فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگر این جبهه مثل سابق نیست
خبر خوش رسیده از جَنگَش
رود خونی که بَر زمین جاری ست
این سری فرق می کند رنگَش
این نزاعی ست بین شیشه و سنگ
تنش نا برابری که در آن
با کمال جسارت و غیرت
عاقبت خُرد می شود سنگَش
گرچه در جبهه حاج قاسم نیست
فتح این جبهه با مقاومت است
می رسد روی قُله این لشگر
با همین پای خسته و لَنگَش
و مِن المُجرِمینَ مُنتَقِمون
انتقامی بزرگ در راه است
پوز ابلیس می خورد بر خاک
با تمامی مَکر و نیرنگَش
شب لگدمال صبح می گردد
روی باطل سیاه خواهد شد
قدس اگر چه به دست صهیون است
در می آید بزودی از چَنگَش
پرچم سبز می رَوَد بالا
وسطِ صحن مسجد الاَقصی
و طنین علی ولی الله
منتشر می شَوَد نماهَنگَش
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪلام شهید*
*خدایا! می دانم که کم کاری از من است*
*خدایا! می دانم که من بی توجهم*
*خدایا! می دانم که من بی همتم*
*خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید..*
*آمده ام خدا!*
*کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.*
*شهید_رسول_خلیلی
#بهیادشهیدمدافعحرمرسولخلیلی
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجه
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری حاج حسین یکتا...
پیشنهاد دانلود...👌
پادگان دوکوهه
#سیره_شهدا
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت ...
مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه...
همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد.
همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ...
#شهید_احمد_علی_نیری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
جهـادمغـنیه:
|ما در مواجهـه بامـرگ؛
|رسیدن به شهادتوبزرگی را
|انتخاب کردهایم!'
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🍃🌻 خاطره ای از مادر یکی از شهیدا ن به نام محمد جعفر فرجمند:
🌧ایشون میگفتن یه روز سرد زمستان هوا ابری وبارانی چادر سر انداختم .شوهرم پرسید کجا ،گفتم دلم برا محمد جعفر تنگ شده میخوام برم سرقبرش، بهم گفت ای زن الان هوا سنگین وبارانی است . گفتم نمیتونم دلم بدجوری هواش کرده میخوام برم خلاصه هچ کس جلودارم نشد
⛈ رفتم یه ساعتی باهاش درد دل کردم و خواستم بیام که باران شدید همراه بارعد وبرق شروع به باریدن کرد هیچ چاره ای نداشتم. به پسرم گفتم مادر دلم برام تنگ شده بود الان بابات هم نگرانه قربونت برم وسیله ای برام هم جورکن.
🚘 همون لحظه یه ماشین اومد ازشدت باران که چشمام نمیدید چندبار بوق زد بعد اومد گفت مادر بیا برسونمت گفتم صبر کن از پسرم تشکر کنم که وسیله برام فرستاده،
سوارتاکسی شدم بهم گفت ازاینجاردمیشدم شمارودیدم تنهایی گفتم سوارتون کنم، خلاصه مارورسوند منزل.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷 #پيكر_بیسر_آخرين_شهيد....
🌷روز تاسوعا قرار شده بود پنج شهيد گمنام در شهر دهلران طى مراسمى تشييع شوند. بچههاى تفحص، پنج شهيد را که مطمئن بودند گمنام هستند انتخاب کردند. ذره ذره پيکر را گشته بودند. هيچ مدرکى بدست نيامده بود. قرار شد در بين شهدا يکى از آنها را که سر به بدن نداشت به نيابت از ارباب بیسر، آقا اباعبدالله الحسين(ع) تشييع و دفن شود. کفنها آماده شد. شهدا يکى يکى طى مراسمى کفن میشدند.
🌷آخرين شهيد، پيکر بیسر بود. حال عجيبى در بين بچهها حاکم بود. خدا اين شهيد کيست که توفيق چنين فيضى را يافته تا به نيابت از ارباب در اين روز تشييع شود؟! ناگهان تکه پارچهاى از جيب لباس شهيد به چشم خورد. روى آن نوشتهاى بود که به سختى خوانده میشد؛ "حسن پرزه اى، اعزامى از اصفهان"
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حسن پرزه اى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#شهیـدمدافعحرمـ
|💔| #سـردارشهـیدحاجحسـناڪبرے🌺🍃
تاریخ تولد:۱۳۴۹/۰۳/۲۴
محل تولد:تهران
تاریخ شهادت:۱۳۹۵/۰۹/۲۰
محل شهادت:تدمر_سوریه
وضعیت تأهل:متأهل
محل مزارشهید:جاویدالاثر
#فرازےازوصیتنامهشهید👇🌹
✍...برادران وخواهران،میخواهم که راهم را ادامه دهیدو در راه صدورآن ازهیچ کوششی دریغ نکنیدومگذارید بار دیگردست جنایتکاران مخصوصاآمریکا،اسرائیل وداعش ملعون که درآنسوی مرزهانقشه نزدیکشدن به مرزایران عزیز رادر سرمیپرورانند،بر شمامسلط گردندوخونهای هزاران شهید از دست برود.
در نمازاولوقت کوشا و درنمازهای جماعت باجدیت شرکت کنید.باوحدت واطاعت ازمقام رهبری وپیروی ازدستورات اسلام وپاسداری جدی ازانقلاب اسلامی ودستاوردهای آن،توطئههای استکبار راخنثی ونقشِ برآب کنید.
••🍁فرمانده یگان تخریب..
🕊🕊🕊🌹🌹
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#حضور_و_تصرف_پس_از_شهادت!
🌷وسط هفته،سر ظهر وارد گلزار شهدا شدم و مشغول فاتحه خوانی به شهدایی بودم که عکسهایشان را میدیدم.وقتی نزدیک پرچم وسط گلزار رسیدم، صدای حاج اکبر را شنیدم که با همان لحن شوخش میگفت: ای بیوفا! نمیآیی یک فاتحه هم برای ما بخوانی؟
فکر کردم یکی از بچههاست که سر به سرم میگذارد. اعتنا نکردم به حرکتم ادامه دادم. دوباره و سهباره همان صدا را شنیدم با خودم گفتم: چقدر قشنگ صدای حاج اکبر را تقلید میکند. یک دفعه شهید در من تصرف کرد و مرا کشاند سر قبر خودش به خودم که آمدم سر مزارش بودم. وحشت کرده بودم و مثل بید میلرزیدم. یکدفعه دیدم
🌷یکدفعه دیدم قبر باز شد.دیگر ارتباط، کاملاً قلبی شده بود.شهیدبه من گفت: میخواهی آن طرف را نشانت دهم؟ گفتم: نه اصلاً توانش را ندارم. بدنم دارداز شدت فشار از هم میپاشد. ازش خواهش کردم که دیگر ادامه ندهد. سر قبر دوباره بسته شد و کم کم حالم سرجایش آمد. از آن به بعدهر وقت گذرم به گلزار شهدا بیفتد اول میروم سرقبرحاج اکبر
📚کتاب "امیر دریا دل(خاطرات شهید حاج اکبر خرد پیشه شیرازی)نوشته: علیرضا صداقت،صفحه ۱۶۴
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🔊 روایت مادر شهید #محمدرضا_حقیقی از ماجرای خندیدن شهید در زمان خاکسپاری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#تلنگرشھید: بینمازها از شفاعت محرومند!
▫️یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شھید پلارک بهشگفت: "من نمیتونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی میتونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبانتان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچکاری از من بر نمیاد..."
-شہیدسیداحمدپلارك
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
السلام علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها 🖤
🕊🌹🕊🌹🕊
زهرا جان ماندنت چون شمع آبم میکند
رفتنت خانه خرابم میکند ...
🏴شهادت مظلومانه ای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنیم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
💠مادر شهید محمد هادی نژاد:
🌷چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه.
باهاش مخالفت کردم و گفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم
اگر تو بری دیگر کسی را ندارم....
شب که خوابیدم حضرت زینب (س) را در خواب دیدم که پسرمو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم.
وقتی خبر شهادت محمد را شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب(س) محمد منو انتخاب کرده بود...
🕊۱۷ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم "محمد هادی نژاد " گرامی باد
#صلوات
🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🦋
الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
✍#خاطرات_شهید📃
🌹#اذن_شهادت_ازامام_رضا(ع)
💐سجاد هر وقت دلتنگ میشد یک گزینه داشت ...
امام رضا (علیه السلام)
یکی از دوستانش میگفت یه بار به مشهد رفیتیم و یکی از رفقا را دیدیم ... گفت صبح رسیدم و عصر میخوام برگردم ...
گفتم مگه دیونه ای این همه راه برا نصفه روز ؟
گفت با هواپیما اومدم...
وقتی رفت دیدم سجاد تو حال خودشه ...
گفته چته؟
گفت واقعا باید به حال امثال اینا حسرت خورد ... دلتنگ امام رضا (علیه السلام) شده و در حالی که کار داشته نصف روز اومده پابوس آقا ...
با خانواده هم زیاد میرفت مشهد ..
موقعی که اسم سوریه و اعزام و ... پیش اومد زنگ زد به یکی از رفقای مدافع حرمش ..
گفت سجاد برو از امام رضا (علیه السلام) اجازه رفتن بگیر ...
سجاد رفت مشهد ...
معلوم نیست چی گفت به ضامن آهو که ضامن سجاد هم شد ...
آری ضمانت سجاد را کرد و سجاد رفت سوریه ...
سجاد شهید شد ...
باز هم امام رضا (علیه السلام)...
پیکر سجاد روز شهادت امام رضا (علیه السلام) سال ۱۳۹۴ در گلستان شهدا به خاک سپرده شد ...🕊
🌹#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_سجاد_مرادی
#سالـروز_شهادت......🕊🌹
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_وپنج
با گریه نگاهش میکردم بلکه خبری از مصطفی بگوید..
و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که به سرعت زیر پنجره نشست و وحشت زده زمزمه کرد
_خونه نیس، لونه زنبوره!😥
خط گلوله ها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته..
و حس میکردم کار مصطفی را ساخته اند..😢😨 که باز به جان دفتر رهبری افتاده اند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد...😥😍
هوا گرم نبود و از گرمای جنگ،...
از میان مو تا روی پیشانی اش عرق میرفت، گوشه ای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفس نفس میزد...
یک دستش آرپیجی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت...
باورم نمیشد دوباره قامت بلندش را میبینم،..اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده😢❤️
و او بی توجه به حیرت ما،..
با چند مترفاصله از پنجره روی زمین زانو زد...
آرپیجی روی شانه اش بود، با دقت هدف گیری میکرد🎯 و فعلاً نمیخواست ماشه
را بکشد..
که رو به پنجره صدا بلند کرد
_برید بیرون!🗣🗣
من و مادرش به زمین چسبیده..
و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید
_برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!😠🗣
دلم نمیآمد در هدف تیر تکفیری ها تنهایش بگذارم و باید میرفتیم که قلبم کنارش جا ماند..😥❤️
و از دفتر خارج شدیم...
در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید..😰😣
و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه پله بلند شد
_سریعتر بیاید!😠🗣
شیب پله ها به پایم میپچید،..
باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین میرفتم..
و مردها...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_وشش
و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بالاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم...
ظاهراً هدف گیری مصطفی کار خودش را کرده بود.. ✌️🎯 که صدای تیراندازی تمام شد،..
ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت میچرخید تا کسی شکارمان نکند..
و با همین وحشت از در خارج شدیم.😨😰چند نفر از رزمندگان مقاومت مردمی طول خیابان را پوشش میدادند..
تا بالاخره به خانه رسیدیم...
و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت.
یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم💞 چیده بودم، گریه میکردم..😥😭
و مادرش با آیه آیه قرآن دلداری ام میداد که هر دو با هم از در وارد شدند...
مثل رؤیا بود که از این معرکه #خسته و #خاکی ولی #سالم برگشتند..😢❤️❤️
و همان رفتنشان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لب هایم نمیآمد..
و اشک چشمم تمام نمیشد...💞❤️😭
🕊ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که میلنگید و همانجا پای در روی زمین نشست،..
🌸اما مصطفی قلبش برای اشکهایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد،..
در را پشت سرش بست..
و بی هیچ حرفی مقابل پایم روی زمین
نشست. برای اولین بار هر دو دستم را گرفت.. و انگار عطش عشقش فروکش نمیکرد..
که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش میکرد.. 😊❤️و باز حریف ترس ریخته در جانم نمیشد..
که سرش را کج کرد و آهسته پرسید
_چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟🙁😍
به چشمانش نگاه میکردم و میترسیدم این چشمها از دستم برود.. 😥😭که با هر پلک اشکم بیشتر میچکید..
و او دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که غمزده خندید و نازم را کشید
_هر کاری بگی میکنم، فقط یه بار بخند!😍
لحنش شبیه...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️واکنش سید حسن نصرالله به تقسیم غذای یمنیها با مردم #فلسطین
🌹پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله درباره مردم #یمن فرمودند: أهل الیمن أرقَّ قلوباً وألینَ أفئدة و أبخع طاعة
🦋یعنی مردم یمن رقیالقلبترین و نرمدلترین و مطیعترین مردمند.
(شرح کافی ملا صالح مازندرانی، ج۴، ص۲۸۱)
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#شهیـدمدافعحرمـ
|💔| #شهـیدایوبرحیـمـپور🌺🍃
تاریخ تولد: ۱۳۶۰/۰۶/۱۴
محل تولد: خوزستان
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۱۷
محل شهادت: حلب_سوریه
وضعیت تأهل: متأهل_داراے۲فرزند
محل مزارشهید: امیدیه
#همسـرشهید👇🌹
✍...موقع رفتن گفتم:"ایوب جان وصیت نامه ننوشتی.."
گفت:"نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود.فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم؛"
تصاویر آقا و سیدحسن نصرالله را برداشت و با خودش به سوریه برد.
شادی روحش صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
سالروز عروج ملکوتی
شهید محرمعلی مراد خانی
نام پدر : باقر
نام مادر : کبری دلاوری
تاریخ تولد :1345/02/14
تاریخ شهادت : 1394/09/16
محل شهادت : سوریه
گلزار: تنکابن
🌷در پایان مأموریت اعزام اول، یعنی چهارم ارديبهشت 94 که برای عروسی برادرش به ایران بازگشت، اعضای خانواده، متوجه مجروحیتش شدند.
بعد از کمی استراحت، پیگیریهای خود را برای پیوستن دوباره به جبههی مقاومت آغاز کرد. با آغاز حرکت عظیم اربعین حسینی، همراه با دو پسرش براي پيادهروي اربعين ثبتنام کرد اما شرایط بهگونهای شد که فرزندان، زودتر از پدر به پیادهروی اربعین عزیمت شدند اما پس از چند روز، در كاظمين به یکدیگر مُلحق شدند.
یک روز پیش از اربعین، تماسی با او حاصل شد و از او برای پیوستن به جبهه مقاومت دعوت شد. با اینکه در چند کیلومتری کربلا بود، بازگشت و در آذرماه 94، به سوریه شتافت.
در جریان مقابله با جبههی تکفیری، از ناحیهی گوش، هدف تیر قناسهی دشمن قرار گرفت و درحالیکه روی خاک زانو زده بود و سر به سجـده داشت، در 25 صفر - مقارن با 16 آذرماه 1394 - به خیل شهیدان پیوست.
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
بسمـ رب الشـهید
شهید مصطفی شیخ الاسلامی
نام پدر : زین العابدین
نام مادر : صغری
تاریخ تولد :1364/10/22
تاریخ شهادت : 1394/09/16
نحوه شهادت :درگیری با داعش-اصابت تیر قناسه به پهلو
محل شهادت : سوریه- حلب
گلزار: چالوس
🌷اینجانب مصطفی شیخ الاسلامی فرزند و سرباز کوچک حضرت زینب وظیفه خود دیدم که به کسانی که به حضرت زینب بی احترامی کردند، جواب دندان شکنی دهم و به جهادی که رهبر انقلاب اسلامی اعلام کرده اند لبیک گویم و برای دفاع از حرم به عنوان مدافع حرم به سوریه بروم.
🌹از شما مردم عزیز میخواهم که همیشه کنار رهبر انقلاب بوده و هیچوقت نگذارید تنها باشد و اجازه ندهید کسی به این انقلاب با چشمان بد نگاه اندازد. همیشه کنار دین و قرآن باشید و هرگز آن را ترک نکنید که تمام شیعیان امیدشان به خدا و ایمه اطهار می باشد. امیدوارم روزی برسد که تمام مستکبران نابود و اسلام پیروز شود.
مصطفی شیخ الاسلامی94/8/22
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺
🌷
🌹 #شهدا رویاد کنیم...
🌺با #ذکریک #صلوات و یک #فاتحه...
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ
وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#زندگی_به_رنگ_شهدا
سال ۸۵ که رفتیم عقد کنیم یک دستخطی نوشت و خواست آن را امضا کنم داخل کاغذ نوشته بود دلم نمیخواهد یک تار موی شما را نامحرمی ببیند؛ من هم امضا کردم مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت این پسر خیلی سخت گیر است؛ اما من ناراحت نشدم چون فهمیدم میخواهد زندگی کند.
آقا مهدی دیپلم هم نداشت و در دانشگاه به من میگفتند که شاید شما موقعیتهای بهتری را داشته باشیدمن با خیلیها مشورت کردم اما در نهایت با خودم فکر کردم که خداوند فردی را سر راهم قرار داده که با اخلاق و باایمان استو به خانواده اهمیّت میدهد و اهل نماز است و اینها بهتر از مدرک تحصیلی و ثروت است.
بسیار اهل شوخی بود؛
به سوریه که رفته بود آخرین دفعه که تماس گرفت دو روز قبل از شهادتش بود میگفتند قبل از آن رفت حرم حضرت زینب سلام الله علیه تنهایی نماز خواندو بعد هم رفت و شش صبح شهید شد.
*نهال: اسم دختر شهید♡
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
🔷تاریخ تولد : ۲۸ آبان ۱۳۶۴
🔷تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴
🔷مزارشهید: زیباشهرقرچک،گلزارشهدایبی بی زبیده
🔷محل شهادت : خانطومان_سوریه
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
شهید روح الله صحرایی
نام پدر : غلامرضا
نام مادر : فاطمه ابراهیم نیا
تاریخ تولد :1362/10/24
تاریخ شهادت : 1394/09/16
نحوه شهادت : درگیری با داعش
محل شهادت : سوریه-حلب
گلزار : آمل
🌸همسر شهید : شهید میگفت اگر داعش دستش به حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) برسد مطمئن باش که به آنها جسارت میکنند. و وظیفه خودش می دانست که نگذارد این اتفاق بیفتد. میگفت: اگر خدایی نکرده این اتفاق بیفتد فردای قیامت پیش حضرت زهرا (س) جوابی نداریم که بدهیم. اگر یکی بگوید شوهر من نرود و یکی دیگر بگوید فرزند من نرود پس چه کسی باید دفاع بکند. امام زمان (عج) سرباز میخواهد و سرباز واقعی آقا در سختیها مشخص میشود. و من گفتم: من کارهای نیستم که بخواهم به شما اجازه بدهم یا ندهم. من راضیم، ان شاءالله که خدا از ما راضی باشد.
❤️آخرین صحبت تلفنی مان شب قبل از شهادت بود که این اواخر هر وقت زنگ میزد، آخر صحبتهایمان میگفت: خانم! محکم و قوی هستی؟ و من هم که نمیخواستم با حرفهایم خللی در اراده محکمش در جهاد ایجاد بکنم می گفتم: آره عزیزم، مطمئن باش.
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی فرزند شهید حمیدرضا خسروی در کنار پیکر پدر شهیدش . هیات ابوالفضلی بیرجند
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
✅روایت همرزم شهید مدافع حرم " ایوب رحیم پور " از شب آخرین شب ...
💠 غسل کرد و از همه حلالیت گرفت و با همه خداحافظی کرد و گفت بچه ها من دیگه برنمیگردم ، همه خندیدند و دستش انداختند و با خنده میگفتند :
ایوب برو منتظریم برگردی؛
ولی اون گفت : من میبینم که برگشتنی نیستم منتظرم نباشید ...
کسی باور نکرد ...
اما سحرگاه ، بعد از همه عبادتهایی که اون شب توی اون خونه با پروردگار خودش انجام داد ، برنگشتنش رو به همه دوستانش ثابت کرد ...
میـان معـرڪہ ...
لبخنــد می زنی به عشــق ؛
حمـــــاسه ...
چون به غزل ختم میشود زیباست !
#بسیجی_مدافـع_حـرم
#شهید_ایوب_رحیم_پور
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
✍#خاطرات_شهید📃
🌹#اذن_شهادت_ازامام_رضا(ع)
💐سجاد هر وقت دلتنگ میشد یک گزینه داشت ...
امام رضا (علیه السلام)
یکی از دوستانش میگفت یه بار به مشهد رفیتیم و یکی از رفقا را دیدیم ... گفت صبح رسیدم و عصر میخوام برگردم ...
گفتم مگه دیونه ای این همه راه برا نصفه روز ؟
گفت با هواپیما اومدم...
وقتی رفت دیدم سجاد تو حال خودشه ...
گفته چته؟
گفت واقعا باید به حال امثال اینا حسرت خورد ... دلتنگ امام رضا (علیه السلام) شده و در حالی که کار داشته نصف روز اومده پابوس آقا ...
با خانواده هم زیاد میرفت مشهد ..
موقعی که اسم سوریه و اعزام و ... پیش اومد زنگ زد به یکی از رفقای مدافع حرمش ..
گفت سجاد برو از امام رضا (علیه السلام) اجازه رفتن بگیر ...
سجاد رفت مشهد ...
معلوم نیست چی گفت به ضامن آهو که ضامن سجاد هم شد ...
آری ضمانت سجاد را کرد و سجاد رفت سوریه ...
سجاد شهید شد ...
باز هم امام رضا (علیه السلام)...
پیکر سجاد روز شهادت امام رضا (علیه السلام) سال ۱۳۹۴ در گلستان شهدا به خاک سپرده شد ...🕊
🌹#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_سجاد_مرادی
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa