنمان گذاشته‌ و بايد آن را اداء كرد ✅ پدر و مادر عزيزم اين راهى است كه بايد رفت و اگر در اين راه به شهادت رسيديم كه چه بهتر، چرا كه مرگ حق است و خوشا به حال كسانى كه جان خود را در اين راه داده و به شهادت رسيدند و ان شاء الله كه خداوند اين بنده حقير و گناهكار را در صف شهدا قرار دهد ✅ پدر و مادر عزيزم نكته مهمى كه بايد يادآروى كنم اين است كه در تمام كارها توكلتان به خداوند قادر متعال باشد و به آن پيمانى كه با امام امت بسته‌ايم، وفا کنیم و قدر اين نعمت خدادادى را بدانيد و تا آخرين لحظات، دست از اين مرد بزرگوار برنداريد و در غير اين صورت به علت ندانستن قدر اين نعمت، دچار عذاب سختى از جانب خداوند خواهيم شد. 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان می‌باشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
یک‌بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی‌سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می‌شدم، نیم‌خیز هم که شده از جا بلند می‌شد. اگر بیست بار هم می‌رفتم و می‌آمدم، بلند می‌شد. می‌گفتم: علی‌جان! مگه غریبه هستم؟! چرا به خودت زحمت می‌دی؟! می‌‌گفت «احترام به والدین، دستور خداست.» یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشُسته گوشه‌ حیاطه، همه را شُسته بود و انداخته بود روی بند. وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری این‌همه لباس را شستی؟! گفت «اگه دو دست هم نداشتم، بازهم وجدانم قبول نمی‌کرد من اینجا باشم و شما زحمت شستن لباس‌ها را بکشی» 🌱شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa