شما خدا را ديديد و من هوا را
شما عاشقی كرديد و پرواز نموديد و من هوس بازی كردم و
در جا ماندم شما برنده از رفتنتان شديد و من شرمنده از بودنم
پس شرمنده ام. شهيدان شرمنده ام
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
ایمانی که با عمل نباشد
ایمان نیست،
ورد زبان است...
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
آیت الله جوادی آملی:
مملکتی را که
شهـدا پاک کرده اند
آلوده نکنیم.....💔🥀
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
ساده نگذر
از کنار پوتین های بی پا
که پاهایشان بدن ها را بردند
تا تو آسوده قـدم برداری .....🥀🥀
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
می بینید میروند، تا انتهای کانال، آنجا شهادت مانده، چشمانتظار
ولی شما داخل کانال ها کجا میروید؟ نگاه شهدا به شماست.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
وقتی در گناه زندگی میکنی شیطان کاری به تو ندارد
اما....
وقتی تلاش میکنی تا از اسارت گناه بیرون بیایی اذیتت خواهد کرد!
شهیدسیدسجادخلیلی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
تسبیحاتحضرتزهرا(علیهاالسلام )
روبدونِ تسبیحبگید..!
بابندبندھایِانگشتکهبگی
روزقیامتهمینابهحرفمیان
شھادتمیدنکهباهاشونذکرگفتی...! ❤️🩹
شھیدحمیدسیاهکالیمرادی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه شهادت شهید مدافع حرم حجتالاسلام میرزا محمود تقی پور و شهادتینی که میگوید…
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید علی عرب شهیدی که جزغاله شد و دم نزد!😭😭
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
ما با خانواده شهیدطهرانی مقدم همسایه ایم .
خانمشون بعد از شهادت ایشون تعریف کردند
خیلی برام جالب بود
شهید طهرانی بدون وقت قبلی هر موقع شبانه روز میتونستند برن دیدار آقا و موضوعات و مشکلات رو با ایشون در میون بزارن
ی روز برگه ای توی جیبشون بود و شدیداً تو فکر بودن .
پرسیدم چیزی شده گفتند به مسآله مهمی برخوردم که حلش از عهده من بر نمیاد گفتم چه مسآله ای ؟برگه رو از جیبشون در آوردن مثل مسآله فیزیک و ریاضی بود گفتم کسی هست علمش در حد این مسائل باشه گفتند میرم پیش آقا ببینم چه راهی به فکرشون میرسه این مسآله رو توی ایران نمیشه حل کرد اگرم حل نشه امور موشکی ابتر میمونه
رفتند محضر آقا
چند روز بعد برگشتند منزل
ما هر هفته ۲ یا ۳ بار منزل رو مجبور بودیم عوض کنیم و جای دیگه مستقر بشیم
ایشون خودشون تماس میگرفتند و هماهنگ میکردند ما با افرادی بریم آدرس جدید
رفتیم ایشون خودشون جلوتر از ما اونجا بودن
حال خوشی داشتند و انگار شادی توی صورتشون معلوم بود
پرسیدم چقدر خوشحال به نظر میاین
گفتند اون مسآله حل شد
گفتم میشه منم برگه رو ببینم
کدوم دانشمند حلش کرد
گفتند نه الان نمیشه
شاید بعدا براتون آوردمش
اصرار کردم چطور حل شد
گفتند رفتم پیش حضرت آقا
هنوز چیزی نگفته بودم برگه رو گرفتند گفتند نگران نباش حل میشه
خودشون با برگه رفتند داخل اتاق
حدود ۱۵ دقیقه بعد منو صدا زدند رفتم توی اتاق
فقط آقا بودند و سجاده پهن
برگه رو دادند به من
جوابش زیر برگه نوشته بود
مبهوت موندم
چک کردم و در ناباوری حل شده بود
اما ی نکته اون نوشته دست خط آقا نبود و مطمئنم آقا صاحب الزمان عج حلش کرده بودند
چون اون مسآله ای نبود که به ۱۵ دقیقه حل بشه حتی یک دانشمند هم باید روزها روش کار میکرد
من اینو با گوش خودم شنیدم
خانم شهید طهرانی میگفتند حواستونو به رهبر بدین که ایشون رابطه مستقیم با آقا صاحب الزمان عج دارند
ما نمیتونیم منکر این رابطه بشیم
🌺اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَࢪج🌺
بودن . ماندن و منتشر کردن مطالب فرهنگی و آمر به معروف بودن یاور صاحب الزمان میخواهد .
آیا واقعاً آماده ایم ؟؟؟
همت و آمادگی سربازی در رکاب حضرت مهدی سلام الله علیه را داریم ؟؟؟
❤️اللهم عجل لولیک الفرج ❤️
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
یک پایش را در عملیات محرم
تقدیم میکند اما با یک پا هم
می تواند تا عرشِ خدا جادهی
عاشقی را بپیماید..! در تصویر
پای مصنوعی شهید پیداست.
مرتضی سروی زاده
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🥀 خواب شهادت سید جواداسدی در خانوطومان سال ۹۵
در یکی از روزهای اردیبهشت ۹۵ در قرارگاه تاکتیکی یگانویژه ۲۵کربلا ، سیدجواد گفت: حاج آقاحاج، میخواهم کمی باهم صحبت و درد و دل کنیم.
گفتم : سیدجان بفرما (آخه بنده سیدها رو بنام صدا نمیکردم).
سیدجواد، از وضعیت منطقه و نیروها و پیگیریهایش گزارش داد.
بنده هم گوش میکردم.
از وجود نیروهای جاسوس در بین نیروها گفت (غیر ایرانی بودند).
ادامه داد...
از برخوردهایش با تعدادی از متخلفین (فاطمیون) گزارش داد.
بنده هم چند تذکر را جهت رعایت موضوعات گفتم.
سیدجواد متوجه برخورد و رفتارهای خشن با غیرایرانیها شده بود.
درد و دل و صحبتهای اصلی اش شروع شد.
فهمیدم که همه آن گزارشات مقدمه مطالب اصلی سید هست.
او میخواست کمی از دلش بگوید و سفره دلش را باز کند.
بنده و سیدجواد ، علاوه بر همکار و همرزم، یه طوری بچه محل سببی میشدیم.
بعصی اوقات لفظ بچه محل را بهش میگفتم.
سیدجواد از حماسه سازی رزمندگان لشکر۲۵کربلا تعریف کرد.
بعد گفت، ما باید هوای همه این رزمندگان را در عقبه داشته باشیم.
از مسؤل وقت رده خودش تعریف میکرد که خیلی هوای نفرات را داره..
بنده گوش میکردم و گهگداری اشاراتی داشتم و تصدیق یا رد میکردم.
سید ادامه داد که هوای خانوادهام را داشته باشید. از همسر و پسرش سیداحمد و زحمات اونها میگفت.
سفره دل سید باز شده بود. یکطرفه صحبت میکرد. از مادرش گفت و خوابی که مادرش دیده بود گفت و گفت و گفت.
بنده هم با آرامش گوش میکردم، با هم لبخند هم میزدیم.
سیدجواد ادامه داد که حاج آقا، خواب شهادت خودم را دیدم.
و بحث اصلی این بود که میخواست به بنده بگوید.
گفتم سیدجان، خواب چگونه بود؟
خندید و بانشاط و شادابی گفت:
حاج آقا، چند شب قبل خواب دیدم که در اثر جراحت به شهادت رسیدم.
اول یاد خواب مادرم افتادم که برای شهادت یکی دیگر از پسرهایش به فرزندانش گفته بود.
(سیدجواد همیشه میگفت که شهید دوم خانواده بنده هستم.)
دوم اینکه بعد از شهادت، روحم به سمت آسمان بالا آمد، از بالای جنازه ام به پیکر بی جانم نگاه میکنم و میخندم و لذت میبرم.
سیدجواد ادامه داد که حتما توی این منطقه شهید خواهم شد و راضی هستم.
کمی به او سفارش کردم که سیدجان برای شما که برادر شهید هستی شهادت ممنوع است.
مواظب خودت باش.
سیدجواد هم لبخندی زد.
از هم خدا حافظی کردیم.
چند روزی گذشت و در روز ۱۶ اردیبهشت ۹۵ در درگیری شدید با جبهه کفر، سید جواد اسدی و محمود رادمهر در کنار یکدیگر در خان طومان به شهادت رسیدند.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa