eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.6هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
7.9هزار ویدیو
150 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🌷 💠 علیه السلام 💠اى پیروان من! هرگاه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید و هرگاه داستان غربت غریبى یا شهادت شهیدى را شنیدید، بر من بگریید... 📚 / ۹۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
- - " أئ ڭہ مېخۇام ، بَعد إنتظآر زأئر حَرم نآبت شۇم . . !💔 " إئ ڭہ مېخۇام ، قَلبم ڭھ إنتظأر ذَرھ ذَرھ‌أش بآ هۇاي رۇحت رېشہ بِزند . !😭 " إئ ڭہ دۇاۍ دَردَم شُديې!🌿از اېن نَفس مَحرۇم نڭن . . ! ``
شهیـدحمیدرضـانظام: خواهــرم! ازبـےحجابـےاست‌اگرعمــرگل‌ڪم‌است،🦋 نهفتہ‌باش‌وهمیشہ‌گل‌باش..🌸
- 🍃هر کجا مینگرم ، عکس حرم میبینم این درِ خانه ی عشق است ، دویدن دارد 🍃دَمِ محشر که حسین بن علی وارد شد حال و روزِ دلِ عُشّاق ، چه دیدن دارد... - السلام‌علیک‌یا‌ابا‌عبدالله •••|↫
🌹 از فرماندهان برجسته دوران دفاع مقدس بود. شهرت وی به ایمان و آراستگی ظاهری او در بین هم رزمایش در جنوب زبانزد خاص و عام بود. خانواده‌ای ولایی و متدین داشت. از آن روز که با جان و دل به مناطق عملیاتی اعزام شد، جزء فرماندهان تلاشگر و با ایمان منطقه جنوب بود. 🌹دقت و بردباری او در کارهای سخت به ویژه توانمندی تجزیه و تحلیل امور محوله ماموریت های قرارگاه جنوب، او را از فرماندهان برجسته و آگاه به منطقه عملیاتی و دشمن پشتیبانی اطلاعاتی و عملیاتی رزمندگان نموده بود. او در ماموریت های اطلاعاتی و به ویژه نقشه ریزی و طرح ریزی های عملیاتی استعداد فوق العاده ای داشت. 🌹مردی آسمانی که شاید باور کردنش امروز سخت باشد که چه طور آن جوان که د ر۲۰ سالگی به شهادت رسید، مسئولیت عملیات یکی از مهم ترین قرارگاه های عملیاتی را به عهده داشته است و در قرارگاه نصر به عنوان معاون فرماندهی همچون شهید حسن باقری مشغول بود. سرزمین های داغ جنوب شاهد تلاش های شبانه روزی این فرمانده دلیر و شجاع قرارگاه جنوب کشور بود. "شهید مسعود پیش بهار" 🍃🍃🍃
هرکسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو ازاو گرفت 📎تعریف میکرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند. ما هر وقت میخواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم . یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم . چراغ موتورش روشن میرفت .  چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند . . خندید . من عصبانی شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو میزنند .  دوباره خندید . و گفت:«مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندی .  که گفته شب روی خاک ریز راه میرفت و تیر های رسام از بین پاهاش رد میشد  نیروهاش میگفتن . فرمانده بیا پایین . تیر میخوری .  در جواب میگفت . اون تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده . حسن میخندید و میگفت نگران نباش اون تیری که قسمت من باشه .  هنوز وقتش نشده .  و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهای براش افتاد . و بعد چه خوب به شهادت رسید . راوی:🌷شهیدمصطفی صدرزاده🌷 شهیدحسن قاسمی دانا
🥀نوای شعر ✨عشق یعنی رقص تن در خون خود دیدن حق رفتن از درون خود عشق بازی کارهر عاشق که نیست تیشه با عشق بر تن بیستون خود
خانمایی که بی زبونن و بلدنیستن خیلی شیک ومحترمانه و بدون دعوا جواب حرفی رو بدن بیان😉👇 فن جواب دادن درجا و بدون فكر😌 شناخت وقت سكوت و جواب ندادن🤭 فن تمام كردن بحث بدون جارو و جنجال😉 http://eitaa.com/joinchat/3459514378Ca66f30224f 👈🏻اینجاازهر زن بی زبون یه بلای ناگهانی البته باسیاست میسازه☝🏻
" السَلامُ عَلۍ رۇح❤️ ألذي أحَبت ألحُسېن . . ! "