غم هست در زندگی ولی ...
دلمان خوش است
خدا با ماست...
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانلودش مخصوص فرشته های کانال
وااااای نع گوزلللل آرزو 🤗🤗🤗
چشاتو آروم ببند به آرزوهات فک کن خجالت نکش هرچی آرزو داری از خدای خودت بخواه
دوست خوب تمام آرزوهای خوب مال تو
حلول 🌙 رجب بر شما عزیزان مبارک باد
با آرزوی شبی خوش در کنار خونواده🤲
بنا به دلایلی ،مناسبت فردا.
(سالروز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی)
از دانلود کلیپ حلول 🌙رجب صرف نظر کردم.
#کد۷_سوژهآزادخبری(مادر طه)
مدیر روابط عمومی پیک خانواده برتر
@piek_khanewadah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبها آرامشی دارند
از جنــس خدا♡
پروردگارت همواره با تو
همراه اسـت،امشب از
همان شب هایست♡
کہ برایت یک شب بخیر
خدایی آرزو کردم
شبتون بخیر
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون زیبا💫✨
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
🔸مسابقه چالش ۴۳. بوسیدن دست پدر
🥰 به بچه هاتون بیاموزید دست پدر را ببوسند 😘و به این بوسه افتخار👏 کنند
🤪لطفا عکس افتخار امیز بوسه بردست پدر را برامون ارسال کنید ؟
@pekkhanawadah_1403
🙏می تونید این حس وعکس بوس بر دست پدر خود را در لینگ گروه چالش خانوادگی درج فرمائید : 👇
https://eitaa.com/joinchat/1895367679C58f7b0c6a0
🍃⃟꯭░꯭🌱 پیک خانواده متعلق به خانواده شماست
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
https://piekkhanewadah.ir
May 11
هدایت شده از 🤣زندگی باید کرد
منم یه زمانی پدر نازی داشتم ،از سرکار که می اومد با این شعر که اقا جانیم گلده ،منیم اقام گلده به استقبالش می رفتیم وسلام میدادیم وخسته نباشی می گفتیم ،اخه پدرم دستفروش بود وکباب می پخت وعصرها می رفت مرکز وتا ساعت ده یا یازده کباب می فروخت وبرمیگشت وموقع برگشت میوه فصلی اونم باجعبه بزرگ چوبی می خرید ،اگه یه روز به استقبالش نمی رفتیم خستگی تنش همچنان می موند رو تنش ،اون زمان انگار که بار سنگینی همچنان رو دوشش مونده می اومد خونه وبا اخم به من که سرگروه سه چهار تا بچه بودم می کرد وچیزی نمی گفت تا اینکه من پا میشدم وبغلش می کردم وخودشیرینی کودکانه واینکه بابا ببخش و...سرمو رو پاهاش می ذاشتم اونم موهامو نوازش می داد وبرام می خوند منیم چینی قیزیم ،گوزل قیزیم .....ومن می خندیدم یا اینکه شانه رو دستش می دادم وموهامو شانه می کرد ومی بافت و....با این جبران می کردم ودوباره شور وشوق داشتیم راستش خستگی پدرمو ما احساس نمی کردیم چون تا می رسید خونه والبته بعد استقبال با یه انرژی می اومد که انگار رفته گردش وشادی اومده از مشکلاتش نمی گفت تا بعد فوتش مادر خدا بیامرزم برامون گفت که چقدر سختی می کشید .