عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
#رمان دمشقشهرعشق❤🌿 #قسمت_پنجم فقط سه روز بعد استاندارعوض شد! این یعنی ما با همین احمق های وحشی می
#رمان دمشق شهر عشق❤️🌿
#قسمت_ششم
سپس پرده اشک را از نگاهش کنار
زد تا صورتم را بهتر ببیند و با مهربانی دلداری ام داد
: اینجام دست کمی از بیمارستان نداره! برا اینکه
مجروحین رو نبرن بیمارستان، این قسمت مسجد رو
بیمارستان کردن، دکتر و همه امکاناتی هم اوردن! و
نمیفهمید با هر کلمه حالم را بدتر میکند که لبخندی
نمکین نشانم داد و مثل روزهای خوشی مان شیطنت کرد
بلکه دلم را به دست آورد : تو که میدونی من تو عمرم یه رکعت نماز نخوندم! ولی این مسجد فرق میکنه، این مسجد نقطه شروع مبارزه مردم سوریه بوده و الان نماد مخالفت با بشار اسد شده!و او با دروغ مرا به این جهنم
کشانده بود که به جای خنده، چشمانم را از درد در هم
کشیدم و مظلومانه ناله زدم : تو که میدونستی اینجاچه
خبره، چرا اومدی؟ با همه عاشقی از پرسش بی پاسخ کلافه شدم که گرمای دستانش را از صورتم پس گرفت وبا حالتی حق به جانب بهانه آورد :هسته اولیه انقلاب تو
درعا تشکیل شده، باید خودمون رو میرسوندیم اینجا! و من از اخبار بیخبر نبودم و میدیدم درعا باآمادگی کامل به سمت جنگ میرود که با همه خونریزی و حال خرابم،
با صدایی که به سختی شنیده میشد، بازخواستش کردم :این چند ماه همه شهرهای سوریه تظاهرات بود! چرا
بین این همه شهر، منو کشوندی وسط میدون جنگ درعا؟
حالت تهوع طوری به سینه ام چنگ انداخت که حرفم نیمه
ماند و او رنگ مرگ را در صورتم میدید که از جا پرید و
اگر او نبود از ترس تنهایی جان میدادم که به التماس افتادم :کجا میری سعد؟ کاسه صبرم از تحمل این همه
وحشت در نصفه روز تَرک خورده و بی اختیار اشک ازچشمانم چکید و همین گریه بیشتر آتشش میزد که به
سمت پرده رفت و یک جمله گفت : میرم یه چیزی برات
بگیرم بخوری! و دیگر منتظر پاسخم نماند و اگر اشتباه
نکنم از شر ّتماشای اینهمه شکستگی ام فرار کرد.
🌸🌸🌸🌸
تازه عروسی که گلوله خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش
در غربتِ مسجدی رها شده، مبارزه ای که نمیدانستم
کجای آن هستم و قدرتی که پرده را کنار زد و بی اجازه داخل شد. از دیدن صورت سیاهش در این بی کسی قلبم
از جا کنده شد و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار
این رافضی را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد، با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و
زیر گوشم خرناس کشید : برای کی جاسوسی میکنی ایرانی؟ دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندان هایم زیرانگشتان درشتش خرد میشد و با چشمان
وحشتزده ام دیدم خنجرش را به سمت صورتم می آورد که
نفسم از ترس بند آمد و شنیدم کسی نام اصلی ام را صدا میزند :زینب! احساس میکردم فرشته مرگ به سراغم آمده که در این غربتکده کسی نام مرا نمیدانست و نمی دانستم فرشته نجاتم سر رسیده که پرده را کشید و دوباره
با مهربانی صدایم زد : زینب! قدی بلند و قامتی چهارشانه که خیره به این قتلگاه تنها نگاهم میکرد و
با یک گام بلند خودش را بالای سرم رساند و مچ این
قاتل سنگدل را با یک دست قفل کرد. دستان وحشی اش همچنان روی دهان و با خنجر مقابل صورتم مانده و حضور این غریبه کیش و ماتش کرده بود که به دفاع ازخود عربده کشید :این رافضی واسه ایرانی ها جاسوسی
میکنه! با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد و در سکوت برگزاری نماز جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید :کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟ و هنوز جمله اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه میشدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس میکردم. یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی اش چنگ زد و دیگر نمیدیدم
چطور او را با قدرت میکشد تا از من دورش کند که از هجوم وحشت بین من و مرگ فاصله ای نبود و میشنیدم همچنان نعره میزند که خون این رافضی حلال است. از پرده بیرون رفتند و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را میشنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش میکرد :هنوز این شهر انقدر بی صاحب نشده که تو فتوا بدی! سایه دستش را دیدم که به شانه اش کوبید تا از پرده دورش کند و من هنوز باورم نمیشد زنده مانده ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات طلوع آفتاب به طلایی میزد و صورت مهربانش زیر خطوط پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ میدرخشید و نمیدانستم اسمم را از کجا میداند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می لرزیدم و او حیرت زده نگاهم میکرد. تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم میتپید و میترسید کسی قصد جانم را کند که همانجا ایستاد و با صدایی که به نرمی میلرزید، سوال کرد: شما ایرانی هستید؟
#ادامه_دارد...
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🌹سلام و شب بخیر بہ همراهان عزیز
◾️در دهہ اول محرم هر شب هیئت مجازے داریم امشب راس ساعت ۲۱ درڪانال👇
🔷 @ebrahim_navid_delha
منتظر حضور گرمتون هستیم🙏🌹
🎙سخنران #شیخ_محمدِ_اَمین
💠موضوع: تازیانه وجدان
.
▪️ در ضمن حاج اقا شیخ محمد امین در ایام محرم به صورت صلواتی روضه خانگی برگزار میکنند دراستان تهران سمت منیریه
برای برگزاری روضه به ایدی زیر اطلاع دهید👇👇
🆔 @seyedabdolmahi
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
📖🔰«««﷽»»»🔰📖
#اطلاعیه🔈
√|| گروه ختم قران و ذکر
#شهیدابراهیم_هادی_وشهیدنویدصفری❣||√
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💠 جهت حاجت روایی خود در گروه ختم قران و ختم ذکر نام خود رابه ایدی خادمین ما بفرستید
💫خادمین گروه ختم قران👇
🆔 @Khademalali
💫خادمین گروه ختم ذکر👇
🆔 @Zahrayyy
🔴همچنین هر شب هیئت مجازی در کانال های مجموعه برگزار خواهیم کرد منتظر همراهی و حضور گرمتون هستیم😊
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
•••
ما عزادار حسینیم کھ اشڪ غم او
آبــروی همهی ماست، خدا مےداند...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🥀
#صبحتون_مهدوی🌤
#محرم🕊
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🏴🥀🏴🥀🏴
مےگفـتیم: فلانـی پشـت خــ📞ــطّه.
ارتبـاط بدیـم ؟
اگــر وقـت اذان بــود،
مےگفت: بــهشون بگیـد وقت نـمازه🤲
لطـف کنـن بعـدا تمـاس بگـیرن.
🌷 امیــر سپهبـد شهیـد
🌷علے صیـاد شـیرازے
نمـازت_ســرد_نشـہ_مومـن🤲
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
↭آبِرویم همہ ایـن اسـت↯🏴
✧شُـدم عبـدحـسین🙌
°[واےاگر #نوکر ایـن خانہ
{💓}حـسابَم نکنی😭
#هر_خانہ_یک_پــرچــم🏴
#هر_خانہ_یک_حسینیہ🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🏴🥀🏴🥀🏴
غمت مباد ڪہ دنیا
زهم جدا نکند
رفیقهاے در آغوشِ
هم گریستہ را . . .♥️
#شهیدان_ مجید و مهدی_زین الدین🕊
#زیارت _نیابتی
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🏴🥀🏴🥀🏴
دست مےگیرد
و دل میبرد
و در رهش سر میدهند
این حسین ڪیست
ڪہ این گونہ عطایـے دارد
حسینیان محرم امسال را بہ یادتان سینہ مےزنیم ...
#شهید_محمد_معماریان🕊
#زیارت نیابتی
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🏴🥀🏴🥀🏴
◾️یاد شبهای عزا در خیمههای جبههها
◾️یاد عاشورای جبهه با حضور شهداء
◾️یاد دلدادگان ، رونق بزم دل است
◾️دل بی تاب من از شهیدان خجل است
# شهید_حسین_مالکی نژاد🕊
#زیارت_نیابتی
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🏴🥀🏴🥀🏴
🔹چقــدر از مَــنش این شهدا دور شـدیم
🔹آنقدر خیره به دنیا شده و کــور شدیم
🔹معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
🔹ما برای شهدا وصـــــلهی ناجور شدیم
#شهید_محمد رضا_شفیعی🕊
#زیارت نیابتی
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆