eitaa logo
آلبوم خاطرات
849 دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
51 فایل
رزمندگان لشگر ده حضرت سیدالشهدا«ع» ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کجا بودی تبسّم با تو بود... دره شیلر ۱۳۶۲ عملیات والفجر چهار منطقه عمومی پنجوین عکاس: امیرهوشنگ جمشیدیان
هر کجا بودی تبسّم با تو بود... دره شیلر ۱۳۶۲ عملیات والفجر چهار منطقه عمومی پنجوین عکاس: امیرهوشنگ جمشیدیان
هدایت شده از آلبوم خاطرات
هوای دلم ابری است موج دلم را روی امواج عاشقی تنظیم کن .... 💠 @bank_aks
هر شب برایم یک شب بخیر بفرست بلکه شب‌های بی‌تو را بخیر بگذرانم ... (ع)
وَاخْتِمْ لِي بِالسَّعَادَهِ فِيمَنْ خَتَمْتَ... خداوندا سرنوشت مرا به سعادت ختم كن؛ در زمره آنان كه سعادتمند شدند... 💠 @bank_aks
اگر مختصر بخواهیم از وضعیت جبهه برای این مردان کوچک بگوییم: خاکِ سرد استراحتگاه‌شان بود فقط یک دست لباس خاکی را هفته‌ها بر تن داشتند..! غذایی که خیلی به‌شان مزه می‌داد سیب‌زمینی و تخم‌مرغ آبپز بود..! 📸 این عکس اثری از «مهدی جانی‌پور» است که در بهمن ماه ۱۳۶۱ در فکه، طی عملیات والفجر مقدماتی از دو رزمنده نوجوانی که در حال صرف غذا هستند، گرفته شده است. 💠 @bank_aks
ذکر مصیبت و توسل به اهل‌بیت (ع) مایه تقویت روحیه معنوی در جبهه‌ها بود ... بهمن ماه ۱۳۶۴ بیمارستان طالقانی خرمشهر رزمندگان اسلام درحال توسل و استماع ذکر مصیبت اهلبیت (ع) قبل از عزیمت به عملیات والفجر هشت
بخند تا تابلو زندگی‌ات پُر از رنگ‌های شاد شود صبح زیبا است اگر با خنده و شادی آغاز شود
شلخته‌ تر از سربازها ندیده‌ام از جنگ که بر می‌گردند یکی دستش را یکی پایش را یکی دلش را و حواس پرت‌ترین آن‌ها خودش را جا می‌گذارد...! 💠 @bank_aks
فروردین سال ۱۳۶۶ در بیمارستان بود که شنید عملیات کربلای هشت در حال طرح‌ ریزی است. دیگر دست از پا نمی‌شناخت. درمان را رها کرد و با همان بدن مجروح دوباره عازم جبهه شد. شب میلاد صاحب‌الزمان (عج) بود که به قرارگاهِ تاکتیکی لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) در غرب کانال ماهی (شلمچه) رسید. فرماندهان و رزمندگان با دیدن حاج‌احمد جان تازه‌ای گرفتند. نزدیک غروب نیمه‌ی شعبان بود. حاج احمد برای نماز از سنگر خارج شد که ناگهان باران کاتیوشا فضای قرارگاه را غبارآلود کرد و او در حالیکه آستین بالا زده بود تا وضوی عشق بگیرد در اثر بمباران هوایی دشمن با خون خود وضو گرفت و به دیدار یار رفت. 💠 @bank_aks
💠 بچه پولداری که به دنیا پشت پا زد ..! محله نیاوران تهران متولد شد خدا نعمت را برای او تمام کرده بود هوش و استعداد بالا هیکل درشت و موزون چهره زیبا و دوست داشتنی قدرت بدنی خوب امکانات دنیایی فوق‌العاده... اما حمید تمام این نعمت‌ها را برای صاحب نعمت خرج کرد ... دیپلم که گرفت خانواده مقدمات ادامه تحصیل در آمریکا را برایش فراهم کردند اما همراهی چمران برایش جذاب‌تر بود این شد که سر از لبنان درآورد! و چندی بعد در ۱۸ سالگی و اوج جوانی ، سنگرهای خاکی جبهه را ترجیح داد به زندگی در ناز و نعمت شمیران .... نام او در جبهه با نام گردان قمر بنی هاشم (ع) پیوند خورده بود، درست مثل روح و جانِ رزمنده‌ها با محبتِ حمید.... او علاوه بر جمال و جلالش، با زبان شیرین و شوخ‌طبعی‌اش همه را شیفته‌ی خود کرده بود. به شوخی به رزمنده‌های جنوب شهر می‌گفت: «شهدای شمرون افضل من شهدای خراسون» حمید در کنار احمد ساربان‌نژاد عملیات‌های والفجر مقدماتی، والفجر یک، دو، چهار و خیبر را تجربه کرد و حماسه حضور او در این میدان های کارزار شنیدنی است. تا اینکه در عملیات خیبر شهید احمد ساربان نژاد به دیدار حق شتافت و به قول شهید حمید، کمر بچه های گردان قمربنی هاشم (ع) را شکست.... حمید بعد از شهادت احمد، تلاش کرد که جای او خالی نماند و در این کار هم موفق بود در عملیات عاشورای ۳ که در مردادماه ۶۴ در منطقه فکه انجام شد، این بار حمید در کنار شهید رضا عبدی نام گردان قمر بنی هاشم(ع) را دوباره بر سر زبان‌ها انداخت.