.
صبحم رو با ادامه ی #مشاوره و #ویزیت آنلاین ها شروع کردم
و
یه حس خوب🪴 از مخاطب خوب🌱
الحمدلله 🌿
✍@pezeshkezanan
دکتر کبیری 🇮🇷 دکتر زنان
. #خاطره ی شماره شانزده قسمت اول سلام و وقتتون بخیر منم خواستم از تجربیات #زایمان هام بگم☺️ سر فرز
.
#خاطره شماره شانزده
قسمت دوم
تا اینکه رسیدم به ۳۸ هفته و دکتر #سونو انجام دادن و گفتن آب کیسه آب خیلیییی زیاده و اگه بیشتر بمونه ریسکش میره بالا چون امکان داره اگه کیسه آب پاره بشه جفت بیفته بیرون و بچه تلف بشه و گفتن شب بیا بیمارستان بستری شو اگه با معاینات تحریکی دردت شروع نشه با آمپول فشار دردا و پروسه زایمان شروع بشه؛
ما ساعت ۱۱ راه افتادیم به سمت بیمارستان تو راه خواهرم میگفت انشالله تا اذان صبح به دنیا بیاد منم خیلی خوش خیااال و از اونجایی که میگفتن زایمان شیر به شیر خیلی راحتتره و از ۳۳ هفته هم که مقداری دهانه رحم باز شده بود گفتم نههه تا اذان خیلی زیاد میشه بریم بیمارستان یکی دوساعته زاییدم و تموم شده🙈در حالیکه همیشه اون چیزی که فکر میکنی نمیشه😢
رسیدیم بیمارستان و ساعت ۱۲ بستری شدم و معاینات جواب نداد و با اولین معاینه خیلی راحت کیسه آب پاره شد و واقعا هم خیلیییی زیاد بود فقط چندین بار زیر تختی که بودم رو تی کشیدن.... درد داشتم ولی خیلی با فاصله و نامنظم و شروع کردن به تزریق آمپول فشار ولی با دوز کم چون خانوم کوچولو دستش رو سرش بود و یه چند درجه دیگه اون کله کوچولو باید میچرخید تا درست بیاد تو کانال و تنها چیزی که خیلی اذیت کننده بود اون معاینات گاه و بیگاه که ببینن این دختر دستشو از رو سرش برمیداره یا نه🤦♀
خانوم دکتر میگفت حتما النگو میخواد اول باباش براش النگو بخره تا دستشو برداره و بیاد😁و تنها چیزی که کمی دلگرمی میداد حضور خواهرم کنارم بود و خانوم دکتر که از خاطراتش تعریف میکردو تو اون ۱۲ ساعت شاید ۱ساعتش رو کنار من نبود اونم بخاطر یه زایمان همزمان دیگه و یکم استراحت...
ساعت حدودای ۹و ۱۰ صبح بود و بازم حالت بچه تغییری نکرده بودو همچنان نیاز به یه چرخش کوچولو داشت و واقعا کلافه و خسته که چرا دردا منظم نمیشه چرا تموم نمیشههههه😢شروع کردم به گریه کردن
خانوم دکتر گفتن تشک بیارین حالت سجده بشه تا بچه تو حالت درست قرار بگیره و تشک رو انداختن وسط اتاق و به حالت سجده میرفتم و کمک مامای مهربونم با دستای قوی ماساژای خیلی خوبی میداد که تو کاهش درد واقعا تاثیر داشت و تا اینکه خسته شدم از اون حالت و نشستم که یدفعه احساس کردم بچه داره میاد پایین جیغ زدم دااااره میااااد😅احساس میکردم همینکه بلند شم تا بخوام برم رو تخت زایمان بچه افتاده پایین😂ولی این اتفاق نیفتاد و نشستم رو تخت و ۵ دقیقه بعد خانوم کوچولو در میان اشک و لبخندای من و خالش منت به دیدگان ما گذاشتن و تشریف فرما شدن🤩
و حسنش هم این بود که این زایمانم هم بدون بخیه و...به خیر گذشت
ببخشید اگه خیلییی طولانی شد☺️
@pezeshkezanan
383.6K
.
صبحتون 🌻بخیر🌱
نظر پرمهر🌿 یکی از مخاطبای خوب کانال که از #ویزیت آنلاین📜 استفاده کردند
از زبان خودشون🎤 بشنوید👆
#دکتر_زنان
@pezeshkezanan
2.35M
.
اگه تازه فهمیدی که #بارداری🤰
و یا
قصد بارداری 🤰داری
کلی سوال تو ذهنت هست❓
چه #مکمل هایی نیاز داری❓
چه فعالیت هایی رو میتونی در بارداری ادامه بدی❓
.
.
#ویس امروزمون 🎤رو از دست نده
👆👆👆👆👆👆👆
@pezeshkezanan
.
خاطره شماره هفده
#فرزندآوری
سلام🌸
۱۹ ساله بودم ، دکترم گفته بود صبح اول وقت برم برا #زایمان، منم چون درد نداشتم، سر فرصت از خواب پاشدم و صبحانه رو خوردم و حدود ۱۰،۱۱ رفتم بیمارستان🙈
دکترم گفت الان اومدی؟😳
الان اگه بهت آمپول بزنم، تا دردات شروع بشه میشه شیفت بعد ازظهر ، که دکتراش مردن😱
منم گفتم نه، فردا صبح میام.
آب دور بچه کم شده بود، بچه کاملا رسیده بود، وشرایطم داشت به سمت خطر میرفت ولی نتونستم راضی بشم برم زیر دست دکتر و پرستار مرد😱
بخدا گفتم، من حیا میکنم در برابر تو، تو هم مراقب من و بچم باش😌
همه مخصوصا پدر همسرم خیلی نگران و عصبی بودن، که آخر بلایی سر خودت و بچه میاد ولی من خیالم راحت بود.
فردا صبح اول وقت😊رفتم بیمارستان، البته دکتر خودم نبودن ولی خانم دکتری بودن که هم حاذق بودن و هم مهربون😍
آمپول رو که زدن، ۴ ساعت درد کشیدم و از همه بدتر خجالت معاینه ها😖
یه پرستار همسن خودم بود، خدا خیرش بده، حالم رو درک میکرد و خیلی هم مهربون بود، هرجا هست، سلامت باشه❤️
هر وقت برا معاینه میومد، کلی سرخ و سفید میشدم و عذر خواهی میکردم☺️
اصلا هیچ درکی از زایمان نداشتم و فقط شنیده بودم، بچه چجوری به دنیا میاد😉
خلاصه بعد از ۴ ساعت دختر قشنگم به دنیا اومد، از اینکه دختر بود، خیلی خوشحال بودم و تا دکتر بهم گفت مبارکه دختر دارشدی، خدا رو شکر کردم و پرسیدم ؛ سالمه
دکتر گفت، سالم سالم😍
خدا رو شکر
#مادر شده بودم، مادرِ یه دختر ناز
حسی که هیچ مشابه ای نداره و از خدا میخام تمام بانوان سرزمینم تجربه اش کنند.....
ولی.....
خدایی اتاق زایمان، مثل قیامته😇
نه راه پس داری، نه پیش😅
ان شاءالله که در قیامت هم خوشحال و خندون بگذرونیم🤲
الان دخترعزیزم ۲۶ ساله است و یه گل پسر، ۲و نیم ساله داره💝
@pezeshkezanan
.
ســـــلام،ســــلام 🌤️
صــبــح یکشنبه تون به گرمی یک جمع خانوادگی 👨👩👧👦
یه خبر خوب📃 دارم براتون👇👇👇
قدیمیای کانال خوب میدونن ما یه گروه پرسش و پاسخ کاملا رایگان داریم که میتونی توی اون هر سوالی داری از من بپرسی
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/698745221Cac85a860a2
ولی
خب جلسات گروهمون هر دو هفته یه باره
@pezeshkezanan
.
حالا خبر خوش 🎁چیه❓
به مناسبت عید سعید 🪅قربان🎊
جمعه صبح مورخ نهم تیرماه
از ساعت ۹ صبح تا دوازده به مدت ۳ساعت گروه باز خواهد بود و هر سوالی دارید میتونید بپرسید.
فقط تفاوتی که با بقیه ی جلسات خواهد داشت اینه که انشالله بعد از اتمام فرصت پرسش ، سوالات را پاسخ خواهم داد.
لینک گروهمون اینه👇👇👇👇
.
https://eitaa.com/joinchat/698745221Cac85a860a2
@pezeshkezanan
.
خاطره شماره هجده
#فرزندآوری
الان هفت سال از اون روزا میگذره و من سه فرشتهی خوشگل و ناز دارم🥰
دوازدهم مرداد هزار و سیصد و نود و پنج
امروز صبح ساعت ده بیدار شدم.آخرین روزهای حضور محمد به شکل جنینی در شکم من هست....
محمدجان تا پانزدهم وقت داره بدنیا بیاد ولی فعلا از درد خبری نیست
حدود ساعت یک ظهر بود که تازه متوجه شدم انگار محمد خیلی تکون نمیخوره....شربت خوردن و به پهلوی چپ خوابیدن و .... بی فایده بود....
رفتیم بیمارستان....نوار قلب گرفتن و تشخیص بستری شدن من بود
از وقتی سرم بهم وصل کردند یک ساعتی هیچ خبری از درد نبود و من با ماما مشغول حرف زدن بودم و نمیدونستم چه درد وحشتناکی در انتظارمه! می خندیدم و می گفتم من بدون درد زایمان می کنم🤪
اون شب تنها زائوی بیمارستان من بودم
دردهای وحشتناکم که دیگه شروع شده بود مدام فکر می کردم یعنی میشه امشب تموم بشه و فردا بیاد؟!😰
همش فکر میکردم این اولین و آخرین بچهی من خواهد بود😮💨
بین خودمون باشه حین درد مدام به روح مادربزرگم صلوات میفرستادم که گولم زد!😳😢
آخه گفته بود ننه از زایمان نترسیا! ما یه دونه آوردیم دیدیم چقدر راحته دیگه هی پشت سر هم آوردیم😝
از فرط بی طاقتی چند بار گفتم منو ببرید #سزارین دیگه نمیتونم تحمل کنم🥴
درد کشیدن همینطور ادامه داشت و حدودای ساعت یازده و نیم شب بود که یواش یواش انقباضات رحمی شدت گرفت
به صندلی #زایمان رفتم....
بالاخره بچه بدنیا اومد و من با همون حالم هی سرک می کشیدم که ببینمش
با صدای گریهش مدام قربون صدقهش میرفتم😍
چیه مامانی... عزیزم...دردت به جونم.... فدات بشم...😍
می خواستن یه پارچه بندازن رو شکمم و بذارنش رو پارچه اما من با همون بی حالی گفتم تماس پوستییی!!!
و همه خندیدند😄
نوزاد کوچولوی خیس و داغ من رو گذاشتند روی شکمم در حالیکه سرش به طرف بالا بود و با چشمای باااز داشت منو نگاه میکرد😍
و این اولین باری بود که من محمدم رو دیدم😍...عزیزم...مادر...الهی قربونت بشم....🥰
@pezeshkezanan
.
.
به عکس نگاه کردید❓
شما هم دچارش شدی❓
یا
نگرانی نکنه منم تو بارداری دچارش بشم❓
همه ی خانم ها دوست دارن ظاهر خوبی داشته باشن
پس
بزار اول برات بگم اینا چی هستن
👇👇👇👇👇👇
استریاهای #بارداری بعد از نیمه اول بارداری به خصوص در کسانی که افزایش شدید وزن دارن،
در شکم ، پستان ها و ران ها ظاهر میشن.
این ضایعات پوستی اول ارغوانی رنگ هستن و کم کم با گذشت زمان
نقره ای رنگ میشن.
ممکن هست همراه با #خارش باشن.
👇
حالا درمانش چیه؟
.
#دکتر_زنان
@pezeshkezanan
.
و اما #درمان این ترک های پوستی
چیه❓
یه درمان موضعی که تو بارداری قابل استفاده است
👇👇👇
ژل آلوئه ورا و روغن بادام هست.
چه جوری استفاده کنم❓
@pezeshkezanan
.
✅اول
گیاه آلوئه ورا را باز کنید و
سپس ژل خارج شده از آن را روی نواحی دارای ترکهای پوستی بمالید.
این ژل را حدود دو دقیقه روی پوست ماساژ دهید، لزومی به شستن ژل آلوئه ورا از روی پوست نیست. این عمل را روزی دو بار انجام دهید.
✅و دوم
روغن بادام شیرین مرغوب و اصل هم دما با محیط
را بر ناحیه ی #استریا به مدت پانزده الی بیست دقیقه به خوبی ماساژ دهید.
چقدر باید این کار را انجام دهید❓
دو بار در روز ، هر روز و یا سه الی چهار بار در هفته) این روند را تکرار کنید.
@pezeshkezanan