eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.4هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
8.6هزار ویدیو
151 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
••|😭|•• محرمے ڪہ نباشے در آن محرم نیست بدون تو ضربان زمین منظم نیست چقدر ساده گرفتیم بے تو بودن را هزار سال بدون تو زندگے....ڪم نیست💔🥀 اللہم عجل لولیڪ الفرج بحق الحسین🤲 🖤 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 من یه دخترم..💙 یہ دخترےڪہ عاشقــ❣ چادرشہ..! یہ دخترےڪہ حاضره توےجمعا تنها یہ گوشہ بشینہ ولےنره قاطےشوخےهاے دختر پسرا!!☺️👌🏻 یہ دخترےڪہ توےگرماے تابستونـ🌞 زیر چادر گرما رو بہ جون میخره تا دل امام زمانش رو شاد ڪنہ..!❤️🍃 یہ دخترےڪہ حد و حدودایے🚫 براے خودش مشخص ڪرده و نمیزاره نامحرم از حد و حدودش جلوتر بیاد!!🙃💪🏻 یہ دخترےڪہ شاید بارها بہ خاطر حجابشـ💝 تمسخر شده ولے پا پس نڪشیده...!🙆🏻✌️🏻 یہ دخترےڪہ لاڪ زدن روهم بلده ولےنہ هر جایے و براے هرڪسے!!💅🏻🌸 😉 یہ دخترےڪہ عاشـــ💚ـــق چادرشہ...! @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
4.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|💗| °•{🕊}•° 🌹بہ آقا ابے عبدالله(ع) گفتن آقا جون: زیارت شما اهل بیت بہ همتہ یا بہ قسمت⁉️ آقا فرمودند زیارت ما اهل بیت نہ بہ همتہ نہ بہ قسمت😊 زیارت ما فقط بہ دعوتہ❤🌿 🖤 🥀 پیشنہاد_دانلود🎥👌 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🍃 {°▪️یـــاحســـین‌شہـــید▪️°} تا‌ڪہ‌پرسیدم‌زقلبم‌عشق‌چیست❤ درجوابم‌اینچنین‌گفت‌وگریست لیلےومجنون‌فقط‌افسانہ‌اند عشق‌دردست‌حسین‌بن‌علیست🥀🌿 🖤 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
#رمان دمشق‌شهرعشق❤🌿 #قسمت_اول ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده
دمشق‌شهرعشق❤🌿 و اوهمانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :»منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!« تیزی صدایش خماری عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :»نازنین! تو یه بار به خاطر آرمانت قید خونوادهات رو زدی!« و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :»من به خاطر تو ترکشون کردم!« مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :»زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟« از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :»چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اونروزی که لیدر اغتشاشات دانشکده بودی که اصالً منو ندیده بودی!« بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :»تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!« و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :»مبارزه یعنی این!« دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم. مچم را رها کرد، شیشهدلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :»بخور!« گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :»میخوای چیکار کنی؟« دو شیشه بنزین و فندک و مردی که با همه زیبایی و عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :»برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟« بوی تند بنزین روانیام کرده و اوهمانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :»حاال فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟« فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :»این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین و سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!« گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را می- ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :»من نمیخوام خودمرو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! بن علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! حُسنی مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار قذافی هم دیگه تمومه!« و میدانستم برای سرنگونی بشّار اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :»االن یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حاال فکر کن ناتو یا آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!« از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :» ... @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🍂🏴🍂🏴🍂🏴 🥀اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَین وَعلی عَلی بن الحُسَین وَ علی اَولاد الحُسَین و علی اَصحاب الحُسَین 🖤سلام و عرض ادب و شب بخیر خدمت همراهان عزیز جلسہ هئیت این هفٺہ را استعانت ازاقا ابا عبدالله شروع میکنیم 🎙سخنران ◾️موضوع: اهمیت ایمان و باور قلبي باما همراه باشید🌹
زمان: حجم: 662.4K
🏴🍂🏴🍂🏴 در منـابع کنـونی وارد شـده امـام حسـین بہ حبیـب بـن مظـاهر نـامہ اے نـوشـت و او را دعـوت کـرد امـا بة نظـر مے رسـد کہ حبیـب نیـازے بہ نـامہ نـداشـت و امـاده بـود و کسـانے کہ امـام حسیـن بہ انـها نـامہ داده انگیـزه اے در انـها ایـجاد کـرده امـا حبیـب...
زمان: حجم: 648.2K
🏴🍂🏴🍂🏴 در قـران یـک مـومن داریـم و چـهار گـروه در مقـابل ان داریـم گـروه اول کـہ مـومن هستـند ده هـا ایـہ در قـران کـہ اگـر انسـان ایـمان و اعتـقادش قـوے بـاشد نـہ ایـنکه..
زمان: حجم: 894.7K
🏴🍂🏴🍂🏴 اولـین گـروه مقـابل مـومن کـافر اسـت کـہ خـداونـد میـفرماید... دومـین گـروه مـرجعیـن هستنـد.حمـزه سیـدالشـهدا رو یـک غـلام وحـشی در احـد کشـت.بعـد از شهـادت ان غلـام وحشے پشـیمان شـد گـروه سـوم..
زمان: حجم: 379K
🏴🍂🏴🍂🏴 حضـرت ایـت الله خـامنـه ای فـرمودنـد: شـما بـا تـوهـین بـہ مقـدسات کـدام گـروه را مے تـوانید جـذب کنـید مـا پیـرو فـرزند غـدیریـم...
زمان: حجم: 282.8K
🏴🍂🏴🍂🏴 راوے میـگہ دیـدم وقـتے امـام سـوی میـدان مے اومـد کـودکے ب ا قـدم هاے لـرزون خـودش رو بہ اقـا رسـوند دامـنش رو گـرفت بـابـا بہ مـن نـگاه کن😭 بـابا مـن تـشنہ ام😭
زمان: حجم: 1.14M
🏴🍂🏴🍂🏴 کـودکـے بـودم سـہ سـالہ،نـاز پـرورده حسـین رفـتم از دنـیا قبـرم کـنج زنـدان خـانہ اسـت همیـن حـرم بـا صـفا روزے خـرابہ شـام بـوده😭😭