تازمانی‌که‌من‌وشما‌زنده‌هستیم هرگزشاهدنخواهیم‌بودکه‌ رژیمی‌غیرازجمهوری‌اسلامی‌ دراین‌سرزمین‌باشدچون...‼️ #شهید_بهشتی دعوتید به پلاک‌خاکے🌷🕊👇👇 @pelakkhakii

وقتی میگیم سلبریتی بیسواده وقتی میگیم سلبریتی مزدوره وقتی میگیم سلبریتی احمقه وقتی میگیم سلبریتی دنبال به پا کردن آتش فتنه هست وقتی میگیم سلبریتی کمترین درک و شعوری نسبت به جامعش نداره و به لطف صدا وسیما و فضای ولنگار مجازی مشهور شده یعنی این....این یک نمونه از لجن پراکنی های یک سلبریتی دست چندمه...به همین راحتی. دعوتید به پلاک‌خاکے🌷🕊👇👇 @pelakkhakii

💥 سلام فرمانده در بحرین 💥 بسیار زیبا...😍 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

#ڪریمہ_اهل_بیٺ🌼💖 🌼آه ای کریمه ای ملیکه عمهء سادات ✨با کوله‌باری آمدم لبریز از حاجات 🌼بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را ✨دریاب خانم دختران سرزمینم را ۲۳#ربیع_الاول_سالروز🌼 #ورود_حضرت_معصومه_به_قم💖 #بر_همگان_مبارکباد🌼 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

🌸 #ورود_حضرت_معصومه_به_قم 💐خدا میدونه این دلم 💐تو حرمت یاد رضاست 🎤 #امیر_کرمانشاهی 👏 #سرود @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

آقا یهـ‌ سئوال !؟ مگه تو قرآن نگفته ↲ " لا اِکراهَ فی الدین " پس چرا حجاب ما اجباریه... ⁉️🧐 #حجاب اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌱 #امام_زمان🕊 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

موزیک به عشق ...🇮🇷🌱 حتما ببینید ! ــــ ـــ ــ ـــــ ـــــ ــــــ ـــــ #لبیک_یا_خامنه_ای #حجاب #ایران @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

📕✨کتاب برای زین أب خاطرات زندگی#شهید_مدافع_حرم_محمد_بلباسی، از کودکی تا شهادت: 🖇این شهید والامقام در منطقه خان طومان سوریه حین مبارزه با تروریست‌های تکفیری داعش به همراه دیگر همرزمانش به درجه رفیع#شهادت نائل شد و پیکر مطهرش بعد از گذشت 4سال تفحص شده و به وطن بازنگشت. 📋در قسمتی از #وصیتنامه_شهید نسبت به فرزندان آمده که : ♻️آخرت خود را به دنیای فانی نفروشید،کمک به مستمندان و محرومین را فراموش نکنید، در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حضور فعال داشته باشید، گوش به فرمان #ولی_فقیه زمان خود باشید، ادامه دهنده راه شهدا باشید @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

✂️گزیده #کتاب برای زین أب: «بعضی شب ها در حیاطِ روبه روی حرم می نشستیم و با هم درس های کلاس #اخلاق را مباحثه می کردیم. به من می گفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده»! 💌آن قدر دوستش داشتم که هر چه می گفت، برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همین ها را تکرار کردم. یک دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این جا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف»! طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش». اصرار کردم که این کاررا بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی کفن؟!» - روایت‌زندگی‌شھید‌محمد‌بلباسی🌱 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊