می گفت :
توی گودال شهید پیدا کردیم
هرچه خاک بیرون میریخت باز
برمیگشت
اذان شد گفتیم بریم فردا برگردیم
شب خواب جوانی را دیدم
که گفت : دوست دارم گمنام بمانم
بیل را بردار و برو ..🌿'
پله پله تا شهادت🌹
..!
روستای سابقیہ را تازه فتح کرده بودیم.
درگیری سنگینی داشتیم.
در آن درگیری ها، تانک را پشت دیواری
از دید پنهان کردیم.
همان موقع گوشی همراه محسن شروع
کرد بہ اذان گفتن. سریع پیاده شد و ایستاد
بہ نماز. دائم الوضو بود.
بین آن همہ سر و صدا و شلوغی،
با یک آرامش مثالزدنی نماز می خواند.
ما هم با تأسی بہ او قامت بستیم برای
نماز اول وقت.
ــــــــــــــــــــ
شهیدمحسن حججی
حجاب سنگرۍ است آغشته به
خون من که اگر آن را حفظ نکنید
به خون من خیانت کردهاید💔 . .
ــــــــــــــــــــ
شهیداحمدپناهی
محصلان بادانـش خودتانرا مجهز کنید
حواسمونباشہ یہلحظہغفلت؛ماروکلۍازدشمنعقبمیندازه :!
پله پله تا شهادت🌹
..:)
ما با مردم کم حرف میزنیم
خیلیها ممکن اســت به این حرف
من ایراد بگیرند؛
ما نباید فقط به قشر مذهبی نزدیک
به خــودمان نگاه کنیم،
باید مردممان را حفــظ کنیم ..!
ــــــــــــــــــــ
شهیدحاجقاسمسلیمانی🌱