گُمنـــام یعنی: کسی که دنیا را ، حتی به اندازه یک نام هم نمی‌خواهد @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

دلنوشته یک جوان عراقی.... وقتی دست شهید سلیمانی قطع شد، یک ماه بعد دست دادن برای کل عالم ممنوع شد. @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

صوت وداع جانسوز از زبان شهید مدافع حرم با فرزندانش از پشت بی سیم😔 #شهید_عباسعلی_علیزاده این صوت شهید نیست، بلکه از زبان او شبیه سازی شده است...😭💔 ------♡:♡-------- @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

حاجت من را هم بدهید❗️ همسر شهید: ما سال پیش از شهادت حسین تمام روزهای #ماه_رمضان را در جوار شهدا افطار کردیم👌، شهید محرابی می گفت: نذر کردم برای این که کارهای اعزامم درست بشود این کار را انجام دهم. سال قبلش که منزلمان در گلبهار بود به مزار 2 شهیدی که در نزدیکمان قرار داشت می رفتیم. پنجشنبه و شب های قدر را هم می رفتیم بهشت رضا (ع) مشهد🌹. #شب‌های_قدر سر مزار شهدا بلند می گفت: امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود، می گفت: ببینید شهدا، من از چه راه دوری پیش شما می آیم، اگر واقعا عند ربهم یرزقون هستید حاجت من را هم بدهید🌹. نماز صبح را در جوار شهدا می خواندیم، مزار شهدا را تمیز می کردیم و راه می افتادیم به سمت خانه. از به دنیا آمدن محمد مهیار خیلی خوشحال شده بود، کلی ذوق می کرد😍. بهش گفتم تو چقدر پسر دوست داشتی و هیچی نمی گفتی، یک نگاهی به محمدمهیار انداخت و گفت: خوشحالی من برای روزی است که اگه من نبودم یک مرد توی خانه باشد... تعجب کردم، گفتم کجا به سلامتی می خوای بری⁉️ گفت: خدا را چه دیدی شاید دعای «اللهم الرزقنا توفیق شهادت» ما هم به زودی اجابت شود... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

پنجشنبه ها چشم که میگشاییم نام کسانی در ذهنمان روشن است که تا همیشه مدیونشان هستیم💔 آنهایی که هرگز فراموش نمیشوند✋ #پنجشنبه‌هاے_شهدایے🕊 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

خاطره جالب استاد ماندگاری در مورد فلسفه چفیه انداختن مقام معظم رهبری... به نام خدای مهدی عج حجت الاسلام ماندگاری: به مقام معظم رهبری گفتم:فلسفه چفیه شما چیست؟ فرمودند: دوستان اگر می دانستند که دشمن چگونه آماده شده است برای زمین زدن نظام و اسلام، هیچگاه حالت رزم را از خودشان دور نمی کردند! @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

مقدرات #حاج_قاسم در شب قدر رقم خورد @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

میگفـت: یہ جورۍ باش‌ کہ، سرنوشتـت‌ هرچۍ شد ختـم‌ به‌ امام‌زمـان(عج)‌بشہ... 🌸✨ #شهید‌محسن‌حججۍ❤️ @pelakkhakii 👈👈🌷🕊

#روزه_قضــا چند روز قبل از شهادتش ، از سر دشت مے رفتیم باختران بین حرفهایش گفت :‹‹بچه ها ! من دویست روز روزه بدهڪارم›› تعجب ڪردیم!!! گفت: ‹‹شش سالہ هیچ جا ده روز نموندم ڪہ قصد روزه ڪنم.›› وقتی خبر رسید شهید شده، توے حسینیه انگار زلزله شد. ڪسے نمے توانست جلوے بچه ها را بگیرد توے سر و سینه شان مے زدند. چند نفر بے حال شدند و روے دست بردنشان آخر مراسم عزادارے ، آقاے صادقے گفت: ‹‹شهید، به من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه قضا داره ڪے حاضره براش این روزها رو بگیره؟›› همه بلند شدند نفرے یڪ روز هم روزه مے گرفتند، مے شد ده هزار روز.... یادگاران ،ج ده ، ص ۹۴ #شهیدمهدی_زین_الدین @pelakkhakii 👈👈🌷🕊