291_28170177733539.mp3
5.13M
این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه...
التماست میکنم بیشتر بمون علی غریبه...
🎙 حسین ستوده
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها 🤲🏻
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥داعشیهای دهۀ شصت
🔹فکرکنید درحال خواندن نماز جماعت هستید که ناگهان بین مردم بمب منفجر میشود.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
-آیـا ڪسۍ هسٺ به مرگ لبخند زده باشد؟
-شھید به مرگ میخنـدد:(♥️
#فاطمیه
#طوفان_الاقصی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
دستشُ محکم گرفتم
گفتم: بحث و عوض نکن
این سوختگیِ دستت چیه هادی؟!
خندید؛
سرشو پایین انداخت و گفت:
یه شب شیطون اومد سراغم
منم اینطوری ازش پذیرایی کردم ..
🥀• شهید هادی ذوالفقاری🕊•
#فاطمیه
#طوفان_الاقصی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_وسه
حال مصطفی را به هم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد
_نمیبینی زن و مادرم چه حالی دارن؟چرا بیشتر تن شون رو میلرزونی؟😡🗣
ابوالفضل تلاش میکرد با موبایلش📲 با کسی تماس بگیرد..
و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید
_فکر میکنی سه ماه پیش چجوری ۴٨ تا زائر ایرانی رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟😡😡 هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره!
ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد..
و بی توجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند
_بچه ها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمیتونن بیان، با تک تیرانداز میزنن.
مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود...😥❤️
که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت...
و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت
_بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.🏫
و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد
_اگه یه آرپیجی باشه، خودم میزنم!
انگار مچ دستان مردانه اش در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد..
و تنها یک جمله گفت
_من میرم آرپیجی رو ازشون بگیرم.
روحانی دفتر محو مصطفی مانده..😧و دل من و مادرش از نفس افتاد...
که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد
👤_در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز میزنه!
و ابوالفضل موافق رفتن بود..
که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد
_شما کلتت رو بده من پوشش میدم!😡🗣
تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجره ها و دیوار ساختمان میخورد...
و این رگبار....
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_وچهار
و این رگبار گلوله هرلحظه شدیدتر میشد.. 😰😰😱😱
که جوان اسلحه را کف دست ابوالفضل قرار داد...
مصطفی با گامهای بلندش تا پشت در
رفت..
و طنین طپش قلب عاشقم را میشنید..😰💓که به سمتم چرخید،..
آسمان چشمان روشنش از عشق❤️😍 ستاره باران شده بود و با همان ستاره ها به رویم چشمک میزد.
تنها به اندازه یک نفس نگاهم کرد...👀💞
و ندید نفسم برایش به شماره افتاده...😱❤️😰که از در بیرون رفت و دلم را با خودش برد...
یک اسلحه برای ابوالفضل کم بود..
که به سمت نفر بعدی رفت و او بی آنکه تقاضا کند، کلتش را تحویل داد...
دلم را مصطفی با خودش برده..
و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال میزدم😰😱
که او هم از دست چشمانم رفت... پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم😣
و نمیخواستم مقابل این همه #غریبه گریه کنم..😖🤐که اشک هایم همه خون میشد و در گلو میریخت،..
چند دقیقه بیشتر از محرم شدنمان نگذشته و #دامادم_به_قتلگاه رفته بود...
کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی میکرد
که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند...😱😰😰😰😱😱
ندیده تصور میکردم..
مصطفی از ساختمان خارج شده و نمیدانستم چند نفر او را هدف گرفته اند که کاسه صبرم شکست..
و همه خون دلم از چشمم فواره زد...😣😱😰😭😰😱😭
مادرش😥😊 سرم را در آغوشش🤗 گرفته..
و حساب گلوله ها از دستم رفته بود..
که میان گریه به حضرت زینب(س) التماس میکردم🤲🤲🤲😭😭😭 برادر و همسرم را به من برگرداند...😭💚😰❤️😱😭
صدای بعضی گلوله ها تک تک شنیده میشد..
که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد
_ماشاالله! کورشون کرده!😍💪
با گریه...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
°•🌱
✍بعد از نمازش رفتیم داخل تانک. قرآن جیبیاش را درآورد و مشغول شد به خواندن. از شیشه جلوی تانک دیدم چند قدمیمان گرد و خاکی بلند شد. هراسان از محسن پرسیدم: «چی بود؟» گفت: «متوجه نشدم!» پریدیم بیرون.
خمپارهای بدون اینکه عمل کند، فرورفته بود داخل زمین. هنوز از پرههایش دود میزد بیرون. وقتی رفتیم جلو، محسن نگاهی کرد به خمپاره و با پوزخند گفت: «ای بی انصاف! ما رو قابل ندونستی که بترکی!» از حرفش خنده ام گرفت. با هم چند قلوه سنگ آوردیم و دورش چیدیم که مبادا ماشینی از رویش رد شود.
اوضاع که آرامتر شد، رفتیم دخل کوچه و به دری چوبی تکیه دادیم. لابهلای حرفها بهش گفتم: «هر بلایی میخواد سرمون بیاد؛ ولی خیلی ترسناکه اگه اسیر بشیم و بعد شهید...» خیلی خونسرد حدیثی از پیامبر برایم خواند: «مرگ برای مؤمن مانند بوییدن دستهگلی خوشبو است.» بعد هم گفت: «مطمئن باش توی اسارت هم همینطوره!»💔
خاطرات #شهید_محسن_حججی...🌷🕊
راوے: حجت اللّہ مهرابے دوست شہید
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
°•🌱
فرماندهی آزاده، آمادهایم آماده!
هرکسیکه دستش به مهدی میرسید امان نمیداد، شروع میکرد به بوسیدن!
خلاصه بههر سختی از بچههای بسیجی خلاص شد اما بجای اینکه خوشحال باشد به خودش نهیب زد: مهدی! خیال نکن کسی شدی، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجیهایی!
#شهید_مهدی_زینالدین
#فاطمیه
#طوفان_الاقصی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
°•🌱
🕊سالروز شهادت
#شهیدمدافع_حرم
#احمدجلالی_نسب
گوشه ای ازوصیت نامه،
اینجانب دفاع از حرم اهل بیت(ع) را با آگاهی بر این که وظیفه هر مسلمانی دفاع از اهل بیت که همان اجر و مزد رسالت نبی اسلام است که در قران کریم آمده انتخاب نمودم. خدا را شاهد و ناظر میگیرم که مسائل مادی و هیچ اجباری در این راه نبوده است. به همسر و فرزندانم
توصیه میکنم که همیشه و در همه حال پیرو ولایت ائمه اطهار(ع) و ولی فقیه زمان حضرت امام خامنهای بوده و خود را مدیون دین مبین اسلام و رهبری و انقلاب بدانند و از هیچ کوششی برای دفاع از حریم ولایت دریغ نکنند. به پسران ارجمندم توصیه میکنم که ضمن مواظبت از مادر و خواهر خود هر لحظه و زمان آماده جانفشانی در راه اسلام و ولایت باشند.
💐 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
هدایت شده از 🔻 تبلیغات مسافر 🔻
⚜ شرکت صنایع نساجی ثمین ⚜
🔴 تولیدکننده تخصصی انواع فرش های ۷۰۰ و ۱۲۰۰ شانه و فرش های سجاده ای و یکپارچه ویژه مساجد 🔴
✅ نخ صددرصد آکریلیک🧵
✅بافت با الیاف بایر آلمان 🪡
🌹امکان بافت طرح و سایز دلخواه شما🌹
لینک کانال ایتا:👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3263955451C2acd8969ef
💻 آدرس وب سایت:
Www.samincarpet.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹عالم عامل شهیدآیت الله دستغیب
♦️ خدا لعنت کند هر عمامه سری را که از رهبری اطاعت نکند.رهبر یکی است، امام یکی است و نائب امام هم یکی است.تا زمانی که حسن (ع) امام بود حسین(ع) امام نبودوای بر ملتی که از رهبر خود فاصله بگیرد.
♦️مواظب باشید گرگ ها شما را از رهبر الهی جدا نکنند.شما را گروه گروه نکنند.شما را طعمه خودشان قرار ندهند.وسیله پیشرفت دشمن نشوید.شما الان در جبهه جنگید.در جبهه جنگ دینی هستید.
🌹20 آذر سالروز شهادت
🕊شادی روح بلندشان صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
مگه قرار نشُد
چادر که سر میکنیم
معنیش این باشه
که زینتهامون رو
از نامحرم بپوشونیم؟!
و اصلا چادر برای بی اثر کردن جلب توجه هاست.
پس فلسفه تبلیغ و عرضهی این چادرهایِ
پر زرق و برق و سنگ دوزی و مروارید کاری (که قطعا فقط در مهمانی استفاده نمیشه و داریم توی خیابون و مترو هم روی سر خانمها میبینیم) و
دو کیلو آرایش صورت چیه؟!
فلسفه این چفیه انداختن روی چادر برای راهپیمایی و زیارت و...؟؟
فلسفه ادا و ژستهای لوس و سبک، با امانت شهدا در استوری و پروفایل...چیه؟؟
کدوم #حجاب منظورمونه دقیقا؟
حجاب زهرایی،
یا این حجاب های سلیقه ای امروزی که رنگ و بوی جلب توجه دارند!
شهیدی که شاید در مسیر پیاده روی اربعین از کنار مزارش در حوالی حرم مولایمان علی علیه السلام گذشتهای خطاب به من و تو در وصیتنامه اش نوشته بود:
از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا(س) رعایت کنند، نه مثل حجابهای امروز، چون این حجابها بوی حضرت زهرا(س) نمیدهد».
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa