eitaa logo
پیش نیاز های ازدواج💘
701 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
58 فایل
💐 آموزش و معرفی کامل پیش نیاز های ازدواج 💥برای یک ازدواج موفق💥 ♥️ آرامش پیش روی شماست ♥️ با ما از انتخاب خود مطمئن باشید😉 👇مشاوره مجازی @admin_paatogh
مشاهده در ایتا
دانلود
درستِ که خانم ها مرد نیستند اما خیلی هاشون پدر یک خانواده اند. #همسر_شهید #شهدای_ناجا
امنیت لحظه لحظه های زندگی مان را مدیون پدرانی هستیم که دل از خانواده هایشان کندند و به شهادت رسیدند🌹
روزِ #مرد نداشتند. لیکن روزها را #مردانه ساختند. تنها جورابشان سوراخ نبود که پیکری سوراخ شده از گلوله و ترکش داشتند. روز مرد بر #شهدا مردان واقعی مبارک
خیلی خیلی قابل تامل👌👇 این ســـــه چیز را نـــــادیده بگیـــــریم . . .‼️ 🚫شـــــنیدم 🚫گفتنـــــد 🚫 میـــگویند «مواظـــــب باشیم براســـــاس این چـــــیزها مطلبـــــی رو ارائه ندهیـــــم. مخصـــــوصا تو فــضای مجــــازی چــــون فردا در روز قـــــیامت باید پاســــخگو باشیــــم». الله متعــــال در قـــرآن مـــــیفرماید: « چیـــــزی را که بــــدان عــــلم نداری دنبال نکــــن زیـــــرا گـــوش و چشــــم و قلــــب ،همــــه مورد پرســــش واقع خواهــــند شد»
عشق با زینب تبانی کرده است رنگ گل را ارغوانی کرده است هست کیش رهبریت کیش او صــبر زانو می‌زند در پیش او رحلت شهادت‌گونه‌ی عقیله بنی‌هاشم حضرت زینب سلام الله علیها تسلیت باد
#شهید_مرتضی_مطهری: #سیزده_بدر واقعی ما این است که از خانه های #تنگ و #تاریک افکار خرافی خودمان به صحرای #دانش و #بینش خارج شویم. یادداشت ها ج ٦ ص ۱۳۱
خانمی داستانی برایم گفت که نه حزب اللهی بود و نه چادری....! گفت امروز ۱۳ فروردین طبق روال سالهای گذشته وسایل لازمه گردش را در ماشین جا بجا میکردم... پیر زن خوش رویی مقابل خانه اش در یک صندلی کوچک نشسته بود و ذکر میگفت با تسبیح...! ما همگی حرکت کردیم و رفتیم به طرف طبیعت که روز سیزده را بدر کنیم... برای اینکه به ترافیک طاقت فرسای عصر نخوریم یک ساعت به غروب مانده از پارک جنگلی به طرف خانه حرکت کردیم...! وقتی که رسیدم به محله خودمان با کمال تعجب دیدم که همان پیرزن همسایه نشسته در خانه اش و مشغول پاک کردن برنج است... برایم عجیب بود، چون تنها روزی که هیچ کس در شهر نمی ماند، این پیرزن تنها نشسته بود و مشغول کارش بود... کنجکاو شدم و رفتم جلو و سلام کردم.. خیلی گرم سلامم را جواب داد و احوالم را پرسید... بدون مقدمه رفتم سر اصل مطلب و کنجکاوی ام را در حد یک سوال از پیر زن همسایه پرسیدم که: مادر جان چرا تنها نشستی؟ خب پاشو برو گردشی، تفریحی چیزی!! من از صبح که رفتم شما اینجا بودی تا حالا.....!! پیر زن گفت دخترم بشین....! کنارش نشستم...! از کیف پول کوچکش که در بغلش گذاشته بود عکسی در آورد که دنیا بر سرم خراب شد. عکس چهار فرزند شهیدش را به دستم داد و یکی یکی اسمشان را با تاریخ شهادت و محل شهادت گفت برایم.... ماتم برده بود... دست روی عکس آخری گذاشت و گفت این عکس رضاست که میگن تو اروند غواص بود ولی هنوز از اون خبری نیست... گفت منتظرم شاید کسی بیاد و خبری بده...! بنده خدا پدرش سه سال پیش به رحمت خدا رفت... حالا منم و خودم تو این تنهایی، که منتظرم شاید از رضام خبری بیارن... محسن و احمد و صادق بهشت زهران ولی دلم پیش رضاست تا نیاد نمیتونم کاری کنم.. به خودم آمدم دیدم که صورتم خیس اشک هست و اصلا حواسم نبود که مادر هم مثل من غرق در اشک بود... رویش را بوسیدم و برگشتم خانه و الان فهمیدم که من امنیت و عزت و تفریحم را مدیون مادرانی هستم که دست گل به آب دادند..... 🌷شادی ارواح طیبه شهدا و والدین آنها سه صلوات🌷
باید دلمان خوش #سیزده_بدرها باشد... #وقتی لایق دیدار #دوازدهمی نیستیم... #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
4_5854859878438274144.mp3
8.64M
اخلاق و خانواده رائفی_پور join @nooredideh