#به_جمعهای_خوب_متصل_شویم
#روزهای_دشواری_در_پیش_است
#مبادا_دیر_شود
حرف استاد را آن سالها فراموش نمیکنم که میفرمود «از جیب نخورید» و این عبارت کوتاه، پیوست مفصل و عمیقی داشت.
ما حواسمان از بدنمان پرت نمیشود، هوایش را داریم، اینطور نیست که امروز غذایی میل کنیم و بگوییم خب این غذا در سالهای پیشِرو برای زنده ماندن و توانا بودن این بدن کفایت است! ما هر روز به این بدن مادی و خاکی، آب و نانی میرسانیم،
اما مگر قائل نیستیم که آدمیزاد با دو وجه جسمانی و روحانی آفریده شده، پس چگونه است که برای روح به همان آب و نانی که در گذشته رساندهایم، قناعت میکنیم و یادمان میرود که اگر روزانه تغذیه نشود، آن موجودی در جیب تمام میشود بدون آنکه بفهمیم و صدایی بلند شود!
روح و جان ما آدمها خیلی آرام به تحلیل میرود ، بدون سروصدا و هیاهو، آرام آرام کمجان و کمقوت میشود و این را فقط آن جاهایی میفهمیم که اندکی فشار زندگی بیشتر میشود یا در هجوم تندباد حوادث قرار میگیریم و ناگهان کم میآوریم، صدای فریادمان بلند میشود و روزگار به کاممان تلخ... و این برای هیچکس دور نبوده و نخواهد بود و البته ضرورتش تا اتفاق نیفتد، باور نخواهیم کرد!
اینها را گفتم تا بگویم، به داد غذای روح و جانمان برسیم، ما در کوران اتفاقات پیشِروی زندگی، نیازمند قوت هستیم، برایش برنامه مستمر داشته باشیم، ریزمغذیهای روزانه، میان وعدههای مداوم، وعدههای انرژیبخش هفتگی و و و ...
و این میان از مؤانست و مجالست با علما و آدمبزرگها غافل نباشیم که عجیب مؤثر است.
به طور مستمر به محضر بزرگترهایی برویم که خودشان را ساختهاند، از کلامشان از نور وجودشان از نفس گرمشان، قوت بگیریم و برایش برنامه مشخص داشته باشیم تا از دستمان نرود و دنیا فراموشکارمان نکند، بگردیم و جلسات و جمعهای خوب را پیدا کنیم و خود را به آنها متصل کنیم، چه بسا روزهای دشواری در پیش باشند و غربالها در میان... کوچک بمانیم و از غربال رد شویم یا بزرگ شویم و روی غربال بمانیم،
این انتخابِ ماست...