#شهیدانه
جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می تونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می کردند بر می داشت اما نمی خورد. می گفت: «می برم با خانم و بچه هام می خورم».
می گفت: «شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینی های زندگیشو با زن و بچه ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می ذاره».
🌹شهید سید مرتضی آوینی🌹
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
تنها مسیر 1_جلسه اول پارت 4.mp3
2.31M
#تنہامسیر 🌱
راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے
🔔 #جلسه_اول پارت 4 + روضه حضرت زهرا (س)
✨ رفقا امروز جلسه نسبت به روزهای قبل طولانی تره چون روضه ی کوتاهی هم داره
از روضه استفاده کنید 🌺
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#خلاصه_نویس_جلسه_اول پارت 4
💚😌
🔹جهاد اکبر سخته، تلخه، ولی عاشقانه ترین فضا رو ایجاد میکنه.
🔹امام محمد باقر (ع) از عموم ائمه خدا هم نقل شده :
خداوند فرمودند به عزت خودم سوگند به جلال خودم به عظمت خودم سوگند به ابهتی که دارم و به زیبایی که دارم و علو ارتفاعم سوگند بنده ی من ترجیح نمیده هوای من را به هوای نفس خودش در یک چیز، مگر اینکه من احساس بی نیازی بر همه عالم رو در او ایجاد میکنم و همتش را میگزارم برای آخرت ضمانت میکنم آسمان ها و زمین رزقش را برسونن من (خدا) پشتیبانش هستم.
🔹فقط یک چیز رو برای خدا ترجیح بده،! فقط یک بار . . .
🔹مبارزه با هوای نفس فقط به کمک اهل بیت ممکنه یعنی فقط با عشق آنها امکان پذیره.
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
چه زیـبـا شھادت به🌺
پایتان پیچید در این دنـیـا؛🌍
و نگذاشتید دنیا پا پیچتان شود.... 🌼
#حاج_قاسم 🕊
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
21.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دعایهفتمصحیفهسجادیه 📜
#قرارشبانه 🌞
#روایت_عشق ❤️
یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.
ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ.
فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ.
أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ
وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.
وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی.
فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً.
وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک،
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
صحبتم با حضرت امام خامنه ای ، آقا جان اگر صد بار دیگر متولد شوم برای اسلام و مسلمین جان میدهم
#شهیدانه 🍃
#شهیدمجیدقربانخانی 🍃
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#شهید_ همت✍...
🌷علی وار زیستن و علی وار شهید شدن وحسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم.
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#شهیدانه
🕊💫💫🕊💫💫🕊
شهیدشوشتری چھقشنگگفتہ:
قدیمبُویِ " ایمان "میدادیم...
الان ایمانمان بُو میدهد!
قدیم دنبال " گمنامی" بودیم...
الان مُواظبیم ناممان گُم نشود! :)
سر و ڪار ایمان با دل است!
اگرمحصولکارخانهۍعقلواردقلبشود
و روۍآنتاثیرداشتہباشد،
ایمان بہ وجود مۍآید وگرنه از ایمان خبرے نیست!
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
*دانشجوی ۲۳ ساله رشته کامپـیوتر بود*
بسیجی هم بود ، یا یک چهره *معصوم* و *حزب الهی*
نامش هم حجت الله رحیمی ، *مـداح اهل بیت💫*
نوروز *۱۳۹۰* که رفته بودند مناطق جنگی ، هم کاروانیانش می گفتند : حال خوبی نداشت...
یک شب تا صبح بیدار مانده بود تا صوت های های مربوط به شلمچه را آماده کند .
شده بود از مسئولین کاروان ها ، حضور اعضا را بررسی می کرد.
یک روز از همین روزها ، ساعت *۸* صبح بود که دوید تا بیاید اینطرف ، اما ناگهان ، پایش به درب مقر سپاه گیر کرد و زمین خورد
بروی زمین افتاده بود...
راننده اتوبوس که حجت الله را ندیده بود ، از روی بدن نحیفش گذشت ...
وقتی که چند متری جلوتر رفته بود ، از صدای داد و بیداد اطرافیان اتوبوس ، فکر کرده بود اتوبوس روی کسی است...
برای همین ، دنده عقب گرفت تا به خیال خودش از رویش کنار برود ، اما نمی دانست دوباره رفته روی بدن حجت الله ، آمد پائین تا ببینید چه خبر است
دید لاستیک های ضخیم اتوبوس روی پیکر حجت الله قرار گرفته ...
سریع سوار شد که ماشین را حرکت بدهد ، اما دیگر دیر شده بود ، خون حجت الله ، کف خیابان را گرفته بود ...
حالا دیگر ، نمی شد به او فقط گفت حجت الله ، انگار چیزی کم داشت
آخر ، دوستانش می گفتند ، وقتی لپ تابش را چک کردیم ، دیدیم در آن عکس دسته جمعی ، بالای عکس خودش نوشته: *شهـید حجت الله رحیـمی🌿*
🤍 *شادی روحــ پـاک شهیـد صلـوات*🤍
*#شهید_ حجت_ الله _رحیمی🌹*
#سالـروز _شهادت🕊️
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#شهید_شهریاری💔
کاش دست ما را بگیرند آنانکه بر بلندای اخلاص بال و پر گشودند ...
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊