🌺﷽🌺
#شهیدانه➣|
اگــر تیــردشمن
جسم شهـدا را شکافت
تیر بدحجابی
قلب آنها را میدرد....!!!!
#شهید_احمد_مشلب♥
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
✨کهنه اما تمیز✨
لباس نو تنش نمی کرد.همیشه می شد لااقل یک وصله روی لباس هایش پیدا کرد؛اما همیشه تمیز و اتو کرده بود.پوتین هایش هم همیشه از تمیزی برق می زد. یک پارچه سفید هم داشت که می انداخت کردنش. یک بار پرسیدم: این واسه چیه؟ گفت :《نمی خوام یقه لباسم چرک بشه !》
#شهیدمهدیباکری🕊
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#دلبده💕
غواص بہ فرمانده اش گفت :
اگر رمز را اعلام ڪردی و تو آب نپريدم ، من رو هول بده تو آب ...!
فرمانده گفت : اگہ مطمئن نيستی ، ميتونی برگردی .
غواص جواب داد : نہ ، پای حرف امام ايستادم .
فقط می ترسم دلم گير خواهر ڪوچولوم باشہ .
آخه تو يڪ حادثہ اقوامم رو از دست دادم و الان هم خواهرم را سپردم بہ همسايہ ها تا در عمليات شرڪت ڪنم .
والفجر۸ ، فرمانده تا داد زد يا زهرا ، غواص قصه ی ما اولين نفري بود ڪه توی آب پريد ، و در اروند رود وحشی بہ شهادت رسيد !
✍ « یاد شهدای #عملیات_والفجر_۸ و هزاران لالہ در خون غلطیده را گرامی باد ...»
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
💡🕊🥀
.
.
.
#عاشقانہبهسبکشہـدا♥💍
وضــع غــــذاپخـتـنـم دیدنـے بود😑
بـراش فسنـــجـاݧ درسـت کـردم چہ فسنجانے!
گردوهــا را،درسـتہ انداختہ بودم توے خورش🙄
آنقـدر رب زده بودم کہ سیاه شده بـود.بــرنـج هـم شـورشور😶
نشـست سـرسفـره دل تودلم نبـود😥
غـــذایــش راتـاآخرخـورد😐
بعـــدشـروع کـردبہ شوخـے کـردݧ کہ
(چـون توقره قروت دوست دارے بہ جاے رب قره قروت ریختہ اے توغـذا😅)
چنـدتـااسـم هـم براے غـذایـم ساخـت:ترشـکی،فسنجون سیاه.😐😄
آخـرش گفـت:خداروشـکر.🙂دستت دردنکنہ💚
#شهیـدمهدےزینالدین
#الـــگوبگیریــمツ
→🕊 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🌹
امام خمینی صحبتی دارند که آن را نوشتهام و همیشه آن را توی جیب خودم دارم. دوست دارم حرفهای امام همیشه توی ذهنم باشد. حالا من آن را برای شما میخوانم؛
امام صراحتا اعلام میکند:
"هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد، بیشتر باید فحش بشنود"
ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم!
برای تحمل تهمت و افترا ودروغ!
چون ما اگر تحمل نکنیم، باید میدان را خالی کنیم...
شهید حاج ابراهیم همت
📚کتاب کمین جولای ۸۲
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🌸
از جوان میخواهیم كه در عین پاكی و دینداری، بانشاط، پرشور، اهل ابتكار و خلاق باشد، كار كند و از تنبلی و بیكارگی بپرهیزد...
حضرت آقا
۷۷/۱۱/۱۳
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🌹
و شَـهادت نام گِرِفت...!
وقتی خُدا کسی را کُشت
اَز شِدَت عِـشق ...
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🌹
مرا بپذیر،
اما آنچنان که
شایسته تو
باشم.
بخشیاز وصیتنامه
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🌹
خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زینالدین دید
✍هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت...» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.» عجله داشت. میخواست برود. یك دیگر چهرهی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگهی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم»
همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم»
📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران"
روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊