eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹هر خانمی که چادربه‌سر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا می‌کنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق‌تعالی قرار گیرد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊همیشه بهترین آدم ها اگر بدترین همراه هارو داشتند شکست خوردند و بالعکس بدترين آدم ها بهترین همراه ها رو داشتند و پیروز شدند. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
بروجردی همواره از مصاحبه‌های مطبوعاتی و دوربین تلویزیونی گریزان بود. می‌خواست از هیاهو‌ها و جنجال‌ها دور بماند و گمنام باشد. همیشه اصرار می‌کرد که از من فیلم‌برداری نکنید؛ بروید از این بچه‌هایی که می‌جنگند، فیلم بگیرید. یک بار هنگام پاک‌سازی محور بانه_سردشت و حضور ایشان در شهرستان سردشت، یک فیلم‌بردار، دوربین خود را به طرف او گرفت و فیلم تهیه کرد. محمد با نهایت ادب نزد وی رفت و آن قطعه فیلمی را که مربوط به خودش بود، پس گرفت و پاره کرد. چنان نفس اماره‌ی خویش را سرکوب می‌کرد که حاضر بود برای اسلام به هر خدمت و مسئولیتی تن بدهد. برای او علی‌السویه بود که بگویند تو فرمانده‌ای یا مسئولیت پایین‌تری بر عهده‌ات گذاشته شده است. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀 شهید حاج قاسم سلیمانی: من قدرت او را ، محبت مادری او را در هور دیدم. در قلب کانال ماهی دیدم. در وسط میدان مین دیدم.😭 🖤 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔸 می گفت در هر قضیه ‌ای گیر كردید دو ركعت نماز بخوانید و تقدیم كنید به یکی از ائمه؛ 🔸 مطمئن باشید كه كارتان راه می افتد. اعتقاد خاصی به این دو رکعت نماز داشت. 📚 کتاب شهید علم، ج 1، ص 6. 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔰خودسازی و دغدغه های فرهنگی مصطفی صدرزاده یکی از مربیان شهید فرهنگی است که مراحل خودسازی و کار فرهنگی را طی کرده بود. او در وصیت نامه اش به کسانی که کار فرهنگی می‌کنند، نصایحی بیان کرده: ۱.وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. ۲.وقتی که کارتان می‌گیرد و دورتان شلوغ می شود ، تازه اول مبارزه است. زیرا شیطان به سراغتان می آید.آیا فکر کرده اید که شیطان میذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید؟ هرگز.... ۳.اگر می‌خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید ۴.سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید ، قلب شما را بیدار می‌کند. ۵.دعای ندبه و هیئت را محکم بچسبید. ۶.خودسازی دغدغه اصلی شما باشد.... 📙 فرزندان مسجد. اثر گروه شهیدهادی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
یکی از شخصیت های عجیب تاریخ دفاع مقدس ما شهید حاج محمد طاهری است. او چوپانی کم سواد در روستاهای دور افتاده خراسان بود. روستای مهدی آباد در پنجاه کیلومتری کاشمر، اما ... اهل مطالعه بود. از روستا تا کاشمر را رکاب می زد تا به کتابخانه برود و کتاب امانت بگیرد. تقریبا بسیاری از کتب معتبر شیعه را اینگونه خوانده بود. گله گوسفند را به صحرا می برد و مشغول مطالعه میشد. سطح معلومات و تقوا و قدرت مدیریت حاج محمد به قدری بالا بود که معاون تیپ شد و چندین روحانی در تیپ امام صادق ع پای صحبت او می نشستند و... 📙کتاب با بابا تفاوتی که با بقیه کتب نشر شهید هادی دارد، در خاطرات عجیب این شهید و تجربه نزدیک به مرگ فرزند ایشان است که هجده روز در کما بود و این مدت را مهمان پدر گرامی اش بود. کتاب که نود صفحه تجربه نزدیک به مرگ است و نود صفحه خاطرات شهید. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
‍ عکسی که می بینید ، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۳ ، توسط «احسان رجبی» به ثبت رسیده است. محل عکس برداری ، ارتفاع ۱۱۲ ، واقع در شمال منطقه ی عملیاتی «فکه» است. پیکر این شهید که پس از ۱۲ سال ، چهره نمایانده است ، ویژگی بسیار بارز و تکان دهنده ای دارد. دست ها و پاهای جسد با سیم تلفن بسته شده و در غربت و مظلومیت بی مانندی ، به احتمال قوی ، زنده به گور گردیده است. سیم تلفن های دور پاها به خوبی مشخص است. این معامله ای است که بعثی ها با بسیاری از رزمنده های مظلوم گرفتار شده در حلقه ی محاصره ی فکه کردند.... روحشان شاد. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🍀✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦🍀 امام زمان (عجل الله) در هیچ حالی ما را فراموش نمی کند، ما هم سزاوار نیست حضرت را فراموش کنیم. در توسلات، توجهات و گرفتاریهایمان، آن حضرت را صدا بزنیم. خدا می داند اگر راه حل برای گرفتاری های مادی و معنوی می خواهید، باید "یابن‌الحسن" بگویید. ان‌شاءالله مورد عنایت قرار می گیرید. چون ایشان ملاذ و ملجأ شیعه هستند؛ هیچ جای دیگر هیچ راهی جز این نیست. 🎤آیت الله ناصری دولت آبادی 🔷اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔴 حکایت تکان دهنده فرزند شیخ رجبعلی خیاط از پدرش در مورد یک زن بی حجاب 🔰یکی از دوستان پدرم می‌گفت: یک روز با جناب شیخ به جایی می‌رفتیم، یکدفعه من دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لباس شیکی داشت نگاه می‌کند! از ذهنم گذشت که جناب شیخ به ما می‌گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و حالا خودش اینطور نگاه می‌کند! فهمید! گفت: تو هم می‌خواهی ببینی که من چه می‌بینم! ببین! من نگاه کردم دیدم همین طور از بدن آن زن، مثل سرب گداخته، آتش و سرب مذاب به زمین می‌ریزد! و آتش او به کسانیکه چشم‌هایشان به دنبال اوست می‌کند. جناب شیخ گفت: ... او راه می‌رود و مردم را همین طور با خودش به آتش جهنم می برد. 📙سیزده چهارده. اثر گروه شهید هادی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
دستشُ محکم گرفتم گفتم: بحث و عوض نکن این سوختگیِ دستت چیه هادی؟! خندید؛ سرشو پایین انداخت و گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینطوری ازش پذیرایی کردم .. • شهید هادی ذوالفقاری🕊• 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🕊 خوب که به چشمانش نگاه می کنی میبینی خیلی حرف دارد حرف های جنس خدا از جنس مردانگی... از جنس شھادت! خوبتر که نگاه کنی شرمنده میشوی از اینکه همیشه نگاهش به تو بوده و تو از آن غافل بوده ای... نگاھ شھدا و آقاﷻ به ماست! پس گناھ نڪنیم... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
خیلی به والدینش احترام می گذاشت. دیده بود که در قرآن در چند مورد، بلافاصله پس از اطاعت از خدا، دستور به تبعیت از والدین داده شده. برای همین، زمانی که ابراهیم از جبهه برمیگشت، اگر نیمه شب به منزل می رسید، درب خانه را نمی زد. چون مادر و خانواده اش خواب بودند. حتی در سرما پشت در می خوابید تا آنها برای نماز بیدار شوند. او می‌دانست دعای والدین عامل سعادت انسان است. وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا و پر و بال تواضع خویش را از روی محبت و لطف، در برابر آنان (پدر و مادر) فرود آر و بگو: " پروردگارا همان گونه که آنها مرا در کودکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده. (اسراء/۲۴) " 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
سرزده آمد به جلسه‌ی قرآن روستا ، مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن،از حفظ با تعجب پرسیدم: شما با این همه مشغله چه طور فرصت حفظ قرآن داشتید؟ گفت: در ماموریت‌ها فاصله‌ی بین شهرها را عقب ماشین می‌نشینم و قرآن می‌خوانم 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
📌 چهار توصیه شهید شیبانی‌مجد برای رسیدن به مقامی بالاتر از شهدای مدافع حرم 🔷️ یکی از دوستان شهید مدافع حرم محمدرضا شیبانی، خوابی که از شهید دیده بود را تعریف کرد و گفت: ◇ شهید شیبانی‌مجد به خوابم آمده بود با او دردل وگلایه کردم که تورفتی ومن ماندم. ◇ الان که جنگ در سوریه تمام شده دیگه راه شهادت بسته شده است ، چکار کنم؟ ◇ ایشان جواب دادند:چند کار را انجام بده هرکجا باشی شهادت به دنبالت می آید . ◇ شما بهترین دوستان من بودید اگر صبر کنید خداوند اجر دوشهید که به ما داده به شما اجربیشتری خواهد داد ◇ من‌خوشحال شدم وگفتم داری شکسته نفسی می کنی محمدرضا ماکجا وشما کجا و بعد گفتم چکار کنم . ◇ شهید شیبانی‌مجد چهار توصیه را گفت که انجام دهم: ◇ اول: کاری کنید خدا از شما راضی باشد ◇ دوم: نماز اول وقت ترک نشود ◇ سوم: به نامحرم نگاه نکنید ◇ چهارم: به کودکان با مهربانی رفتارکنید 🔻 و در پایان گفت: "خدایامن سوریه نیامدم جز به اختیار ونظر حضرت زینب (س)، ان شاءاله که شرمنده علمدار کربلا نباشم" 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌷 این سنت را او ایجاد کرد. از همان روزهای آغازین فعالیت در سپاه همدان. طی نشستی با اعضای سپاه به آنان گفت: شما برادرها تکلیف دارید. باید به صورت منظم و هفتگی به زیارت خانواده های شهدا بروید. این عزیزان به گردن ما خیلی حق دارند. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دو ویژگی شخصیتی شهید سید مرتضی آوینی از زبان دوستان و همرزمان 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
شیعه خوب ڪسی است ڪه حضور عجل الله را حس ڪند و خود را در حضور او احساس نماید؛ این؛ به انسان امید و نشاط می بخشد ... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
‍ زندگی و درآمد خوبی داشت، اما اعتقادش او را به دفاع از حرم کشاند 🔹شهید محمد شالیکار به دلیل جانبازی‌اش خیلی زود به صورت حالت اشتغال درآمد و بعد شغل آزاد داشت. اتفاقاً درآمد خوبی هم داشت، منتها مادیات او را از اهداف و دغدغه‌های اعتقادی و عمیقی که در وجودش ریشه دوانده بودند نه تنها دور نکرد بلکه سعی می‌کرد آن قدر که در توانش است مشکلات دیگران را هم حل کند. وی با چنین روحیه‌ای وقتی اخبار سوریه به گوشش رسید یک روز به خانه آمد و به همسرش گفت دارند سوریه اسم می‌نویسند و من هم می‌خواهم ثبت‌نام کنم. 🔹همسر شهید درباره شهادت محمد شالیکار می‌گوید: " همرزمان همسرم که دایی و پسر عموی حاج محمد بودند اینطور به ما گفتند که منطقه عملیاتی که حاج محمد آنجا زخمی شد، چند سالی بود که در دست داعش بود و می‌گفتند این منطقه محل عبور کاروان اسرا و حضرت زینب (ع) در شهر حلب بوده است. هنگامی که حاج محمد زخمی شد، دایی‌اش سر ایشان را در دامن خودش می‌گیرد. ایشان به ما گفت هوای آن منطقه خیلی سرد بود. حاج محمد داشت می‌لرزید و ذکرش نام بردن اسامی ائمه بود و شهادتین را بر لب جاری می‌کرد. از آنجا حاج محمد را به بیمارستان صحرایی می‌برند تا اینکه بعد به بیمارستانی در دمشق منتقل می‌شود. همسرم در همان بیمارستان به شهادت می‌رسد". 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ حقیقتاً از ترس لال شده بودم.. که با ضربان نفسهایم به گریه افتادم.😭😭😭 مادر مصطفی خودش را روی زمین به سمت پایشان کشید و مادرانه التماس کرد _دخترم لاله! اگه بترسه، تشنج میکنه! بهش رحم کنید! و رحم از روح پلیدشان فرار کرده بود که به سرعت برگشت و با همان ضرب به سرش لگدی کوبید که از پشت به زمین خورد...😰😭😭😱 به نظرم استخوان سینه سیدحسن شکسته بود که به سختی نفس میکشید.. و با همان نفس شکسته برایم سنگ تمام گذاشت _بذارید خاله و دخترخاله ام برن خونه، من می مونم!😠✋ که اسلحه را روی پیشانی اش فشار داد و وحشیانه نعره زد _این دختر ایرانیه؟ آینه چشمان سیدحسن را حریری از اشک پوشانده.. و دیگر برای نجاتم التماس میکرد _ما اهل داریا هستیم! و باز هم حرفش را باور نکردند که به رویم خنجر کشید... تپشهای قلب ابوالفضل و مصطفی را در سینه ام حس میکردم.. و این خنجر قرار بود قاتل من باشد که قلبم از تپش افتاد و جریان خون در رگهایم بند آمد...😭😰😰😭 مادر مصطفی کمرش به زمین چسبیده و میشنیدم با آخرین نفسش زیر لب ذکری میخواند،.. سیدحسن سینه اش را به زمین فشار میداد بلکه قدری بدنش را تکان دهد و از شدت درد دوباره در زمین فرو میرفت... قاتلم قدمی به سمتم آمد،.. خنجرش را روبروی دهانم گرفت و عربده کشید _زبونت رو در بیار ببینم لالی یا نه؟ تمام استخوانهای تنم میلرزید،.. بدنم به کلی سُست شده بود و خنجرش به نزدیکی لبهایم رسیده بود😱😭😰 که زیر پایم خالی شد... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
💢 کار خدا اینه که از من دفاع کنه... بهش می‌گفتند انحصارطلب، دیکتاتور، مرفه، پولدار. دوستانش دوستانه گفته بودند: چرا جواب نمی‌دی؟ تا کِی سکوت؟ می‌گفت: مگه نشنیدید قرآن می‌گه: «ان الله یدافع عن الذین امنوا». یعنی وظیفه من اینه که ایمان بیارم، کار خدا اینه که از من دفاع کنه. دعا کن من وظیفه خودمو خوب انجام بدم؛ خدا کارش رو خوب بلده. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
گفتیم توصیه‌ای به ما کن. بی‌درنگ گفت‌‌: اول اینکه حواس‌تان به باشد، یکی از دوستان که شهید شده بود، به خواب رفیقش آمده و گفته بود به من اجازه‌ی ورود به بهشت نمی‌دهند، چون حق‌الناس گردنم هست، لطفا برو از طرف من آن را ادا کن. یعنی حتی اگر شهید هم بشوید اما حق الناس گردنتان باشد، اهل بهشت نخواهید شد. دوم هم اینکه بخوانید. بدون نماز شب به جایی نخواهید رسید.» 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ زیر پایم خالی شد و با پهلو زمین خوردم...😭😰😭😭 دیگر حسی به بدنم نمانده بود،.. انگار سختی جان کندن را تجربه میکردم و میشنیدم سیدحسن برای نجاتم مردانه گریه میکند.. _کاریش نداشته باشید، اون لاله! ترسیده!😭 و هنوز التماسش به آخر نرسیده، به سمتش حمله کرد... پاهای نحسش را دو طرف شانه سیدحسن کوبید.. و خنجری که برای من کشیده بود، از پشتِ سر، روی گردنش فشار داد.. و تنها چند لحظه کشید تا سرش را از تنش جدا کرد و بی آنکه ناله ای بزند، جان داد...🌷😭😰😱 دیگر صدای مادر مصطفی هم نمی آمد.. و به گمانم او هم از وحشت آنچه دیده بود، از هوش رفته بود...😭😭 🌷خون پاک سیدحسن 🌷کنار پیکرش میرفت، سرش در چنگ آن حرامی مانده و همچنان رو به من نعره میزد _حرف میزنی یا سر تو هم ببرم؟👿👹 دیگر سیدحسن نبود تا خودش را من کند.. و من روی زمین در آغوش مرگ خوابیده بودم که آن یکی کنارش آمد و نهیب زد _جمع کن بریم، الان ارتش میرسه!😡👿 سپس با تحقیر سراپای لرزانم را برانداز کرد و طعنه زد _این اگه زبون داشت تا حالا صد بار به حرف اومده بود!😡👿 با همان دست خونی و خنجر به دست، دوباره موبایل را به سمتش گرفت و فریاد کشید _خود کافرشه!👿🗣 و او میخواست زودتر از این خیابان بروند که با صدایی عصبی پاسخ داد _این عکس خیلی تاره، از کجا مطمئنی خودشه؟ و دیگری هم موافق رفتن بود که موبایل را از دست او کشید.. و همانطور که به سمت ماشینشان میرفت، صدا بلند کرد _ 🔥ابوجعده🔥 خودش کدوم گوری قایم شده که ما براش جاسوس بگیریم! بیاید بریم تا نرسیدن! 👿😡 و به خدا حس کردم اعجاز کسی آنها را... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa