eitaa logo
آلبوم خاطرات
859 دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
53 فایل
رزمندگان لشگر ده حضرت سیدالشهدا«ع» ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آلبوم خاطرات
تشویقی عملیات عاشورای ۳ قطار مشهد مقدس ۱۳۶۴زمستان دی ماه عبداللهی، وکیل پور باقری، قاسم تیر
هدایت شده از آلبوم خاطرات
تشویقی عملیات عاشورای ۳ مشهد مقدس, مسجد گوهر شاد ۱۳۶۴ زمستان ۱۳۶۴ دی ماه محمد حسن وکیل پور بهداری ل ۱۰ سیدالشهدا
هدایت شده از آلبوم خاطرات
تشویقی عملیات عاشورای ۳ مشهد مقدس ۱۳۶۴ زمستان دی ماه رزمنده بی نام- برادر پاسدارباقری، رزمنده بی نام-برادر عبداللهی و وکیل پور
هدایت شده از آلبوم خاطرات
سلام ممنون از تصاویر و مطالب زیبا و خاطره انگیزی که در کانال آلبوم خاطرات می گذارید چند تا تصویر از تشویقی عملیات عاشورای ۳ داشتم برایتان فرستادم ارادتمند وکیل پور👆👆👆👆🙏💐
💠ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم 🏴 السلام علیک یا علی موسی الرضا علیه السلام 🏴 شهادت حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بر عاشقان و شیعیان حضرتش تسلیت باد. ✅ کانال آلبوم خاطرات http://eitaa.com/photo_430
🏴 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام 🏴 هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است جایی که آسمان به زمین وصل می‌شود جایی که بین عالم و آدم زبانزد است هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید اینجا بهشت ـ شهر خدا ـ شهر مشهد است شاعر: رضا عابدین زاده ▪️شهادت ثامن الحجج حضرت امام رضا عليه السلام تسليت باد.
💠 ایران ، ایران امام رضاست « علیه السلام » برکات امام رئوف شامل حال همه ی آحاد کشور است . « فرمایشات مقام معظم رهبری » ۱۴۰۳/۲/۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد باد آن روزگاران یاد باد اواخر تابستان 1364- ساحل خزر از سمت راست فرماندن تخریب لشگر10 و شیخ کبیری @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 اواخر تابستان سال 64 و بعد از عملیات با رفتیم مشهد. شهید علی سیفی هم همراه ما اومد... البته اون موقع گردان ما نبود و در تهران مدرسه علمیه چیذر درس میخوند و شنید که ما مشهد میرویم همراه ما شد.... به بجهت علاقه ای که به هم داشتیم من و علی کنار هم در صندلی اتوبوس نشستیم و شهید سیفی خیلی خوش صحبت بود و تا مشهد برای هم خاطره گفتیم.... از شهید سیفی سوال کردم پدرت در قید حیات است...؟؟؟ گفت : بابام در ایام عملیات بیت المقدس عمرش رو داد به شما..با تعجب گفتم یعنی شهید شد و اون هم لبخند ملیحی زد و گفت نه اون ایام از دنیا رفت..... یکی از خاطراتی که شهید سیفی برای من تعریف کرد حکایت شفا پیدا نمودنش در بود.... گفت : در و فتح خرمشهر سخت مجروح شدم ترکش به پاهام و اطراف نخاعم اصابت کرده بود و دکترها گفته بودند بعد از این صدمات از کمر به پایین فلج خواهی شد.... قرار شد مجروحین رو برای زیارت امام هشتم ببرند و من هم توفیق زیارت پیدا کردم و در حرم ثامن الحجج(ع) حال خوشی به من دست داد و بعد از اون احساس کردم میتونم حرکت کنم و جابجا بشم.... مردم فهمیدن شفا گرفتم.... غوغایی شد از حال رفتم و بعدا فهمیدم مردم تکه های لباسم رو برای تبرک بردند... بنده دیده بودم شهید سیفی وقتی راه میرفت یک مقدار عدم تعادل داشت و حتی در رزم های شبانه فرمانده ما شهید زینال حسینی مواظبت میکرد..... با بچه های دزفولی لشگر 7 ولیعصر(ع) آشنا شده بود و اعزام قبل از شهادت به اون یگان رفته بود و آخرین باری که دیدمش اواخر دیماه 64 بود که در نماز جمعه دزفول توی صف نماز نشسته بود...توی یک صف بودیم اما از هم فاصله داشتیم.. از دور چشمم به یه چهره آشنا افتاد اون علی سیفی بود اما با عبا و عمامه.... من اون رو تا اون روز در لباس روحانیت ندیده بودم... هر دوی ما خیلی خوشحال شدیم و همدیگر رو در آغوش گرفتیم و بعد از نماز نهار رو با هم خوردیم و از هم جدا شدیم و بعدا شنیدم در شب عملیات والفجر8 در حالیکه با اون وضعیت پاهاش غواص بود و در اروند به شهادت میرسه.... یادش بخیر بنده مومن خدا بود مهربون بود در حد اعلی.. و وقتی رفتیم منزلشون... مادرش حکایتی گفت که بماند... مادرش با زبان ترکی گفت: به من گفتند این امانت ما دست شما مواظبش باش... جامونده از شهدا:جعفر طهماسبی @a;varesinchannel
راهی به غیر از راه مشهد را نمی‌دانیم هرجا که باشیم کفتر جلدِ خراسانیم ... 💠 @bank_aks