فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😢دست نوشته شهید سلیمانی در وصف لحظهای که میخواست وارد ضریح مطهر حضرت زینب (سلام الله علیها) شود
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌟#رفیق_مثل_رسول 🌟۱۷
شهید محمد حسن خلیلی 🌟
بابا مثل همیشه با صبوری گفت:از وقتی جنگ شروع شد.تمام مسئولیت های شما دوتا با مادرتون بوده،خیلی کم خونه بودم.
مامان یک ظرف نبات جلو دست بابا گذاشت،گفت:علی آقا شما چندتا تیکه نبات برام خرد.منم مختصری از زندگی خودم و خودت براش تعریف کردم.به خصوص خاطره عقدمون پیش حضرت آقا رحمة الله علیه.
بابا با قندشکن شاخه نبات را به دو قسمت تقسیم کرد و گفت:اونروز مثل همین نبات زعفرانی شیرین و زیبا بود.
من تونستم ی دل سیر حضرت امام و ببینم و
دستشون و ببوسم.
ایشون بعداز خوندن خطبه به هردوی ما سفارش کردند با هم بسازید.این نصیحت بزرگ برکت زندگی ماست.
بابا اونموقع جلسات کدوم یک از آقایون میرفتید؟
اون زمان همه ی بچه مذهبی ها پای ثابت سخنرانی های آقای کافی توی مهدیه بودند.منم این جلسات و میرفتم.کمکم که انقلاب اوج گرفت و توی فعالیت های مبارزاتی افتادم به مسجد الهادی برای شنیدن سخنرانی آقای غفاری و آقای فخرالدین حجازی هم میرفتم.
بعداز انقلاب مجالس شیخ حسین انصاریان و آقا مجتبی تهران رو برای درس اخلاق میرفتم .از وقتی اومدیم کرج همین هیئت هفتگی هست.
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#رسول_خلیلی
#ادامهدارد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
بهقولِشھیدشوشتری،
قبلابویِایمانمیدادیمالآن
ایمانمونبومیده..!
قبلادنبالِگمنامیبودیمالآن
دنبالِاینیماِسممونگُمنشه!
خیلیراستمیگفت...👌
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
📌 بچه سوسول و خوشگلی که فرمانده تیپ شد.
🔹 بار اولی که صادق به جبهه میرفت، تازه جنگ شروع شده بود. در حال و هوای آن دوران، بعضی از رزمندههایی که او را نمیشناختند،
◇ به دلیل ظاهر خاص و موهای بلند مزدستان به دوست و همراهش میرمحمد موسوی میگفتند: «این سوسول و بچه خوشگل کیه اومد به جبهه؟»
◇ چند ماه نگذشت که همین بچه خوشگل شد فرمانده تیپ دوم لشکر ویژه ۲۵ کربلا
🌷 شادی روح مطهر سردار شهید صادق مزدستان صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
موقعخریدِجھیزیھ،
خانومِفروشندھبهگوشیم
نگاهکردوگفت:
اینعکسِکدومشھیدھ؟(:
خندیدموگفتم:هنوزشھیدنشده! عکسِشوهرمه
#شهید_محمدحسین_محمدخانی!
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
تصاویر شهدای ایرانی حمله صهیونیستها که امروز به شهادت رسیدند.
#طوفان_الاقصی
#شهدای_مدافع_حرم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷 #شهید_محمود_شهبازی
در جلسات قرآنی که داخل سپاه برگزار می شد می گفت: شما به صرف تلاوت قرآن اکتفا نکنید. در آخر هر جلسه تعدادی از آیات را برای ما معنا می کرد. بعد آن ها را با احادیث صحیح معصومان تطبیق می داد. بعد هم از کتب تفسیر، مختصری هم از تفسیر آیات برای حضار می گفت. طوری که پیچیدگی های ظاهری کلام وحی شفاف شود. و بعد دیگران را به انجام این روش توصیه می کرد.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
•{﷽}•
🖤نہ تنہا زینب از دین یاوࢪے ڪࢪد
بہ همٺ ڪاࢪوان ࢪا ࢪهبࢪے ڪࢪد🖤
🖤بہ دوࢪان اساࢪٺ با یتیمان
نوازشہا بہ مہࢪ مادࢪے ڪࢪد🖤
🥀#شهادت_حضرت_زینب کبری سلام الله علیها #تسلیت_باد🥀
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#شهید_مصطفی_صدرزاده
آقا مصطفی همهجوره حواسش به نیروها بود و به وضعیت آنها خیلی حساس بود؛ برای همین کسانی که جذبش میشدند دیگر رهایش نمیکردند. یک شب بعد از رفتن بچهها از هیئت، مصطفی گفت: علی صبر کن با تو کار دارم. فهمیدم عصبانی است. مدام طول اتاق را میرفت و میآمد. گفت: میخوای چیکار کنی؟ گفتم: آقا مصطفی چیو میخوام چیکار کنم؟ با تاکید گفت: میگم میخوای چه غلطی بکنی؟! اعصابش حسابی به هم ریخته بود. گفت: حیف نیست کسی که به هیئت میاد، کسی که بسیجیه، درس نخونه؟ برای چی ترک تحصیل کردی؟ گفتم: از این به بعد میخونم آقا مصطفی. الآن باید چیکار کنم؟ گفت: فردا با مدارکت بیا.
صبح زود خودش آمد سراغم، با زن و بچه. رفتیم شهریار. در مدرسهی بزرگسالان ثبتنامم کرد. گفت: از فردا میای اینجا درس میخونی.
به جای شمارهی پدرم، شمارهی خودش را نوشت. از مدرسه هم هروقت کاری داشتند به او زنگ میزدند. آنقدر مواظب و پیگیر بود تا من دیپلمم را گرفتم. بعد از آن هم کارهای استخدام من در سپاه را پیگیری کرد. اگر آقا مصطفی نبود مطمئن هستم سرنوشت من چیز دیگری میشد.
به نقل از علی یاری، کتاب #سرباز_روز_نهم
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 معرفی سردار سرلشگر پاسدار شهید #محمدجعفر_سعیدی《مروارید سهیل》
🌷شادی روح شهدا صلوات🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🔰شهید مشهدی
وقتی پای داعش به سوریه باز شد. خودش را یک مهاجر افغان ساکن ایران، معرفی کرد و اسم مستعارش را حسن قاسمپور گذاشت و ۲۵ فروردینماه سال ۱۳۹۳ راهی سرزمین شام شد و ۲۲ روز آنجا بود. در آخرین عملیات چون هشت نفر بودند، رو به فرمانده عملیات کرد و گفت: اشکالی ندارد چون هشت نفر هستیم اسم عملیات به نام آقا علی بن موسی الرضا (ع) باشد؟ فرمانده بیدرنگ قبول کرد. اما نمیدانست که قرعه شهید شدن به نفر هشتم خواهد رسید که از قضا مشهدی است.
او وقتی در برابر داعش و نیروهای تکفیری قرار میگرفت، رجز میخواند که ما فرزندان علی و زهراییم. رسمی که بعد از شهادتش ادامه پیدا کرد و همرزمانش در هنگام حمله میخواندند: «أنا شیعة علی ابن ابیطالب».
شهید حسن قاسمی دانا
برای شادی روحش صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷 محمد در ماموریتها، شناسایی را خیلی دقیق انجام میداد. بسیار تیزبین بود. به کوچکترین مسائل توجه میکرد. گویی سالهاست کار شناسایی انجام میدهد. طوری بود که ناخودآگاه من را به یاد شهید حسن باقری اعجوبهی کارهای اطلاعاتی دفاع مقدس میانداخت. تمام جزئیات شناسایی را به خوبی بررسی میکرد. حضور او باعث آرامش فرماندهان و همدم خوبی برای نیروها بود.
#شهید_محمد_غفاری
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥در این کلیپ کوتاه افرادی را میبینید که افتادند تا اسلام و ایران بالا بمونه .🇮🇷❤️
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از وصیت نامه شهید :
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمدهایم و شیعه هم بدنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم ...
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
محبوب من ! شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی ، و نه برای راحتی شخصی میخواهم ؛ بلکه از آنجا که شهادت در رأس قله کمالات است و بدون کسب کمالات ، شهادت میسر نمی شود ، میخواهم و خوشا به حال انان که با شهادت رفته اند.
آری خدای مهربان ، این بار نیز دنبال رسیدن به وصال خویش حرکت کردم ، شاید به آرزوی خویش دست یابم.
🇮🇷 #شهید_حجت_الله_رحیمی
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
میخواهید خدا عاشق شما شود ؟
قلم میزنید برای خدا باشد . .
گام برمیدارید برای خدا باشد . .
سخن میگویید برای خدا باشد . .
همه چی و همه چی برای خدا باشد ؛
#شهیدابراهیمهمت🌱
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
📌#روایت_کرمان
باشه برو
✨زهرا همه کاره ی خونه بود، سواد دارمون بود، قسط های وام و درس و مشق برادر هاش با اون بود. سرش بود و رخت و لباس شستن و کارهای خونه. اصلا دوست و رفیقی نداشت، هوایی اینجا و اونجا رفتن نبود، اولین بار بود که اینطور اصرار داشت بره مشهد
یک طوری چشماش نگام می کرد که انگار داشت، التماس می کرد
🌿برا مشهد باید می رفت کرمون و از اونجا با خاله اش می رفت، خیلی بهش عادت داشتم نمی تونستم خونه رو بدون زهرا ببینم. مادرش گفت حالا قبول کن بره خیلی دلش هوای امام رضا کرده... سرتاسرسال همراه مادرش برا گلچینی رفته بود بهش حق دادم بره یه زیارتی بکنه و دلش باز بشه .
قبول کردم...از مشهد که برگشت شد نزدیک سالگرد حاجی. سالها قبل از تلویزیون گلزار کرمان رو می دید و حسرت می خورد، چند روز مونده بود به سالگرد گفت، اگر برگردم راین برای مراسم حاجی نمی تونم دوباره برم کرمون.
🌱ما هم می دونستیم خیلی دوست داره بره سر مزار حاجی، مانع موندنش نشدیم.
از اون روز مدام با خودم میگم زهرا بابا، رفتی پیش امام رضا از آقا چی خواستی؟
📝راوی: رحیمه ملازاده
🥀شهیده زهرا شادکام
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
📸تصویر پدر و مادر سه شهید ...
🔹شهید علی آقازاده از شهدای امروز حمله تروریستی رژیم صهیونیستی از اهالی روستای حاجی آباد آقا(شهرقنوات) استان قم بودند.
🔹دوتا دیگر از برادران ایشان عباس و ابوالفضل آقازاده نیز قبلا به افتخار شهادت رسیده بودند.
🔹️شهید عباس آقازاده از شهدای جنگ تحمیلی و شهید ابوالفضل آقازاده شهید مدافع حرم بودند
🔹امان از دل مادرش که الان سه تا از فرزندانش به خیل شهدا پیوستند
🔹️به حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، مقام معظم رهبری ، خانواده معظم شهید تبریک و تسلیت میگوییم.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مراسم وداع با پیکر ۵ شهید حملۀ رژیم صهیونیستی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_اول
📌اتحاد، عدالت، خودباوری
🍃من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر باتون روژ هستم. ایالت ما تاثیر زیادی در اقتصاد امریکا داره همیشه در کنار بزرگ ترین سازه های اقتصادی، بزرگ ترین جمعیت های کارگری حضور دارن ... .
🍃هر چقدر این سازه ها بزرگ تر و جیب سرمایه دارها کلفت تر میشن ... فلاکت و فاصله طبقات هم بیشتر میشن ... و من در یکی از پایین ترین و پست ترین نقاط شهری به دنیا اومدم ... .
🍃شعار مدارس و دانشگاه های ما اتحاد، عدالت، اعتماد و خودباوریه ... این چیزیه که از بچگی و روز اول، هر بچه ای توی لوئیزیانا یاد می گیره ... ما در سایه اتحاد، جامعه ای سرشار از عدالت بنا می کنیم و با اعتماد و خودباوری به خودمون کشور و آینده رو می سازیم ... ولی از نظر من، همه شون یه مشت مزخرفات بیشتر نبود ... .
.
🍃برای بچه ای که در طبقه ما به دنیا بیاد ... چیزی به اسم عدالت و آینده وجود نداره ... برای ما کشوری وجود نداشت تا بهش اعتماد کنیم ... برای ما فقط یک مفهوم بود ... جنگ ... جنگ برای بقا ... جنگ برای زنده موندن ... .
.
🍃بله ... من توی منطقه ای به دنیا اومدم که جولانگاه قاچاقچی ها و دلال های مواد مخدر، دزدها، آدمکش ها و فاحشه ها بود ... منطقه ای که هر روز توش درگیری بود ... تجاوز، دزدی، قتل و بلند شدن صدای گلوله، چیز عجیبی نبود ... درسته ... من وسط جهنم متولد شده بودم ... و این جهنم از همون روزهای اول با من بود ... .
.
🍃من بچه ی یه فاحشه دائم الخمر بودم که مدیریت و نگهداری خواهر و برادرهای کوچک ترم با من بود ... من وسط جهنم به دنیا اومده بودم ... .
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_دوم
📌یک روز شوم
🍃صبح ها که از خواب بیدار می شدم ... مادرم تازه، مست و بدون تعادل برمی گشت خونه ... حالی که تمام وجودش بوی گندی می داد روی تخت یا کاناپه ولو می شد ... دوباره بعد از ظهر بلند می شد ...قهوه، یکم غذا، آرایش و ....
🍃من، هر روز صبحانه بچه ها رو می دادم ... در رو قفل می کردم که بیرون نرن و می رفتم مدرسه ... بعد از ظهرها هم کار می کردم تا کمک خرج زندگی باشم ....
🍃پول بخور و نمیری بود اما حالم از پول های مادرم بهم می خورد ... گذشته از این، اگر بهشون دست می زدم بدجور کتک می خوردم ... ولی باز هم به زحمت خرج اجاره خونه و قبض هامون و هزینه زندگی درمیومد ....
🍃همه چیز رو به خاطر بچه ها تحمل می کردم تا اینکه اون روز شوم رسید ... سر کلاس درس نشسته بودم ... مدیر اومد دم در کلاس و معلم مون رو صدا زد ... همین طور که با هم حرف می زدن زیر چشمی به من نگاه می کردن ... مکث می کردن ... و دوباره ... ..
🍃تمام وجودم یخ کرده بود ... ترس و دلهره عجیبی رو تا مغز استخوانم حس می کردم .... معلم مون دم در کلاس ایستاده بود ... نگاه عمیقی به من کرد ... استنلی لازمه چند لحظه باهات صحبت کنم ...
🍃از جا بلند شدم ...هر قدم که به سمتش می رفتم اضطرابم شدید تر می شد ... اما اون لحظات در برابر تجربه ای که در انتظارم بود؛ هیچ چیز نبود ... .
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷#شهید_محمد_غفاری
هر چه جلو می رفت توسلاتش بیشتر می شد. دیگر آن چه از خدا می خواست دنیایی نبود. در قنوتش و در دعاهای هیئت بارها می شنیدم که این دعا را می خواند: اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک. یک بار هم به من گفت: اگه شهید نشدم، دوست دارم توی هیئت و موقع روضه خواندن بمیرم!
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج قاسم سلیمانی:
نماز اگر قضا شد امکان مجدد آن وجود دارد، اما نظام اگر آسیب دید نماز آسیب میبیند دین آسیب میبیند، به این دلیل امام(ره) حفظ نظام را اوجب واجبات و واجبتر از نماز دانستند.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ... .
#شهید_محمدعلی_جهان_آرا
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سر دو راهی گناه وثواب به حب شهادت فکر کن به نگاه امام زمانت فکر کن ببین میتونی ازگناه بگذری؟! ازگناه که گذشتی از جونت هم میگذری...
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#مثل_شهید ❤️
حاج عباس همیشه دائم الوضو بود و روزهای دوشنبه و چهارشنبه را حتما روزه میگرفت. نماز شبش به خصوص در سالهای آخر حیاتش ترک نمیشد و همواره با گریه و تضرع همراه بود.
می گفت: چقدر باید سر خود را به دیواره این دنیا بکوبم تا از این زندان خلاص شوم و به جایگاه ابدی خود بپیوندم؟ واقعا زندگی برایم مشکل شده، فقط یک آرزو در وجودم موج میزند و آن عشق به شهادت است.
#شهید_حاج_عباس_ورامینی
#دائم_الوضو
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
📌 ماجرای مادری که فرزند شهیدش را غسل داد و بر لبانش بوسه زد.
🔹️ آنچه که در تصاویر دیده مي شود ، خانم آفاق بصیری؛ مادر دانشجوی شهید «سیدمحمد محمدنژاد» از لشگر ۲۵ کربلا در استان مازندران است
◇ شهید محمدنژاد در ادامه عملیات بیتالمقدس در وسط معرکه جنگ شهر خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا به پشت سرش به شهادت رسید.
🔹️ وقتی به مادرشهید گفتند؛ که پسر شما غسل نمیخواهد گفت: درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد، ولی من او را غسل میدهم و کفن میپوشم، تا به دشمنان بگویم ما از مرگ و شهادت هیچ ترس و واهمهای نداریم و به مردم بگویم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است.
◇ این مادرشهید خودش وارد قبر شد و از احساس او پرسیدند گفت: خیلی نوازشش دادم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم و تلقینش را خواندم. لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: پسرم! سلام مرا به مادرت #حضرت_زهرا (س) برسان و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند.
#شهید_سیدمحمد_محمدنژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"صوت الشهدا |🎙
چه روزگار شگفتی...
🎙 #شهید_مرتضی_آوینی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#پشت_این_نذر....
🌷در بیمارستان رزمندههایی بودند که با کارها و صحبتهایشان دل پرسنل را قرص میکردند. یک روز جوان بسیار رشید و برومندی آوردند که خضوع زائدالوصفی داشت. بلافاصله بعد از ورود به بخش از من مفاتیح خواست. با دیدن حال و روزش گفتم: شرایط شما طوری نیست که بخواهی دعا بخوانی. باید تا میتوانی استراحت کنی. ولی گردن نگرفت و با اطمینان جواب داد: نه! باید الان بخوانم. به صرافت افتادم کاری کنم که دعا خواندن از سرش بیفتد و کمی به خوراک و خوابش برسد؛ بنابراین آرام به او گفتم: شما برو اتاق عمل و برگرد، من به شما کتاب دعا میدهم.
🌷بالاخره بعد از جراحی به بخش منتقل شد و مرا صدا زد و گفت: الوعده وفا! خواهر به قولت عمل کن! کتاب دعا میخواهم. حیرت زده پرسیدم: این چه دعایی است که تا این حد مُصری بخوانی؟ با شرمساری گفت: من ۳۷ روز دعای عهد خواندهام ولی چهله دارم. در ابتدا سعی کردم با طرح موضوعات متفرقه توجه او را به سمت دیگری ببرم و او را به کمی استراحت وادار کنم ولی تدبیرم کارساز نشد. به ناچار رفتم و مفاتیح خودم را آوردم. میدانستم نای در دست گرفتن کتاب را ندارد. روی صندلی کنار تخت نشستم و شروع به قرائت نمودم. بلافاصله به دنبال هر کلمهای که میخواندم شروع کرد به تکرار.
🌷دلم میخواست بدانم پشت این نذر چه خواستهای خوابیده که این جوان در حالت اغماء نیز دست از آن برنمیدارد. فردای آن روز همکاران زحمت خواندن دعا را برایش کشیدند. روز سوم که چهله دعای عهد تمام شد، شنیدم که بعد از اتمام دعا دو چشمش را بسته و با لبخندی به یک خواب آرام فرو رفته است. تازه آن موقع دریافتم این چهله برای شهادت و لقاءالله بوده است. بعد از آن اتفاق شبها که در خوابگاه پلکهایم را میبستم چهره آن جوان در ذهنم جان میگرفت. با اینکه میدانستم طبق احادیث نخستین کسی که داخل بهشت میشود شهید است ولی مرتب با وجدانی ناآرام خودم را سرزنش میکردم و میگفتم: شهربانو کاش دعا را پسو پیش و درهم میخواندی تا نذرش ادا نمیشد!
#راوی: خانم شهربانو چگینی امدادگر جبهه
منبع: سایت نوید شاهد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa