پدرش متوجہ میشـه ڪہ صادق و دوستاش
تیمے رو تشڪیل دادن
و با مبالغ ناچیز خوار و بار تهیہ مےڪنن و شبانہ بہ حاشیہنشینان شهر آذوقہ مےرسونن.
این ڪار نشان از آن داشت ڪہ واقعاً بہ درسهایے ڪہ از امام علے(؏) گرفتہ بودند عمل مےکردند،
آنطور نبود ڪہ بشنود و عمل نڪند...
📝راوے:مادر شهید
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
20.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رفیق_شهید 🌹
❤️🔥شهدا و یاد شهدا؛
🎙️مقام معظم رهبری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷#شهید_حسین_خرازی
از کنار آشپزخانه رد می شدم. دیدم همه این طرف آن طرف می دوند ظرفها را می شویند. گونی های برنج را بالا و پایین می کنند. گفتم « چه خبره این جا ؟ » یکی کف آش پزخانه را می شست. گفت « برو. برو. الآن وقتش نیس. » گفتم «وقت چی نیس؟ » توی دژبانی، همه چیز برق می زد. از در و دیوار تا پوتین ها و لباس ها.شلوارها گتر کرده. لباس ها تمیز، مرتب. از صبح راه افتاده بود برای بازدید واحدها. همه این طرف آن طرف می دویدند.
ده ماه بود ازش خبری نداشتیم. مادرش می گفت« خرازی ! پاشو برو ببین چی شد این بچه ؟ زنده س ؟ مرده س؟» می گفتم«کجا برم دنبالش آخه ؟ کار و زندگی دارم خانوم. جبهه یه وجب دو وجب نیس.از کجا پیداش کنم؟» رفته بودیم نماز جمعه. حاج آقا آخر خطبه ها گفت حسین خرازی را دعا کنید.آمدم خانه. به مادرش گفتم.گفت« حسین ما رو می گفت؟ » گفتم « چی شده که امام جمعه هم می شناسدش؟» نمی دانستیم فرمانده لشکر اصفهان است.
داییش تلفن کرد گفت «حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشسته ین؟» گفتم «نه. خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه می آد. گفت شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود.» گفت « چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده. » هان شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه می کردم.گفتم «خراش کوچیک! » خندید. گفت « دستم قطع شده، سرم که قطع نشده.»
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹آقاسیدعلیاصغر صائمی، کسی که پدر و مادر و دو تا از برادرانش شهید شده اند، خودش جانباز ۷۰ درصد و پسرش مدافع حرم است.
🔹نمیتواند حرکتی بکند و هر دو چشم ایشان هم تخلیه شده است و دست چپ شان هم قطع است.
🔹میگه نمیتونم تکون بخورم و راه برم ، اما منو بعنوان کیسه پر خاک بزارید جلو دشمن تیر بخورم سنگر رزمندهها بشم!
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🔰 شهید نوجوان ۱۶ ساله که مثل یک عارف پخته ۷۰ ساله با خدا مناجات کرده؛
خدایا!
تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت...
اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید:
گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..!
پس خدا!
برای خلاصی از این هوس ها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...!
شهید #محمودرضا_استاد_نظری 🌷
ولادت: ۱۳۴۸/۲/۱۱، تهران
شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۴
عملیات والفجر ۸ - فاو گردان حمزه لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷عماد عاشق گمنامی بود.
بعد از جنگ سی و سه روزه آمده بود ایران؛ همراه سید حسن نصرالله. خانه رئیس وقت مجلس آقای حداد عادل با تعدادی از سیاسیون ایران دیدار کردند. همه فقط سید حسن نصرالله را می شناختند و سعی می کردند باهاش عکس یادگاری بگیرند؛ اما نمی دانستند این مرد میان سال همراه سید که خیلی هم کم حرف می زند، کیست؟
🌷عماد در هیچ یک از عکس ها نبود. برای اینکه نبودش عادی جلوه کند، رفت پیش دوربین و تک تک عکس ها را خودش می گرفت تا در عکس ها حاضر نباشد.
خلاصه اینکه عماد یکی از مغز های متفکر حزب الله لبنان بود که سالها رژیم صهیونیستی را درگیر توان مدیریتی خود نمود.
📙برگرفته از کتاب راز رضوان. اثر گروه شهید هادی
"شهید عماد مغنیه"
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🔸 " در محضر شهید "
من بـه ایـن
ایمـان دارم و رسیده ام
که تنهـا راه نجات جامعه
و عاقبت بخیـر شدن
فقـط و فقـط
گوش به فرمان آقا بودن است
و لاغیــر ...
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌱اگر میخواهی...
یک روزی دورِ تابوتت بگردند
امروز باید دور #امام_زمان بگردی...
حاج حسین یکتا...
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_چهل_و_سوم
📌قول شرف
🍃تمام مدتی که ما با هم حرف می زدیم عین جوجه ها که به مادرشون می چسبن ... چسبیده بود به من ...
🍃- هی استنلی، این بچه کیه دنبالت خودت راه انداختی؟ ... پرستار کودک شدی؟ ... .
و همه زدن زیر خنده ... یکی شون یه قدم رفت سمتش ... خودش رو جمع کرد و کشید سمت من ... .
🍃- اوه ... چه سوسول و پاستوریزه است ... اینو از کجای شهر آوردی ؟ ... .
- امانته بچه ها ... سر به سرش نزارید ... قول شرف دادم سالم برگردونمش ... تمام تیکه هاش، سر هم ...
🍃همه دوباره خندیدن ... باشه، مرد ... قول تو قول ماست ... اونم از احد دور شد ... .
🍃از کافه که اومدیم بیرون ... خودش با عجله پرید توی ماشین... می شد صدای نفس نفس زدنش رو شنید ... .
🍃- اینها یکی از گنگ های بزرگ موتورسوارن ... اون قدر قوی هستن که پلیسم جرات نمی کنه بره سمت شون ... البته زیاد دست به اسلحه نمیشن ... یعنی کسی جرات نمی کنه باهاشون در بیوفته ... این 60 تا رو هم که دیدی رده بالاهاشون بودن ...
🍃- منظورت چی بود؟ ... یه تیکه، سر هم ...
🍃سوالش از سر ترس شدید بود ... جوابش رو ندادم ... جوابش اصلا چیزی نبود که اون بچه نازپرورده توان تحملش رو داشته باشه ...
💫 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_چهل_و_چهارم
📌مسیر آتش
🍃مقصد دوم مون یکی از مراکز موادی بود که قبلا پیش شون بودم ... .
🍃اونجا هم اوضاع و احوالش فرق چندانی با جای قبلی نداشت... چشم هاش می لرزید ... اگر یه تلنگر بهش می زدی گریه اش در میومد ... جایی بودیم که اگر کسی سرمون رو هم می برید یه نفرم نبود به دادمون برسه ...
🍃تنها چیزی که توی محاسبتم درست از آب در نیومد ... درگیری توی مسیر برگشت بود ... .
🍃درگیری مسلحانه بود ... با سرعت، دنده عقب گرفتم ... توی همون حالت ویراژ می دادم و سر ماشین رو توی یه حرکت چرخوندم اما از بد بیاری ... همزمان یکی از ماشین هاشون از تقاطع چرخید سمت ما و ماشین بین ماشین ها قفل شد ... .
🍃اسلحه رو کشیدم و از ماشین پریدم پایین ... شوکه شده بود و کپ کرده بود ... سریع چرخیدم سمتش ... در ماشین رو باز کردم و کشیدمش بیرون ... پشت گردنش رو گرفتم ... سرش رو کشیدم پایین و حائلش شدم تیر نخوره ... سریع از بین ماشین ها ردش کردم و دور شدیم ...
🍃از شوک که در اومد، تمام شب رو بالا میاورد ... براش داروی ضد تهوع خریدم ... روی تخت متل ولو شده بود ...
🍃روی تخت دیگه نشسته بودم و نگاهش می کردم ... مراقب بودم حالش بدتر نشه ... حالش افتضاح بود ... خیس عرق شده بود ... دستم رو بردم سمت پیشونیش با عصبانیت زدش کنار ... نیم خیز شد سمتم ...
🍃توی چشم هام زل زد و بریده بریده گفت ... چرا با من اینطوری می کنی؟ ... .
یهو کنترلش رو از دست داد و حمله کرد سمت من ...
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♦️نگاه شهدا به انتخابات چگونه بود؟
🔹شهید علی گودرزی: «مواظب ضربه منافقین باشید. اینها در نهادها و انتخابات، در اجتماعات نفوذ میکنند و ضربه میزنند؛ که امام عزیزمان فرمودند خطر منافقین از کفار بدتر است.»
🔹شهید محمدعلی قیصری: «در انتخابات شرکت کنید که تکلیف الهی است. رأی شما دفاع از اسلام و قرآن است و مواظب باشید به کسانی که برای شهرت و قدرت خود را مطرح ساختهاند رأی ندهید.»
🔹شهید قدمعلی عابدینی: «همیشه در صحنه باشید و پا بهپای مردم صحنهها را پر نگهدارید و در انتخابات فعالانه شرکت کنید و مواظب دشمنان داخلی و خارجی باشید.»
🔹شهید علیرضا کریمی: «صحنهها را خالی نکنید و وحدت خود را حفظ کنید و با شرکت در نمازهای جمعه و جماعت و برنامه انتخابات چشم دشمنان اسلام را کور کنید.»
🔹شهید فرجالله رضایی آدریانی: «برادران، هوشیار باشید، در انتخاب افراد مواظب باشید، غافل نشوید که در دام تبلیغات دشمنان اسلام بیفتید؛ حتی در رفت و آمدهای خود مراقب باشید که کسی شما را از مسیر رهبری خارج نکند.»
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستش داشتم خیلییییی😭💔
مادر شهید سید محمد حامد مسکون🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌟#رفیق_مثل_رسول🌟۴۱
موفق طی کردن مراحل گزینش دانشگاه امام حسین ع خبر قبول شدن و ثبت نامم بهترین اتفاقی بود که برگ های مشوق های من بودند که با شنیدن خبر پذیرشم خیلی خوشحال شدند.یک دوره کوتاه آموزش عمومی داشتیم. یک گروه سی نفره که بین آن ها با میثم کهن دل،ابوالفضل راه چمنی ،خلیل عقیل زاد،حسین براتی و.....زودتر آشنا شدم.
برنامه هماهنگ به همه ما داده بودند که صبح زود برای اعزام در محل شروع دوره،داخل محوطه دانشکده باید حاضر باشیم.هنوز هیچ شناختی از یکدیگر نداشتیم،.اولین صف و ستون که بسته شد،بچه ها خودشان را معرفی کردند.با تذکر مسئول ارشد باید اسامی و محل ایستادن نفرات قبل و بعد خودمان را یاد میگرفتیم تا همیشه جای ثابت داشته باشیم.قرار شد با اتوبوس به محل آموزش برویم.داخل اتوبوس بی حال نشسته بودم که حسین آمد کنار دستم نشست و شروع کرد به معرفی خودش،من هم خیلی سرسری جواب دادم.حسین به من گفت:رسول چرا اون روز این قدر استیل بچه های حفاظت را گرفته بودی؟اون روز خیلی خورد توی ذوقم.از بس برخوردت سردو یخ بود.
خندیدم و گفتم:آخه روز اول چی میگفتم؟
کلاس ها و دوره های ما داخل دانشگاه امام حسین ع شروع شده بود.کلی کلاس تئوری و عملی که از صبح تا غروب،تمام وقت مارا پر میکرد.دوماه از مرخصی خبری نبود.سخت تر از این دوری،فشاری بود که زمان کار عملی روی ما بود.غروب که میشد، قیافه هایمان دیدنی بود،یکی پاهایش را ماساژ میداد،یکی به زخم ها و تاول های دست و پایش پماد میزد.گاهی بچه ها بعد نماز از فرصت استفاده میکردند و گوشه نمازخانه یک چرتی میزدند.کم کم من با حسین و عقیل بیشتر آشنا شدم.َحسین و عقیل بیشتر آشنا شدم. علاقه زیادی به گرافیک داشت.روحیه هنری اش برایم جالب بود و با این روحیه وارد کار نظامی شده بود،
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#رسول_خلیلی
#ادامهدارد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خيلى زيباست جملش
به فکر "مثل #شهدا مُردن" نباش!
به فکر "مثل شهدا زندگی کردن"باش.
شهید #ابراهیم_هادی🕊🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فڪرڪنبرےگلزارشہدا،
میونقبرهاقدمبزنے،
نوشٺہهاشونوبخونے،
اشڪبریزے،
ٺااینجاهمہچیزعادیہ!
امافڪرڪنبرسےبہیہمزار،یہشہید..
روےسنگقبرروبخونے..
شہیدهمسنٺباشہ..!
اونموقعسٺڪہ،
نفسٺحبسمیشہ،
قلبٺٺندمےزنه،
اشڪاٺروونمیشہ..💔
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#شهید نمیشوےاگـر
شبیهترینِ شهدانباشی
شهداخود را لابلاےتاریڪےشب
گم ڪردند
ڪهعاقبتخدا پیدایشانڪرد
و شدندپیداشده ے یار....
خودتراشبیه ترینڪن
تاشهیدتڪنند...
↜ #شــهــیــدبابڪنورۍ🕊
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کوتاه «برنده»
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهیدان زنده
🔹 جانبازان، علاوه بر مقام و ارزش شهادت، سالها رنج جانبازی را تحمل کردهاند که قطعا زحمات آنها نزد خداوند محفوظ و رو به افزایش است إنشاالله.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹شما جانبازان، به هیچوجه مشروطیِ دانشگاه شهادت نيستيد!
🔻رهبر انقلاب: یک جمله به این برادر عزیزِ جانبازمان که میگوید «من مشروطىِ دانشگاه شهادتم» عرض کنم: به هیچوجه شما مشروطی نیستید. 🔹شما #جانبازان ذخیرههای باارزش دانشگاه جهادید. جهاد لزوماً با #شهادت همراه نیست؛ اما لزوماً با فوزِ به رتبهی مجاهدان و تقرّب به پروردگار همراه است.
🔺میدان جهاد هم همه جاست؛ هم در دفاع نظامىِ از کشور، هم در دفاع سیاسی و آبرویىِ از کشور و هم در تلاش برای پیشبرد کشور و ملت، که امروز شما در این سنگر کار میکنید. اینها همه #مبارزه است و همه باید مبارزه کنیم.
٨٢/٩/٢۶
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موشن گرافیک | روایت پاسدار شدن #حاج_قاسم در دفاع مقدس
#روایت_حبیب
#روز_پاسدار
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
⤴️ بخشی از دلنوشته
🌷شهید سعدالله جوزک🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به گیرنده های خوددست نزنید
بعضی وقتا
بعضی نمازها خیلی فرق میکنه
باهم ببینیم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹کلیپ |عیادت رهبر انقلاب
از جانباز #شهید_محمدتقیطاهرزاده
«محمدتقی! میشنوی آقاجون؟
میشنوی عزیز؟
میشنوی؟
در آستانهی بهشت، دم در بهشت،
بین دنیا و بهشت قرار داری شما؛
خوشا به حالت...»
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
اَز مادر شهیدباقري پرسیدن:
+چیشُد که...
پسري مثل شهید باقری تَربیت کردي⁉️
جملشون خیلي به دل نشست؛
-نذاشتم اِمامزمان توزندگي
مون گُم بشه ...
+رفیق نزاریم آقا تو زندگیامون گم بشه
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
رفیقش مۍگفت:
درخوابمحسنرادیدمکهمۍگفت:
هرآیهقرآنۍکهشمابراۍشهدامۍخوانید
دراینجاثوابیكختمقرآنرابهاومۍدهند
ونورۍهمبرایخوانندهآیاتقرآن
فرستادهمۍشود.
شهید محسن حججی❣🍃
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
میگفت قبل از شوخی نیت تقرب کن و تو دلت بگو: دل یه مومن شاد میکنم قربه الی الله، این شوخیاتم میشه عبادت:)
شهید حسین معز غلامی❣🍃
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
«دنیا آدم را آهسته آهسته
در کام خود فرو می برد؛
قدم اول را که برداشتی
تا آخر میروی باید مواظبِ
همان قدم اول باشی»
شهید علی صیاد شیرازی❣🍃
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_چهل_و_پنجم
📌بهم حمله کرد
🍃در حالی که داد می زد و اون جملات رو تکرار می کرد و اشک می ریخت ... حمله کرد سمت من ... چند تا مشت و لگد که بهم زد ... یقه اش رو گرفتم و چسبوندمش به دیوار...
🍃با صدای بلند گریه می کرد و می گفت ... چرا با من این کار رو می کنی؟ ...
🍃آروم کردنش فایده نداشت ... سرش داد زدم ... این آینده توئه ... آینده ایه که خودت انتخاب کردی ... ازش ترسیدی؟... آره وحشتناکه ... فکر کردی چی میشی؟ ... تو یه احمقی که در بهترین حالت، یه گارسون توی بالای شهر یا یه خدمتکار هتل یا چیزی توی همین مایه ها میشی ... اگرم یه آشغال عشق اسلحه بشی و شانس بیاری پلیس... .
🍃یقه اش رو ول کردم ... می خوای امریکایی باشی؟ ... آره این آمریکاست ... جایی که یا باید پول و قدرت و ثروت داشته باشی یا مثل سیاستمدارها و امثال اونها توی سیستم خودت رو جا کنی ... یا اینکه درس بخونی و با تلاش زیاد، خودت رو توی سیستم بهره کشی، بکشی بالا ... .
🍃می خوای آمریکایی باشی باش ... اما یه آشغال به درد نخور نباش
🍃... این کشور 300 میلیون نفر جمعیت داره ... فکر می کنی چند درصدشون اون بالان؟ ... فکر می کنی چند نفر از این پایین تونستن خودشون رو بکشن بالا؟ ...
🍃حتی اگر یه زندگی عادی و متوسط بخوای، باید واسش تلاش کنی ... مسلمون ها رو نمی دونم اما بقیه باید 18 سالگی خونه رو ترک کنن و جدا زندگی کنن ... 2 سال بیشتر وقت نداری ... بخوای درس بخونی یا بخوای بری سر کار ... واقعا فکر کردی می خوای چه کار کنی؟ ..
🍃و اون فقط گریه می کرد .
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_چهل_و_ششم
📌اراده خدا
🍃بهش آرام بخش دادم ... تمام شب رو خوابید اما خودم نتونستم ... نشسته بودم و نگاهش می کردم ... زندگی مثل یه فیلم جلوی چشمم پخش می شد ... هیچ وقت، هیچ کسی دستش رو برای کمک به من بلند نکرده بود ...
🍃فردا صبح، با روشن شدن آسمون رفتم ماشین رو آوردم ... جز چند تا خراش جزئی سالم بود ... راه افتادیم ... توی مسیر خیلی ساکت بود ... بالاخره سکوت رو شکست ..
🍃- چرا این کار رو کردی؟ ...
🍃زیر چشمی نگاهش کردم ... به خاطر تو نبود ... من به پدرت بدهکار بودم ... لیاقتش بیشتر از داشتن پسری مثل توئه ...
- تو چی؟ لابد لیاقتش آدمی مثل توئه ...
🍃زدم بغل ... بعد از چند لحظه ...
🍃- من 13 سالم بود که خیابون خواب شدم ... بچه که بودم دلم می خواست دکتر بشم ... درس می خوندم، کار می کردم ... از خواهر و برادرهام مراقبت می کردم ... می خواستم از توی اون کثافت خودم و اونها رو بیرون بکشم اما بدتر توش غرق شدم ... هیچ وقت دلم نمی خواست اون طوری زندگی کنم ... دیدن حنیف و پدر تو، تنها شانس کل زندگی من بود ... .
🍃رسوندمش در خونه ... با ترمز ماشین، حاجی سریع از خونه اومد بیرون ... مشخص بود تمام شب، پشت پنجره، منتظر ما کشیک می کشیده ... .
🍃وقتی احد داشت پیاده می شد ... رو کرد به من ... پدرم همیشه میگه، توی زندگی چیزی به اسم شانس وجود نداره ... زندگی ترکیب اراده ما و خواست خداست ...
🍃اینو گفت و از ماشین پیاده شد ...
💫 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
ابتکار_حاج_قاسم_که_مسیر_خیلیها_را_تغییر_داد!
🌷حاج قاسم هرچند وقت یکبار یک طرح قرآنی را ارائه میدادند؛ یکی از کارهای خیلی خوب و اثرگذاری که خبر آن در کل پادگانهای کرمان پیچید این بود که دستور دادند هر سربازی که جزء ۳۰ قرآن را حفظ کند ۲۰ روز مرخصی تشویقی به او تعلق یافته و مرخصی رفتنش هم در صورتی نافذ میشد که ابتدا امضای من و سپس امضای سردار زیر برگهاش باشد.
🌷چون آنجا لشکر خیلی بزرگی بود و مراکز زیر مجموعه در کنارش بودند، این قضیه سر و صدای زیادی به پا کرد و اثرات زیادی داشت، لذا موضوع حفظ جز ۳۰ قرآن و مرخصی ۲۰ روزه را مطرح کردند و من را هم مأمور کردند که این طرح را اجرا کنم. من هم تلاشم را کردم تا به نحوه احسن آن را اجرا کنیم.
🌷در آن سال تعداد بسیار زیادی از سربازان به هوای همان ۲۰ روز مرخصی با قرآن بیشتر آشنا شدند. بعدها فهمیدیم که خیلی از آنها بهخاطر همان حرکت در ظاهر کم، زندگیشان تغییر کرده و مسیرشان قرآنی شده است. خیلیها میگفتند که ما تنها به عشق ۲۰ روز تشویقی آمدهایم، اما حالا قرآن را میخوانیم و ادامه میدهیم. در این حد این افراد عوض شدند.
🌹خاطره ای به یاد سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
#راوی: آقای عبدالصمد مرزوقی، قاری و فعال قرآنی و از سربازان شهید سلیمانی در دهه ۷۰
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa