💢 وصیت نامہ جالب یک شهید ۱۳ سالہ
درتشیع جنازه من ،
پرچم امریکا را بہ اتش بڪشید
تا مردم بدانند ڪہ من ضدامریڪایے وتابع ولایت فقیہ هستم.
#شهید_محمدرسول_رضایے🌷
#مرگ_بر_امریکا
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#سوزاندن_پرچم_آمریڪا_در_جبهہ!
اگر "شعار"، عین "شعور" باشد،
در بحبوحۀ جنگ هم تعطیل نمےشود!
ڪہ اگر چنین نبود،
ثواب لعن را بیش از صلوات نمےخواندند؛
پس: #مـرگ_بـر_آمریکا
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی کلیپ ها هر چه تکرار شود
باز انگار یه حسی میگه
باز هم تکرار کن
من عاشق لحظات دیدارتان هستم
گر بوسه
میفروشــد ،
جانان به قیمتِ جـان
مـا طالبیـم و خواهیـم
آن را به جـــــان خریـدن...
شهید حسن #تهرانی مقدم
شهیدحاج احمد #کاظمی
یاد پدرموشکی ایران
شهید #تهرانی مقدم
و شهید حاج #احمد همیشه جاودان
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید حسن نصرالله:
هرکه امروز ساکت است، اگر انسان است، باید در انسانیتِ خود، اگر دین دارد در دینش و اگر شرافتی دارد، در شرفش تجدید نظر کند!
#حاج_مهدی_رسولی
#فلسطین
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #پنجاه_ودو گوشه ماشین در خودم ف
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #پنجاه_وسه
خجالت میکشیدم اقرار کنم..
اکنون عازم ترکیه و در راه پیوستن به ارتش آزاد است.. 😞
که باز حرف را به هوای حرم کشیدم
_اونا میخواستن همه رو بکشن..
فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست
_ #هیچ_غلطی نتونستن بکنن!
جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به این همه آشفتگی ام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد
_از چند وقت پیش که وهابی ها به #بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما #خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم سیده سکینه(س) #دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم!
و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد
_فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!😠
یادم مانده بود از #اهل_سنت است،..
باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات شیعیان وارد میدان شده باشد..
و از #تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود..😠
که با کلماتش قد علم کرد
_درسته ما #شیعه های داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به حرم برسه!
و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرین زبانی ادامه داد
_ #خیال_کردن میتونن با این کارا بین ما وشما سُنیها #اختلاف بندازن!✌️از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن #کمک_ما شیعه ها، #وحشیتر شدن!
اینهمه درد و وحشت😰😳😣 جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت
_یه لحظه نگهدار 🌷سیدحسن!🌷
طوری کلاف کلام از دستش پرید که... نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #پنجاه_وچهار
بلافاصله ماشین را متوقف کرد،..
از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید
_من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم!
دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد...
حالا در این خلوت با بلایی که سعد🔥سرش آورده بود بیشتر از حضورش #شرم میکردم..
که ساکت در خودم فرو رفتم...
از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم..
و دندانهایم را به هم فشار میدادم تا ناله ام بلند نشود😣😖 که لطافت لحنش پلکم را گشود
_خواهرم!
چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است،..
#چشمانش همچنان #سربه_زیر و نگاهش به نرمی میلرزید.
شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانه ام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از این همه درماندگی ام خجالت کشیدم.😖😞
خون پیشانی ام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونه ام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم
_خواهرم به من بگید چی شده! والله کمکتون میکنم!
در برابر محبت بی ریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بی کسی ام را حس میکرد که بی پرده پرسید
_امشب جایی رو دارید برید؟
و من امشب از جهنم مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم..😖😭
و دیگر از در و دیوار این شهر میترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم.😭چانه ام از شدت گریه به لرزه افتاده..
و اواز دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و
پیاده شد...
دور خودش میچرخید و #آتش_غیرتش درخنکای این شب پاییزی خاموش نمیشد که کتش را درآورد...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
یکی از دوستاش زنگ زد...
علی اصغر با شوق عجیبی بهش گفت: "میدونی الان کجام؟ پیش بابام... دستم رو سرشه، دارم نوازشش میکنم...."
علی اصغر وقتی جنین سه ماهه ای بود، پدرش توی جبهه #شهید و #مفقودالاثر شد؛ ۳۱ سال گذشت تا اینکه پیکر پدر شهیدش پیدا شد و به وطن بازگشت...
وقتی علی اصغر برای اولین بار پدرش رو دید، ازش پرسیدم: چه حس و حالی داری؟
گفت: "همه بچه دار میشن من پدر دار شدم...."
مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمیشود...
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
قصه شما اینجا تمام نمیشود!
شما بود و نبودتان
حکمِ باران است
برای حالِ این روزهامان ...
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
اولئک الذین امتحن قلوبهم للتقوی
آنها کسانی اند که خدا قلب هایشان را برای تقوی امتحان کرده♡
از همان اوایل زندگی ارادت خاصی به #شهدا داشتی، بدیهیست که زندگی کردن با چنین انسان هایی تورا #آسمانی کرد.
وقتی در کشاش این دنیای نا متقارن همه درگیر روزمرگی های خود بودند، تمام دغدغه ات زنده نگه داشتن یاد شهدا که این کار کمتر از #شهادت نبود
خوب میدانستی قصه حق و #حقیقت را، داستان جان را که امانتی از سمت #خدا برای انسان ها بود. میگفتی زندگی در این دنیا را به امید رسیدن به شهادت، شب را به روز و روز را به شب سر میکنم.
میگویند شهادت جان کندن نیست، #دل کندن است. میگفتی زمانی که لحظه دل کندن برسد و بخواهم انتخاب کنم لحظه ایی درنگ نخواهم کرد وانتخابم را انجام میدهم
زرق و برق این #دنیا در مقابل چشمانت ارزشی نداشت.بعد رفتنتان شهرمان #دلتنگ مردانی چون شما شده.مردمان شهر و دیارتان را بعد از خود به کسی سپرده ایید؟ دستمان را بگیرید که جزشما دستگیری در این دنیا نداریم
سالروز شهادت #شهید #حمیدرضا_فاطمی اطهر
تاریخ تولد : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۶
تاریخ شهادت : ۹ آبان ۱۳۹۴
مزار شهید : اهواز
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم
🎥 مامان ! من جام عالیه. دارم به امام حسین علیهالسلام خدمت میکنم
خاطرهای عجیب و زیبا از زندگی شهیدمحمدحسین فهمیده
🇮🇷
✌️نوجوانِمبارز
عاشق مبارزه با اسرائیل
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید خادم صادق و یک توصیه إلهی، بشنویم !
"شهدا دلها را تصرف میکنند"
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
.
#سلام_بر_گلوی_تشنه_حسین
.
قلاب آهنی رو انداخت روی یخ و کشید.
اولین قالب یخ رو از دهانه تانکر انداخت تو آب،
یه نفر از توی صفِ جماعت معترضش شد
که از کله سحر تا حالا ایستادم برایِ
دو تا قالب یخ، مگه نوبتی نیست؟
علی گفت: «اول نوبت گلوی تشنهی
پسر فاطمه، بعد نوبتِ بقیه »...
.
با صاحب کارخونه یخ شرط کرده بود که
شاگردی میکنه، خیلی هم دنبال مزد نیست
اما اول یخِ تانکر نذری رو میده، بعد بقیه رو
خودش هم با خطِ نه چندان خوبش
روی تانکر نوشته بود:
«سلام به گلوی تشنه حسین عليهالسلام »
✍ راوی: مادر شهیـد
#سردار_شهید_علی_چیت_سازیان
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بازسازی لحظات شهادت زینب کمایی دانشآموزی که با چادرش توسط منافقین به شهادت رسید.
🔻خاطرهای از علاقه زینب به حجاب:
یک روز کنارم نشست و گفت:«مامان، من دلم میخواهد با حجاب شوم.» از شنیدن این حرفش خیلی خوشحال شدم. غیر از این هم انتظار نداشتم زینب نیم دیگر من بود. پس حتما به حجاب علاقه داشت. مادرم هم که شنید خوشحال شد.
کلاس چهارم دبستان با حجاب شد. مادرم سه تا روسری برایش خرید. از آن به بعد روسری سرش میکرد و به مدرسه میرفت.همکلاسی هایش او را مسخره میکردند و اُمل صدایش میزدند. بعضی روزها ناراحت به خانه میآمد معلوم بود گریه کرده است. میگفت:« مامان به من میگویند اُمل.» یک روز به او گفتم:« تو برای خدا حجاب زدی یا برای مردم؟» جواب داد:« خب معلوم است برای خدا!» گفتم:«پس بگذار هرچه میخواهند بگویند"
⏪زینب کمایی دختری عاقل،کوشا، اگاه، مومن و فعال فرهنگی بود که در 14 سالگی فقط به جرم عشق به امام خمینی و انقلاب با چادرش خفه میکنند و این چنین مظلومانه او را به شهادت میرسانند. و اینچنین نشان میدهند آنها حتی از اثرگذاری چادریهای ۱۴ ساله هم هراس دارند.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥بیخود نیست یکی میشه شهید عباس بابایی
💥هنوز خیلی مونده تا بشناسیمشون...
💥روایتی از دوران دانش آموزی خلبان عباس بابایی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطرات_شهید
از بیان حق هیچگاه خودداری نکرد، و هرگاه او را به سکوت دعوت میکردند، پاسخ میداد «هیچ دلیلی نمیبینم که حرف حق را به زبان نیاورم و اگر نگویم جای نگرانی است، وقتی چیزی را میبینم که حق است باید از آن دفاع کنیم حتی اگر همه ما زیر سؤال برویم.»
#شهید_سیدحسین_میررضی🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری_شهدا
🔹ببین تیپ شخصیتیات به کدوم شهید شبیهتره...
🔸 آرمان تو به کدوم روضه بیشتر گریه کردی؟
🎥 روایتگری مشترک وکیلپور و موسویزاده در گلزار شهدای بهشت زهرا
🇮🇷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 مراقب این آفت باشیم!
#رهبر_معظم_انقلاب
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷پسر بسیار متین وباوقار وزحمتکشی بود وکارهای سخت زیادی برای کسب درآمد انجام میداد، سال ۱۳۹۳ به استخدام مرزبانی درآمد باعشق کار خود را انجام میداد، دی ماه سال ۱۳۹۵ ازدواج کرد ودر دی ماه ۱۳۹۸ الینا تنها یادگار شهید چشم به جهان گشود که فقط ۸ ماه طعم شیرین پدر راچشید وفقط ۸ ماه بهروز شهیدم طعم پدر بودن راچشید و مورخ 1399/7/8 هنگام مأموریت هنگ مرزی سیرکان براثر صعب العبور بودن محور خودرو سازمانی واژگون و به شهادت می رسد.
"شهیدبهروز هراتی مقدم"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷 #شهید #مرتضی_شکوری
متوجه شده بود برخی از بسیجیانی که برای دورهی آموزشی میآیند، اهل سیگار هستند. آنها مخفیانه و دور از دید ما سیگار میکشیدند. مرتضی با سیگار به شدت مخالف بود. میگشت و یکی یکی آنها را پیدا میکرد. با جذبهای که داشت، خیلی از او میترسیدند. برای همین، حرفش را راحت قبول میکردند. مرتضی به آنها پیشنهاد میداد که بیایید در اوقات بیکاری، مشغول ورزش بشوید تا آهسته آهسته سیگار را ترک کنید. وسایل مختصری برای ورزش و بدنسازی آماده کرد و همهی جماعت سیگاری را در اوقات بیکاری، دور خودش جمع کرد. از هر روش ممکن استفاده کرد تا سیگار را ترک کنند. روش مرتضی، خیلی خوب جواب داد. تقریبا همهی آنها، قبل از پایان دوره، سیگار را ترک کردند. فراموش نمیکنم که یک روز خبر دادند یک خانم دم در پادگان با مرتضی کار دارد. مرتضی رفت و برگشت. مادر یکی از بسیجیها بود. شنیده بود شخصی به نام مرتضی باعث ترک سیگار فرزندش شده. این همه راه آمده بود تا از او تشکر کند. از دیگر کارهایی که باعث میشد مرتضی در دل همهی نیروها جا داشته باشد، توجه به ریزترین مسائل و مشکلات نیروها بود. او فقط یک فرمانده آموزشی نبود؛ بلکه به همهی ابعاد توجه میکرد.
📙 میثم. اثر گروه شهید هادی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش بندی می کند هر دم خیالش در نظر
هیچ نقاشی نمی بندد چنین نقشی دگر
شهید حسن_معصومی🕊🌹
#علی_زین_العابدین_پور
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
*بهترین تکتیرانداز دنیا با رکورد ۳۰۰۰ شلیک موفق*
رزمندهای که شهید خرازی به او لقب گردان تکنفره داده بود. او بازوی عملیاتی شهید خرازی بود که مکررا میگفت: من صبح عملیات، بعد از خدا و کمک چهارده معصوم(ع) چشمم به دست *عبدالرسول زرین* است.»
بعثیها به او لقب صیاد خمینی داده بودند و صدام برای شکارش یک تیم ۲۰ نفره تک تیرانداز بین المللی را اجیر کرده بود که اتفاقا تک تیراندازهای امریکایی هم جزو آنها بودند، اما هر بار با تلفات سنگین بر میگشتند.
عکس معروفی از او به یادگار مانده که لاله گوش راستش با تیر تک تیراندازهای عراقی سوراخ شده و سرخی رد خون بر گردنش هنوز تازه است اما همچنان میخندد.
شهید#عبدالرسول_زرین🕊🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه...
#شهید_محمدرضا_تورجیزاده
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
✍مقید بود هر روز زیارت عاشورا را بخواند ، حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت رو می خواند
✍دائما می گفت ، اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست #امام_حسین ، همه مشکلاتشان حل می شود و امام با دیده لطف به آنان نگاه می کند
شهید_ابراهیم_هادی🕊🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #پنجاه_وچهار بلافاصله ماشین را
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #پنجاه_وپنج
کتش را درآورد..
و دوباره به سمت ماشین برگشت. روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید،..
صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانی اش از خون پُرشده و میخواست حرف دلش را بزند..
که #به_جای_چشمانم به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد
_وقتی داشتن منو میرسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس میکردم دارم میمیرم، فقط به شما فکر میکردم! شب پیشش خنجر رو از رو گلوتون برداشته بودم و میترسیدم همسرتون...
و نشد حرفش را تمام کند،..
یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره #نجیبانه قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد
_خدا رو شکر میکنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زنده اید!
هجوم گریه گلویم را پُر کرده..😣😭
رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش میخواست پای دردهای مانده بر دلم بنشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد
_امشب تو حرم چی کار داشتید خواهرم؟همسرتون خواست بیاید اونجا؟
اشکم تمام نمیشد..
و با نفسهایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم😭😩😭😭
_سعد شش ماه تو خونه #زندانیم کرده بود! امشب گفت میخواد بره ترکیه، هر چی التماسش کردم بذاره برگردم ایران،😭🇮🇷 قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده🔥😭😰 و خودش رفت ترکیه!
حرفم به آخر نرسیده،...
انگار دوباره خنجر سعد🔥 در قلبش نشست که بی اختیار فریاد کشید
_شما رو داد دست این مرتیکه؟😡
و سد صبرش شکسته بود...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #پنجاه_وشش
سد صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و بیداد میداد
_این تکفیری با چندتا #قاچاقچی_اسلحه از مرز عراق وارد سوریه شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و داریا رو کرده انبار باروت!😡🗣
#نجاست_نگاه نحس ابوجعده😈👹 مقابل چشمانم بود..
و خجالت میکشیدم به این مرد #نامحرم بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، خون میبارید..😞😭
و مصطفی ندیده از اشکهایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده ام که گلویش را با تیغ غیرت بریدند و صدایش زخمی شد
_اون مجبورتون کرد امشب بیاید حرم؟😡😡
با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم،..😭😭
دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم..
و تنها با نگاهم التماسش میکردم که تمنای دلم را شنید و مردانه امانم داد
_دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!
کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛..
شش ماه پیش سعد 🔥از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود..
و حالا باورم نمیشد او هم اهل داریا باشد تا لحظه ای که در آرامش منزل زیبا و دلبازشان🏠 وارد شدم...
دور تا دور حیاط گلکاری🌸🌼 شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه🌱🍃متصل میشد...هنوز طراوت آب به تن گلدانها مانده و عطر شب بوها در هوا میرقصید..
که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند
_مامان مهمون داریم!
تمام سطح حیاط و ایوان با لامپهای مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا میآمد..
و پس از چند لحظه زنی میانسال🌺 در چهارچوب در خانه پیدا شد..
و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa