💡گونه شناسی معترضین بازداشت شده
🔸گزارشی تحلیلی از گفتگو با ۷۰ نفر از بازداشت شدگان حوادث اخیر
(مقولات،مضامین و جملات کلیدی #تیپ_اول_انقلابی)
اینفوگرافی گونه های معترضین ۱_۶
📚تهیه شده در کارگروه سیاستگذاری فرهنگی پژوهشکده باقرالعلوم(علیه السلام)
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از مجتمعنا
وحدت حوزه و دانشگاه بهانه ای شد برای بررسی این مهم از سوی دکتر قائمی نیک که در یادداشتی کوتاه به آن پرداخته است.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، دکتر محمدرضا قائمی نیک، عضو هیئت علمی دانشگاه رضوی در یادداشتی به مناسبت سالروز وحدت حوزه و دانشگاه با تیتر ما و راه دشوار وحدت حوزه و دانشگاه نوشت: سخنگفتن دربارۀ وحدت حوزه و دانشگاه، خواه از حیث سازمانی و خواه از حیثِ محتوایِ علمی، همچون سخن گفتن از اصل وقوع انقلاب اسلامی یا تحقق تمدنِ نوین اسلامی است.
همانطور که میدانیم و مقام معظم رهبری نیز در بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی مورد تاکید قرار دادهاند، انقلاب اسلامی، در شرایطی تحقق یافت که کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبرد.
این انقلاب، برخلاف «کلیشههای کهنه» و تلاشی برای جمع امور بهظاهر متضاد دین و دنیا و آغاز از نقطۀ صفر بود. از اینجهت تمدن نوین اسلامی نیز مطابق تصریح مقام معظم رهبری، هرچند از تمدنهای اسلامی گذشته بیتاثیر نیست، اما با وضعیت فعلی جهان معاصر نیز نسبتی دارد.
خلاصه آنکه بهنظر میرسد هم در لحظۀ وقوع انقلاب اسلامی و هم در تلاش برای تحقق تمدن نوین اسلامی و اقتضائات مقدماتی آن، شامل تحول در جامعه و دولت و نهادهایی همچون حوزه و دانشگاه، همواره با نفی کلیشهها و رفع بین امور بهظاهر متضاد و تشکیل ترکیبهای بدیع و جدیدی روبرو هستیم که ذیل فرهنگ اسلامی محقق میشوند.
ظاهراً وحدت حوزه و دانشگاه نیز نیازمند تشکیل مرکب حقیقی جدیدی است که تضاد ظاهری حوزه و دانشگاه را رفع کرده و مرکبی جدید و بدیع ایجاد کند. اما امور به ظاهر متضاد چگونه رفع میشوند و ترکیبی جدید محقق میشود؟
اگر به تاملاتِ حکمتِ اسلامی یا حتی فلسفههای غربی بنگریم، همواره شاهد آن هستیم که حکیمی یا فیلسوفی نوآور و مبدع، تلاش کرده است تا از خلالِ نقد و برجستهسازی نقاط نادیدنی و نوشتههای نانوشتۀ میان خطوط متون حِکمی و فلسفیِ گذشتگان، نکاتی را مجدداً بخواند و بیرون بکشد.
فیالمثل طرح شرایط تناقض یا حمل در حکمت متعالیه در قیاس با حکمت مشاء یا طرح حرکت جوهری در حکمت متعالیه نمونهای از این تلاشها است که جز با نظر به مبانی ممکن و میسر نمیشد. از این حیث، وحدت حوزه و دانشگاه در یک مرکب جدید و بدیع، نیازمند رسوخ به مبانی، پایهها و اصول این دو نهاد و علم رایج در آنها است تا از خلال نقاط گسست دانشگاه و علم مدرن از نهاد کلیسایی علم در جهان غرب، بتوان نقاط اشتراک و افتراق این دو نهاد را دریافت.
درک «ایدۀ دانشگاه» در بدو تاسیس و توجه به «ایدۀ حوزۀ علمیه» در تحولات تاریخیِ آن تا دورۀ معاصر، تنها بخشی از مقدماتی است که بدون توجه به آنها نمی توان طرحی دربارۀ وحدت آنها در نظر آورد.
STE 000.mp3
45.49M
نشست درباب مقالهی نظریه و فرهنگ: روش شناسی بنیادین و مقاله علم و فرهنگ نوشتهی استاد پارسانیا
پژوهشگاه امام صادق علیه السلام
@philosophyofsocialscience
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی با رهبر انقلاب
🔹بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده آیتالله محمدتقی مصباح یزدی که ۵ دی ۱۴۰۱ برگزار شده بود، صبح امروز در محل برگزاری دومین همایش بزرگداشت علامه مصباح یزدی در تهران منتشر شد.
🔻بزرگداشت آقای مصباح از واجبات کارهای حوزه، روحانیّت و همه ما است/ ابتکارات و راه ایشان باید ادامه پیدا کند
رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی:
🔹مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یک خصوصیّات منحصربهفردی داشتند که من در مجموعهی فضلای برجستهی قم که از قدیم میشناختیم، و حالا هم بحمدالله برکات بعضیشان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزهی تمامنشدنی و بینظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود.
🔹در مورد حفظ آثار، نکتهای که وجود دارد، این است که نگذاریم این آثار کهنگی پیدا کند. یعنی آن روزی که ایشان این مؤسّسهی امام خمینی را راه انداختند، یک کار تازهای بود؛ آیا امروز هم اگر به همان شکلی که اوّل راه افتاده، اداره بشود، باز هم تازه است؟ این، جای سؤال است؛ این به عهدهی شماها است. آقای رجبی و شما آقایان ببینید چه کار باید کرد که آن تازگی و طراوت حفظ بشود. آن اوّلی که ایشان این کار را شروع کردند، خب یک کار خیلی نوِ جدیدی بود، توجّههایی را به خودش جلب کرد؛ حالا هم باید همان جور باشد.
🔹ادامه 👇👇
فلسفه علوم اجتماعی
🎥 دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی با رهبر انقلاب 🔹بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده آیتالله مح
🔹مثلاً کتابهای ایشان. خب حالا بعضی از کتابها، کتابهای علمی است، کتاب درسی است، مثلاً فرض کنید فلسفه؛ خب حفظش به این است که در حوزه در جاهایی که مقتضی است تدریس بشود؛ امّا برخی از آثار مکتوب ایشان آثاری است که باید در ذهنها جایگزین بشود؛ بحث علم و فن و مانند اینها نیست؛ فکر است؛ باید در ذهن مخاطب بنشیند. چه جوری میشود نشاند؟ امروز با صِرف اینکه حالا تعداد نسخههایی که از یک کتاب چاپ میشود، بالا باشد یا پایین باشد، مسئله تمام نمیشود؛ یعنی این جور کتابهای فکری [این جوری حفظ نمیشود]. چرا، بعضی از کتابها هست که وقتی تعداد و تیراژ بالا برود، این یک موفّقیّت است؛ فرض کنید کتابهایی که در شرح حال شهدا مینویسند؛ خب هر چه افراد بیشتر بخوانند، بیشتر بهرهمند میشوند. کتابهای فکری این جوری نیست؛ کتابهای فکری لازم است در فکر رسوخ کند؛ و این، صرفاً با نشر کتاب حاصل نمیشود. شما نگاه کنید غربیها در این کارها خوب واردند، خوب بلدند؛ ببینید مثلاً فرض کنید فلان متفکّر، حالا مثلاً هِگل مگر چند کتاب نوشته؟ افکارش را از داخل این کتابها استخراج میکنند و درمیآورند، تخلیص میکنند، خلاصه میکنند، آن فکر را با بیانهای مختلف، با زبانهای مختلف، با شیوههای مختلف پخش میکنند، منتشر میکنند. این کار [در مورد ایشان هم] باید انجام بگیرد.
🔹جسم ایشان رفت، حیف هم بود، خیلی حیف بود، یعنی وجود ایشان واقعاً مایهی برکت بود، آدم از دیدن ایشان استفاده میکرد؛ یکی از این کسانی [بود] که ما در طول عمر دیدیم از دورهی جوانیشان، نه حالا؛ آن وقت که ایشان شاید هنوز ازدواج هم نکرده بود ــ من قبل از اینکه بیایم قم، در مشهد با ایشان آشنا شدم؛ گمان میکنم مثلاً سال ۳۶، ۳۷ بود ــ از آن وقت آدم میفهمید ایشان یک مرد متدیّن، اهل دین و اهل تقوا بودند. از جملهی آن کسانی بود که «مَن یُذَکِّرُکُمُ اللهَ رُؤیَتُه» بود؛ رؤیت ایشان هم آدم را کمک میکرد، پیش میبُرد، به یاد خدا میانداخت. خب هر چه از آن جوانی گذشت، ایشان بهتر هم شد؛ اگرچه هر چه هست، مال همان دورهی جوانی است. شما جوانها قدر این دوره را بدانید؛ آنچه آن آخرِ کار به درد آدم میخورد و گیر آدم میآید و برای آدم میماند، همین [چیزی] است که حالا شماها کسب کردهاید و دارید کسب میکنید. جوانها قدر جوانیشان را بدانند.
هدایت شده از مجتمعنا
اولویت جهان بر زبان:
در دفاع و نقد معادلگزینیِ فارسی برای موضوعات جدید
1. مدتی است در صداوسیما و مشخصاً اخبار ۲۰:۳۰ شاهد اصرار بر تذکر در کلام و بیانِ مسئولین نظام نسبت به بهرهگیری از معادلهای فارسی برای مصادیق و مابازاهای اشیاء، مفاهیم اجتماعی و نظایر آنها در شکل و قامتِ خارجیاش هستیم. احتمالاً این اقدام در جهت حفظ هویت فرهنگی و تقویت زبان فارسی و کاهش از خودبیگانگی انجام میشود و تکرار و اصرار بر آن احتمالا باید بتواند در جامعه منجر به اهداف مذکور گردد. این اقدام هرچند قابل دفاع و ارزشمند است، اما نیازمند نقد بهمعنای دقیق کلمه است. آیا این اقدام لزوماً منجر به اهداف والای مذکور میشود؟ یا به تعبیر دقیقتر، اقدام فوقالذکر در «چه شرایطی» منجر به تحقق هدف والای حفظ هویت فرهنگی و ملی خواهد شد؟
2. برای پاسخ به پرسش فوق که اساسا پرسشی ناظر به مقام تحقق و اثبات هویت فرهنگی است میتوان به تجربههای تاریخی در سنت اسلامی_ایرانی مراجعه کرد. مسلمین و ایرانیان، در دورههای گذشتۀ مواجهه با تمدنهای دیگر، از جمله در جریان مواجهه با تمدن یونانی نیز شرایط مشابهی داشتهاند. به گزارش ابونصر فارابی، در این مواجهه، انبوهی از الفاظ و معانی جدید یونانی نظیر قاطیغوریاس، پاریارمینیاس، انالوطیقای اول، انالوطیقای دوم، طوبیقا و ریطوریقا به جهان اسلام وارد میشدند که معادلهای مقولات، عبارت، قیاس، برهان، جدل و خطابه برای آنها برگزیده شده بود (فارابی،1381: 69-71). با اینحال فارابی، در نقدِ بعضی از ترجمهها برای واژۀ اسطقس که دو معادل عنصر و هیولی را برای آن برگزیده بودند، معتقد بود بهکار بردنِ این دو معادل برای اسطقس، توضیح رابطۀ عنصر و هیولی را دچار مشکل میکند (فارابی، 1394: 147).
3. تا اینجا میتوان از تذکرات صداوسیما و دیگر نهادهای فرهنگی کشور نسبت به رعایت الفاظ فارسی برای معادلهای خارجی، با استناد به دیدگاه فارابی دفاع کرد. با اینحال فارابی، در تحولات فرهنگی که در مواجهه با یونان تجربه میکند، تنها به تغییر الفاظ اکتفا نکرده و متناسب با تغییر الفاظ، مصادیق آنها را نیز در ذیلِ حکمت اسلامی در قیاس با فلسفۀ یونانی تغییر میدهد. همانطور که میدانیم، فارابی رئیس مدینۀ فاضله را در قیاس با فیلسوفِ پولیس (polis) یونانی، پیامبر و نبی میداند که برخلاف فیلسوف یونانی، اولاً با عقل فعال اتحاد برقرار میکند و ثانیاً در این اتحاد، قوۀ متخیلۀ او نیز حقایق را در قالب تمثیل دریافت میکند. «هرگاه حلول عقل فعال در هر دو جزء قوة ناطقه يعني جزء نظري و جزء عملي آن و سپس در قوة متخيله حاصل شود، در اينصورت اين انسان، همان انساني است که به او وحي ميشود و خداوند به واسطۀ عقل فعال به او وحي ميکند، پس هر آنچه از ناحيۀ خداي متعال به عقل فعال افاضه ميشود از ناحيۀ عقل فعال بهواسطۀ عقل مستفاد به عقل منفعل اين انسان افاضه ميشود و پس از آن، به قوة متخيلۀ او افاضه ميشود. چنين انساني از آن نظر کـه فيوضات را از طريق عقل فعال به واسطۀ عقل مستفاد و عقل منفعل دريافت ميکند، حکيم و فيلسوف و خردمند و متعقل کامل ناميده ميشود و از آن نظر که فيوضات عقل فعال به قوة متخيلۀ او افاضه مـيشود، نبي و منذر است از آينده و اين انسان در کاملترين مراتب انسانيت است و در عاليترين درجات سعادت. اين چنين انساني به تمام افعالي که بهواسطۀ آنها ميتوان به سعادت رسيد واقف است و اين نخستين شرط از شرايط رئيس [مدينه] است» (فارابي،1361: ٢٧٠).
با این تغییر انسانشناختی، هستیِ مدینه و حتی علوم رایج در مدینۀ فاضله متفاوت از پولیس یونانی و طبقهبندیِ علوم در ارسطو میشود. در احصاءالعلوم فارابی، علم مدنی در کنار فقه و کلام قرار میگیرد که متناسب با هستیشناسی جهان اسلام است در حالیکه چنین علومی در فلسفۀ علمی ارسطو یا افلاطون دیده نمیشود. خطابه که معادل ریطوریقای یونانی قرار میگیرد، مهمترین صناعتی است که در علم کلام، بهمثابه یک علمِ مدنی، در «اقناع» جامعه و مردم بهکار گرفته میشود. بنابراین اساساً خطابه در جهانِ اسلامی، تنها تغییر در لفظ در مقابل ریطوریقا نیست، بلکه ماهیتی متفاوت در جهانِ خارج یافته است. در اینجا تغییر لفظ متناسب با تغییر در واقعیتِ عینی رقم میخورد و اساساً خطابه دیگر آن صناعتی نیست که ریطوریقای یونانی، معرِف آن بوده است.
فارابی، در کتاب الحروف، این تذکر را در نسبت میان تغییر لفظ و واژه و «شناخت» و «وجود» توضیح میدهد. او انتخاب معادل برای الفاظِ زبان و فرهنگ بیگانه را منوط به نزدیکی آنها به «شناخت» و «وجود» همان موضوعات در جامعه و به تعبیر او، «امت» مقصد میداند. «ترتیب مفاهیم در مرحلۀ وجود نیز [مانند مرحلۀ شناخت]، بر همین مبنا است.اگر یکی از مفاهیم در وجود مقدمتر باشد، یا علاوه بر آن، سبب وجود بقیه مفاهیم نیز باشد، این مفهوم سزاو
هدایت شده از مجتمعنا
ارتر و شایستهتر از همه برای دریافت اسم واحد است» (فارابی،1394: 149). مفاهیم یا واژگان معادل در امت و فرهنگ مقصد، در نظر فارابی، بایستی نسبتی با وجودِ آنها داشته باشند.
4. برای روشنتر شدنِ بحث، میتوان به تبعات ناگوار غفلت از تذکر فارابی، به یکی دو مفهوم از مفاهیم رایج در دورۀ معاصر توجه کرد. واژۀ «توسعه» و معادلِ «پیشرفت» برای آن، مخصوصاً بعد از تشکیل مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و تاکید مقام معظم رهبری بر بهکار بردنِ لفظ «پیشرفت» بهجای «توسعه» در میان نظریهپردازان یا مجریان برنامههای توسعه رایج شده است؛ «بنده عمداً گفتم کلمۀ توسعه را من به کار نمیبرم، چون کلمۀ توسعه یک کلمۀ غربی است؛ یک مفهوم غربی دارد؛ من کلمۀ پیشرفت را به کار میبرم؛ الگوی پیشرفت ایرانیـاسلامی» (بیانات مقام معظم رهبری،31/6/1396).
با اینحال همانطور که میدانیم اجراء سیاستهای توسعۀ سرمایهداری در ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی، مخصوصاً از دهۀ 1370 به بعد، در واقعیتِ عینیِ جامعه، منجر به ایجاد تضادهای طبقاتی، مرکزمحوری در تجمیع امکانات در پایتخت، تضعیف مولفههای هویتی و از همه شاخصتر، تضعیف عدالت اجتماعی و دیگر ثمرات اجراء سیاستها و برنامههای توسعۀ سرمایهداری در این سالها شده است، بهگونهای که تاسیس مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را در حقیقت میتوان واکنشی به اجراء این سیاستها دانست. امروزه کمتر کسی در تمایز عینی و تبعات واقعیِ برنامههای سرمایهداری در ایران، نسبت به مسیری که انقلاب اسلامی منادی آن بود، تردید دارد.
نمونۀ دیگر و مرتبط با این بحث، معضلات مربوط به خودِ واژه و مفهوم «سرمایهداری» است که دکتر مسعود درخشان، در مقدمهای که بر کتاب «سرمایهداری» از جفری اینگام نوشته است، نشان داده که مفاهیم سرمایهدار یا سرمایه که در ادبیات فارسی پیش از دورۀ معاصر بهکار میرفتهاند، تا چه اندازه با مفاهیم رایج در «نظام سرمایهداری» در معنای غربیِ آن معارض است. «سعدیا سرمایهداران از خلل ترسند و ما/ گر بیاید بانگ دزد از کاروان آسودهایم». بهنظر درخشان، «بدیهی است که هیچ صاحبنظر اقتصادی با ملاحظۀ کلمۀ «سرمایهدار» در این ابیات نتیجه نمیگیرد که 700 یا 800 سال قبل نظام سرمایهداری در ایران حاکم بوده است» (درخشان،1398: 6). دکتر درخشان دربارۀ ضرورت این دقتهای مفهومی و تبعات ناگوار فقدان آن، متذکر میشود که «نگارنده بر این عقیده است که مفاهیم سرمایه، سرمایهدار و سرمایهداری بهصورتی که در زبان فارسی رایج است و در مکتوبات اقتصادی متعارف بهکار میرود، بهقدری نارسا است که نه میتوان از آنها در اثبات تعارض نظام سرمایهداری با نظام اقتصاد اسلامی استفاده کرد و نه میتوان نشان داد که این تعارض، غیر قابل دفاع است. سعی ما در این [مقدمه] بر این است که با مطرحکردنِ برخی ابهامات در مفاهیم سرمایه، سرمایهدار و سرمایهداری بتوانیم زمینۀ مناسبی فراهم کنیم که تعارض اقتصاد سرمایهداری را با اقتصاد اسلامی روشن شود و نظام تدبیر امور اقتصادی مسلمین از خطر التقاط با آموزههای سرمایهداری محفوظ بماند» (همان: 2).
5. این نمونهها و نمونههای مشابه نشان میدهد که به صرفِ تمایز در لفظ و در فقدان توجه به معنای و واقعیتِ عینیِ آنچه لفظ از آن حکایت میکند، به تعبیر عامتر، بیتوجهی به نسبت زبان و وجود، ما در معضلهای بهمراتب بدتر از معضلۀ هویت فرهنگی فعلی گرفتار خواهیم شد. از اینمنظر، بیتوجهی به رابطۀ لفظ و واژۀ فارسی با مابازاء عینی و واقعیِ غربی و خارجیِ آن در هستی، را شاید بتوان مصداقی از گرفتاری در جهل مرکب دانست، چراکه از این منظر، سالهای سال، بهگمان اینکه توسعۀ سرمایهداری، همان توصیف سعدی یا گذشتگان دیگرِ ما از سرمایه و پیشرفت و ترقی و تکامل و نظایر آنها است، مسیر جامعۀ ما را در مسیری قرار دادهایم که ناگهان، وضعیتِ واقعیِ سرمایهداری افسارگسیختهای را تجربه میکنیم. تحقق شبهسرمایهداریِ افسارگسیخته در ایرانِ امروز، بیش از آنکه در غرضِ شخصی این مسئول و آن مسئول قابل پیگیری باشد، ناشی از چنین غفلتهای مفهومی و معنایی است که در سالهای گذشته رخ داده و اکنون ثمراتِ آنرا در جهان واقعی با همۀ وجود درک میکنیم. شاید باید به آقای جلوداریان، مجری اخبار 2030 متذکر شد که تحول در لفظِ «کامیپوتر» و «کمپین» و «اینترنت» و «هلدینگ» و «پلتفرم» و «سیستم» و «کادر» و «کنسرسیوم» و «کارتابل» و «آی سی یو» و «کمپ» و نظایر آنها، تا وقتی هیچ تغییر قابل توجهی در واقعیت و وجودِ عینی آنها نسبت به جامعۀ مبدأ آنها که عمدتاً جامعۀ غربی است، صورت نگرفته باشد، نه تنها هیچ تغییری در هویت ملی و فرهنگیِ ما رقم نمیزند و مردم و جامعه نیز نمیپذیرند، بلکه شاید زمینه و انگیزۀ تلاش برای تغییر در مصداق خارجیِ آنها برای سازگاریِ واقعیتِ عینی آنها با زیستبومِ جامعۀ اسلامی-ایرانی نیز به فر
هدایت شده از مجتمعنا
اموشی سپرده شود. هرچند لفظ، اهمیت بسیاری در زبان و فرهنگ دارد، اما آنچه هویت ملی و فرهنگیِ ما را بیش از لفظِ بیگانه، دچار خللِ و بحران کرده، نه الفاظ، بلکه واقعیتهای عینی و معانیِ حقیقیِ این الفاظ و گزارهها هستند. appartement مادامی که تحت تاثیر سبک معماری مدرن ساخته شود، آپارتمان است و با صرفِ تغییر لفظ، انسانِ ایرانی، احساس هویتی که در «کاشانۀ» متاثر از معماری اسلامی-ایرانی کسب میکرده را در آپارتمان بدست نمیآورد، مگر آنکه شرایط تحقق «کاشانه» فراهم شود و مطابقت میان لفظ و معنا و مصداق حقیقی صورت گیرد.
منابع
درخشان، مسعود (1398) مقدمه بر کتاب سرمایهداری از جفری اینگام، ترجمۀ احسان خاندوزی و علیرضا اشرفی احمدآباد، انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)
فارابی، ابونصر (1381) احصاءالعلوم، ترجمۀ حسین خدیوجم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
فارابی، ابونصر (1394) کتاب الحروف، ترجمۀ طیبۀ سیفی و سمیه ماستری فراهانی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
فارابي، ابونصر (١٣٦١) انديشههاي اهل مدينۀ فاضله، ترجمه و تحشيه از سيدجعفر سجادي، تهران، کتابخانۀ طهوري، چاپ دوم.
هدایت شده از هیأت میثاق با شهدا
حجاب؛ مدخلی برای کنشگری زن در اسلام.pdf
4.18M
📒 #جزوه | #پیشنهاد_ویژه
💠 حجاب؛ مدخلی برای کنشگری زن در اسلام
📌 تقریر بیانات حجتالاسلام والمسلمین #سوزنچی
📆 ایام فاطمیه اول ۱۴۴۴ ه.ق | ۱۲ الی ۱۵ آذرماه ۱۴۰۱
▪️▪️▪️
🌐 Misaq.ir
🆔 @Misaq_ba_shohada
Bildung.pdf
1.04M
بیلدونگ: ریشه ها، کارکردها و دلالت ها
نویسنده: محمدمهدی اردبیلی
چکیده: مفهوم بیلدونگ یکی از مفاهیم اصلی ای است که در بیش از سه قرن اخیر در فضای فکری و فرهنگیِ غرب تأثیرگذار بوده است. این مفهومْ هم ازحیث لغت شناختی و هم ازحیث کاربردش در عرصه های مختلف، دلالت های چندگانه و به شدت متنوع را دربرمی گیرد که همین امر نه تنها فهم، حتی ترجمه آن به زبان های غیرآلمانی (از انگلیسی و فرانسوی گرفته تا عربی و فارسی) را دشوار کرده است. پژوهش حاضر، پس از واکاویِ معنای این اصطلاح و تأثیر آن در حوزه های مختلف معرفتی و فرهنگی، منطقاً ابتدا به ریشه شناسیِ لغوی این اصطلاح و ماجرای پیدایشش در قرون وسطی و اشاعه اش در قرن هجدهم در آلمان خواهد پرداخت. در گام سوم، به موازاتِ این ریشه شناسیِ لغوی، تاریخچه ای از کاربرد آن در فضای فکری و فرهنگی آلمان ارائه خواهد شد تا بتوان به کمکِ آن، کارکردهای مختلف این اصطلاح را بررسی کرد. در گام چهارم، شبکه مفهومی ای از دلالت ها، تقارن ها و تقابل های این اصطلاح با سایر اصطلاح های مرتبط با آن ترسیم خواهد شد. تازه بر این اساس است که می توان در گام پنجم، به هدف اصلی این پژوهش، یعنی ارائه نوعی دسته بندی از معانی مختلف اصطلاح بیلدونگ دست یافت. این پژوهش، پس از دست یافتن به این هدف اصلیْ دو گام دیگر را نیز در مقام مؤخره ای اجمالی طی خواهد کرد و در گام هفتم و انتهایی، در عین اشاره به تعارض درونی و انسداد نهفته در مفهوم بیلدونگ، به برخی امکانات انتقادی این مفهوم اشاره خواهد شد و طرحی مقدماتی برای پژوهش های آینده ارائه خواهد شد.
@philosophyofsocialscience
ملاصدرا و هگل در مواجهه با امرنامعقول
اساسا انقلاب یعنی توجه به امر نامعقول برای ارتقاءش به سطح معقولیت. انقلاب وقتی رخ می دهد که اکنون انسان، امر خیر نیست و با امر خیر فاصله دارد.
لکن آنچه که انقلاب اسلامی را از انقلاب فرانسه متمایز می کند، هم در مسیر این تحول است و هم در نقطه دست یابی یعنی هدف.
چونکه در حمل دیالکتیکی و حمل حقیقت و رقیقت این ارتقاء رخ می دهد. لکن با دو مسیر و دو هدف متفاوت.
در هر دو، سه معنا وجود دارد: امری رفع میشود و امری حفظ و نهایتا تعالی و عبور رخ می دهد. و این حرکت تا نهایت امر که معقولیت است رخ می دهد. لکن در نحوه ی رفع و حفظ و جهت عبور متفاوت اند.
لذا دو نحوه ی متفاوت از نوع اخیر انسانی ممکن میشود.
از این روست که همانگونه که بعد از هگل، دولت ممکن میشود، در صدرا نیز به شرح ایضا. چون در هر دو فیلسوف نظام دانش فلسفه کامل شد.
هر دو فیلسوف، فیلسوف آشتی و عبور از انشقاقهای مختلف تاریخی اند.
لکن جهت تمایزشان در نحوه رفع و حفظ و عبور است.
لذا در انقلاب اسلامی نحوه ای جمعیافتگی شکل میگیرد که متفاوت از جمعیافتگی در ذیل انقلاب فرانسه است. متاسفانه جریان روشنفکری توان تحلیل و دیدن این تفاوت جمعیافتگی را ندارد.
امر نامعقول در سنت ایده آلیسم، توجه به شیء فی نفسه است. کتاب جناب استاد طالب زاده بدین خاطر در بحث گفتگو توفیق شایسته ای نتوانست به دست بیاورد، که نتوانست به مفهوم شیء فی نفسه توجه جدی داشته باشد. ای کاش ایشان درباب مفهوم شیء فی نفسه می ایستاد و گفتگو و معاصرت طرح می کرد.
ریتر شروع این مفهوم را دکارت می داند(البته این قسمت کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده است) و اظهار می کند که کانت معنای دوگانهی نوینی برای این مفهوم طرح کرد. فلاسفه بعد از کانت را می توان در نوع نسبتی که با شیء فی نفسه برقرار کردند، مورد تامل قرار داد.
@philosophyofsocialscience
هدایت شده از از "ما" نگاشت/مریم منصوری
✅زن در وضعیت جمع یا گسست و آشوب؟
✅در اندیشهی یونانی خدای نظم و عقلانیت، در مقابل الههی شور، میل و خلاقیت قرار داشت و تا قرن بیستم میلادی، این خدای نظم و عقلانیت است که بر فراز تاریخ اندیشه ایستاده است و به ویژه _به گفته متفکران پست مدرن_در مدرنیته، زندگی، شور و خلاقیت را سرکوب کرده است. گفتمان زندگی، که در قرن بیستم به خصوص با آرای نیچه صورتبندی شد، در مقابل نظم، عقلانیت و هرگونه جمعیافتگی امور، تلاش میکند تا بر لذت، شور و میل در متن زندگی دست بگذارد با این هدف که از سرکوب عقلانیت مدرن رهایی یابد.
در این گفتمان، هرآن چیزی که علیه نظم مرد سفیدپوست اروپایی(بعنوان نماد عقل مدرن)میتواند قرار بگیرد، به عنوان بدیلی نظمشکن و گسستمحور مطرح می شود.
نتیجهی این نگرش، جنبشهای زنان، رنگین پوستان و تمام بهحاشیهرفتگان به خصوص در دههی 1960 میلادی بود. این نگاه، زن را نمایندهی بازآفرینی شور، خلاقیت، لذت، میل و نهایتا خروج از هرگونه نظم سرکوبگرانهی عقلانیت محور در نظر میگیرد و از همین روست که به جای دست گذاردن بر نظم، با زن، به آشوب میرسد...
✅در مقابل، اما، رهیافت دیگری است که زن را نه تنها مبدا شور، خلاقیت و زندگی میداند، بلکه حتی در مقام انضباط اجتماعی نیز، در او، مقام جمع یافتگی این نظم را می توان مشاهده نمود.
در این نگرش، نظم در تقابل و تناقض با شور قرار ندارد، بلکه در حرکت جوهری، پویایی و نظم، در هندسهای منظم و با «تعیین حدود در زندگی» تشریح میشود. از همین رو، زندگی، در آشوب تعریف نمیگردد، بلکه بخشی از آن را لذت، شور، شادی، تغییر، بازی و فراغت دربرمیگیرد و اینها را به عنوان بخشی از ساختار زندگی و جامعه، محترم میشمارد. و این خود، بخشی از نظمی است که در جایگاه "جمع تمام امور" است.
این نظم، سرکوبگر نیست، بلکه در مقام مراقبت و تحفظ بر هستیهای انسانی ظهور مییابد. از همین رو، زن، نه تنها استعارهای از شور و زندگی است، بلکه بیش از آن، بر مدار رحامت و مودت، در مقام جمع و جامعه است. تکثرات را تجمیع میکند و «ام امت» میگردد.
ظهور تام مقام مذکور در حضرت زهرا سلام الله علیها است که در عین آن که زن را در شرایط زندگی شورآفرین ترسیم میکند، این مقام جمع را در چشم همگان روشن میسازد. از همین رو است که ائمهی اطهار سلام الله علیهم، خود را حجت خداوند بر مردم و مادرشان، فاطمهی زهرا سلام الله علیها را حجت خداوند بر خود معرفی مینمایند یا باطن شب قدر، شبی که مقام جمعالجمع زمان است، حضرت صدیقهی طاهره برشمرده میشود. مصادیق این جمع یافتگی در احادیث معصومین علیهم السلام و تفاسیر آن کم نیست. اما در این صورتبندی از جمعیافتگی میتوان از «جامعهای بر مدار زن» سخن به میان آورد که نه تنها گفتمان بینظمی، گسست و آشوب را به چالش میکشد، بلکه از دوگانهسازیهای تقابلی خارج میشود و به نگاهی تشکیکی و طولی در وجود راه مییابد.
✍مریممنصوری
@azmanegasht