دعای اصلی مان درشب های قدر
فرموش نشه که خودش گقته😭
ثانیه به ثانیه دعاوی شیعیانم هستم😭
باامدنش ناله کنیم تاریشه بی بنده باری
بی حیا وبدحجابی ووو نجات پیداکنیم
اللهم عجل لولیکلا فرج😭🤲
اعمال شبهای قدر ماه رمضان 🌙
شبهای قدر را قدر بدانیم 📿
📚 @DasTanaK_ir | داناب 👈
🟢 بهترین عمل در شب قدر
🟡 مقام معظم رهبری:
بهترین اعمال در شب قدر دعاست، احیاء هم برای #دعا و توسل و ذکر است
دعا یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن
دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همهی اینها دعاست.
📚 @DasTanaK_ir | داناب 👈
اثر جدید استاد روح الامین به نام: "میزان"
در کتاب فضائل (تالیف ابن شاذان) جلد۱ صفحه ۶۴ آمده است:
روزی عمار پسر یاسر محضر مولا امیرالمومنین علی علیه السلام رسید و متوجه خشم و تعب مولایش شد. علت را از حضرت سوال نمود. حضرت امیر علیه السلام فرمودند: از کوچه عبور میکردم و متوجه شدم مردی در حال دعوا با زنی هست و بر سر او فریاد می کشد...
همین حالا سراغش برو و بگو اگر دست ازین کار نکشد علی با ذوالفقار می آید...
عمار پیغام را رساند و مرد کوتاه آمد.
بعد عمار با صدایی رسا گفت: بدانید که اگر کسی بر سر زن ها فریاد بکشد؛ مولای من تحمل نمیکند و با ذوالفقار می آید...
📚 @DasTanaK_ir | داناب 👈
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 مگر در شب قدر چه اتفاقی میافتد که عبادت چنین ارزش وصفناپذیری پیدا میکند؟
🎙 #شهید_مطهری
📚 @DasTanaK_ir | داناب 👈
🟢 حکایت اول
🟡 آگاهی امیرالمومنین از نحوه شهادت
امام علی (ع) بارها از پیامبر اسلام (ص) در مورد کیفیت و چگونگی شهادتش روایتها شنیده بود و رسول خدا با سخنانش خبر از آینده و رویدادهای تلخ و غمبار برای علی و امت اسلامی داده بود.
در منتهی الامال شیخ عباس قمی آمده است که در جنگ خندق هنگامی که امام علی (ع) مقابل جنگاور کفر "عمرو" قرار گرفت، شمشیر عمرو بر فرق نازنین علی (ع) اصابت کرد و همین موضوع باعث شد تا خون سر، تمام چهره و محاسن امام را رنگین سازد.
در حالی که پیامبر با دستان مبارک خود فرق سر علی (ع) را پانسمان میکرد و خون چهره گلگون او را پاک میکرد، فرمودند:
«این انا یوم یضربک اشقی الاخرین علی راسک ویخضب لحیتک من دم راسک»
«علی جان! آنگاه که شقاوت پیشهترین انسانها با شمشیر ستم و تجاوز فرق همایونت را هدف قرار میدهد و محاسن شریفت را به خون سرت رنگین میسازد من کجا هستم تا زخم سرت را چون امروز پانسمان کنم.»
شرح ماجرای شهادت امام علی (ع)
امام علی (ع) در زمان شهادت شصت و سه بهار از عمر پربرکت خویش را پشت سر گذاشته بود. در شب شهادت، امام علی (ع) همچون سالهای گذشته در خانه یکی از فرزندان یعنی دخترش ام کلثوم میهمان بود. در آن شب همانند گذشته امام هنگام افطار بیش از سه لقمه غذا نخورد.
ام کلثوم دختر امیرالمومنین (ع):
وقتی افطار در شب نوزدهم ماه رمضان پدرم میهمان ما بود. برای آن حضرت طبقی که در آن دو قرص نان جو و کاسهای از شیر و نمک ساییده شده بود، گذاشتم.
پس از آنکه امام از نماز مغرب فارغ شدند، سر سفره حاضر شدند، هنگامی که چشم ایشان به غذا افتاد و خوب آن را نگریستند، سر خود را با تأسف تکان داده و فرمودند که کاسه شیر را بردار و با اندکی قرص نان و نمک افطار کردند.
پدرم پس از سپاس به بارگاه خداوند برای نماز و نیایش برخاست. حضرت پیوسته مشغول رکوع، سجود، دعا و تضرع بودند. امام (ع) تمام شب را بیدار بودند و خداوند متعال را پیوسته عبادت میکردند.
پدر در آن شب گاه و بیگاه از اطاق خویش بیرون میرفتند و با نگاه به آسمان نیلگون میفرمود: «به خدا سوگند این همان شبی است که محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفتهام و از رسول خدا دروغ نشنیدهام، همانا امشب آن شبی است که به من وعدۀ شهادت داده شده است.»
قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی، ج ۱، ص ۱۷۲
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🟢 حکایت دوم
🟡 در آن شب، امیرالمومنین علیهالسلام سوره "یس" را تا آخر تلاوت نمودند و بعد از آن اندکی به خواب رفتند. به ناگاه با دلهره از خواب بیدار شده و فرمودند: «خداوندا، ما را در لقای خود برکت ده». بسیار میفرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»
آن شب پدرم به فرزندانش فرمودند: «عزیزانم امشب خوابی دیدم؛ میخواهم آن را برایتان وصف کنم»
پدرم صحبتهایشان را اینطور ادامه دادند: «پیامبر را در عالم رؤیا دیدم. ایشان به من فرمودند: «یا اباالحسن! انک قادم الینا عن قریب»
"علی جان به زودی میهمان ما خواهی بود"
"شقاوت پیشهترین مردم به سوی تو خواهد آمد و محاسن شریف تو را به خون سرت رنگین خواهد ساخت"
«وانا والله مشتاق الیک، فهلم الینا فما عندنا خیر لک وابقی»
"به خدا سوگند که من در شور و شوق دیدار توأم و تو در سومین دهۀ ماه خدا به میهمانی ما خواهی شتافت، بیا که آنچه نزد ماست برای تو بهتر و پایندهتر است."
آن شب هنگامی که اهل خانه، این سخنان جان فرسای پدر را شنیدند، همه اشک ریختند و به سختی گریستند و فریاد و ضجه زدند و صدا به گریه بلند کردند. و آن حضرت، آنها را دعوت به سکوت کردند.
وقتی ساکت شدند، آنها را به خوبیها، سفارش و امر کرده و از بدیها نهی فرمودند. هر قدر، وقت صبح طلوع فجر نزدیکتر میشد، بر اضطراب و تشویش امیرمؤمنان افزوده میگشت. ترس ایشان از شأن و جایگاه خداوندی بود، نه از مرگ و خروج روح از بدن!
قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی، ج ۱، ص ۱۷۳
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🟢 حکایت سوم
🟡 ساعات نزدیک ضربت خوردن امام علی (ع)
شب نوزدهم رمضان به پایان رسید، امام علی (ع)، رفته رفته آماده رفتن به مسجد برای اقامه نماز شدند. روایت است هنگام خروج حضرت از درب منزل، مرغابیها راه را بر امام بستند، تا امام به مسجد نرود. قلاب در به کمر ایشان گیر کرد؛ امام راهی مسجد شد.
حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاریکی چند رکعت نماز خوانده مشغول تعقیبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود. سپس آرام آرام نزدیک محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شدند.
لحظه ضربت خوردن امام علی (ع)
"ابن ملجم مرادی" در نقشه خائنانهاش تصمیم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده هدف گیرد. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند تا در فرصت مناسب فکرش جنایتش را عملی کند.
هنگامی که امام علی (ع) سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن را آغشته به زهر ساخته بود، فرق مولایمان علی (ع) را شکافت.
بر طبق روایات ابن ملجم درست همان جای را هدف قرار داد که در جنگ خندق به وسیله شمشیر "عمرو" هدف قرار گرفته بود. فرق مبارک امام شکافت. خون سر و صورت امام را رنگین کرد.
امیرالمومنین علی (ع) با صورت به محراب افتاد در حالی که زمزمه کنان میگفت: «بسم الله و بالله وعلی ملة رسول الله: فزت و رب الکعبه»
به پروردگار کعبه رستگار و کامیاب شدم.
امام علی (ع) در ادامه گفتند: "به پروردگار کعبه سوگند! ابن ملجم مرا کشت، آن ملعون، آن فرزند یهودیه مرا کشت، ای مردم ابن ملجم از دست شما مگریزد"
بدین ترتیب امام علی (ع) با بیان نام و نشان از قاتل خود، خواست بیگناهی در آن شرایط بحرانی کشته یا زخمی و دستگیر نشود. ضربت ابن ملجم ملعون، فرق مبارک حضرت را تا پیشانی و محل سجده شکافته بود.
قزوینی، محمد کاظم، امام علی علیهالسّلام از ولادت تا شهادت، ترجمه و نگارش علی کرمی، ۱۳۸۰، ص ۶۲۸
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🟢 حکایت چهارم
🟡 محمد بن حنفیه فرزند امام علی (ع):
شب بیستم ماه مبارک رمضان بر سر بالین پدرم بودم و اثر زهر به قدمهای مبارک ایشان رسیده بود و امام نماز را نشسته به جا آورد و به ما وصیتهای میکرد و ما را تسلی داده و خبر از شهادت خود میداد.
تا آنکه صبح طلوع کرد و مردم اجازه گرفتند که به حضور ایشان برسند و آن حضرت اجازه دادند. مردم دسته دسته میآمدند، سلام میکردند و امام جواب میفرمودند. «ایها الناس! سلونی قبل ان تفقدونی» "ای مردم! پیش از آنکه مرا از دست بدهید، از من سوال کنید"
🔹 شعرخوانی حجربنعدی در محضر امام علی (ع)
در این حال مردم به سختی نالیدند و نمیتوانستند از امام سوال بپرسند. در این حال "حجربن عدی" اشعاری را در وصف امام سرود.
فیا اسفی علی المولی التقی ابو الاطهار حیدرة انزلی
امام علی (ع) پس از آنکه شعر حجر تمام شد از وی سوال کرد: "حال تو، چگونه خواهد بود. و چه خواهی گفت، هنگامی که از تو بخواهند از من بیزاری بجویی."
حجر عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! به خدا سوگند! اگر با شمشیر قطعه قطعه شده و با آتش سوزانده شوم، از تو بیزاری نخواهم جست.
امام علی (ع) در پاسخ حجر فرمودند: "ای حجر! تو بر هر خیری توفیق یافتی، خدا، تو را از جانب اهل بیت پیامبرت، جزای خیر دهد."
سالها بعد حجر بن عدی به جرم عدم اعلام برائت از امیرالمومنین توسط معاویه ملعون و به بدترین شکل به شهادت رسید.
قزوینی، سید محمد کاظم، امام علی از ولادت تا شهادت، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ نگارش، ص ۶۴۵
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir