eitaa logo
پیشانی‌نوشت
412 دنبال‌کننده
74 عکس
30 ویدیو
8 فایل
💠 اشعار عاطفه جعفری 🔻و شعر "پیشانی نوشتِ" من است...
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از yosefpoor.ir
⬛ برای مظلومیت قرآن روزی به نیزه رفته شده از سر عناد روزی دگر در آتشِ این قوم کج نهاد یک روز سوخت پشتِ درِ خانۀ علی آن مصحف شریف که جانم فداش باد قدر کتاب وحی ندانست هیچ رو ملجم به روی آیت حق تیغ برگشاد یک روز هم ورق ورقش آه آه آه در کربلا به زیر سم اسبها فتاد زان قوم تیره روز، فزون در عقیده بود از روی شرم، سر به بیابان گذاشت «باد» حرمت نداشت قاری قرآن مصطفی چوبی یزید بر لب و دندان او نهاد! امروز نیز تیرۀ نامردمانِ جهل آتش زنند مصحف حق را در آن بلاد خواهد هرآنکه یادِ کتاب از جهان برد خود می‌رود ز یاد، چنانی که بِن زیاد کوتاهِ قصّه، می‌گذرد آنچه رفته‌ است اینک نمانده هیچ اثر از ثمود و عاد مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
این تیغ مرگ نیست و نامش شهادت است احلی من العسل شده عنوان دیگرش https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از yosefpoor.ir
دریغ و درد که نشناختیم شان عزا را خدا به خیر کند بی سواد بودن ما را کجا گریزم از این دسته ای که مرثیه خوانش قسم به لاکِ زنی می دهد ولی خدا را! کدام راه بپویم؟ چه گویم و چه نگویم؟ عوام کشتۀ الفت، خواص اسیرِ مدارا بدا به ریش سفیدان قوم، کودکِ کویی به پردۀ طرب انگیز اگر که خوانده رثا را قبول خاطر خون خدا کجا و کسانی که خود هرآینه کم کرده اند روی غنا را قدیم، روضۀ ارباب...بگذریم برادر خدا قبول کند این صدا و «زیر صدا» را مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
جز آن جناب که کرد انقلاب بر نیزه نخوانده هیچ پیمبر کتاب بر نیزه نوشته اند مقاتل به نیزه رفت و نرفت امان ز چشم و چراغ رباب بر نیزه چقدر چهرهء این مرد آشناست ببین نبی‌ست یا که علی بی‌نقاب برنیزه تنی شبیه گلی روی خاک افتاده سری گرفته شمیم گلاب بر نیزه ز روی اوست که خورشید شام نور گرفت طلوع کرده چنان آفتاب بر نیزه بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان که شد سر پسر بوتراب بر نیزه https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
تقدیم به امام زین العابدین علیه السلام: بریده است سر از عصر اختناق آهت که جان به لب شده دشمن از آه جانکاهت بخوان بخوان و تحدی کن ای کلامت نور دو خط صحیفه سجادیه به دلخواهت گلوی گرگ ستم را درید تا برخاست شبیه تیغ دو دم نالهء شبانگاهت تو روضه عطشی می‌شود بلند انگار صدای گریه آب از درنگ کوتاهت شبیه دست علی پینه بسته پیشانیت خداشناس شود مستحق سرراهت توراست نسبت کهف‌الوری و بیدارند به پاس نیم نگاهی سگان درگاهت https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
سردار! پس از تو داغ ها را دیدیم دست ستم کلاغ ها را دیدیم ای شمع دل قبیله! ما در شیراز پرپر شدن چراغ ها را دیدیم https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از yosefpoor.ir
کمر شکست و نینداخت قوم را ز خروش خبر که داغ و گران می رسید دوش به دوش خبر، حکایت دل های شعله ور شده بود خبر، روایت خونی که آمده ست به جوش خبر، روایت طفلی که مادر خود را گرفته است در آغوش، آه از آن آغوش چنان که غرقه ی خون اند و مضطرب در صحن هرآنچه آینه اینجاست، رفته است از هوش به تیر بست در این گوشه کودکی ها را نبود رحم به رفتار چرخِ بازیگوش قسم به خون شهیدی که زائر حرم است رواق عشق، چراغش نمی شود خاموش مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/2836922396Ccd3c5025fd
به درد و داغ در این گوشه سوختیم و نبود کسی که برزند آبی بر آتش دل ما
بداهه‌ای تقدیم به فاطمه‌ی رقیه سلام‌الله علیها: چگونه شرح باید داد وصف الحالِ آن پا را که داغ آبله سوزاند قلب سنگ خارا را اسارت واژهٔ خردی‌ست وقتی پیش این دنیا گرفته دست های تو به بازی خاک صحرا را مگر خورشید را بر روی نی دیدی که بعد ازآن نمی‌خواهد ببیند چشمهایت صبح فردا را؟ نسیم از سوی طشت لاله‌گون آمد به‌سوی تو؟ که همچون گل گشودی باز آغوش تمنا را؟ همیشه جای تو بوده‌ در آغوش حسین اما گرفتی در بغل آخر سر خونین بابا‌ را درون خانه‌ی خود از خرابه روضه‌ می‌خوانیم که یادت می‌‌کند آباد این ویرانه‌ی مارا https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
از فاصله‌ها اگرچه دم زد باران با ما سر شب کمی قدم زد باران یک چتر برای ما دوتا کافی بود تقدیر من و تو را رقم زد باران https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از yosefpoor.ir
⬛ سالمرگِ فتنه بی رهبرا که هست تو را روی کج‌روی! اینک چه طرفه بسته ای از ربع پهلوی؟ در سالمرگ فتنه، زبان تو سالم است کو گوش سالمی که بدان حرف بشنوی! کو دیده‌ای که فاش ببینی به هر دو چشم ایران ما قوی‌ست و ایمان ما قوی ایران که در قصیدۀ بشکوه اقتدار «او حرف اولین بوَد و دیگران روی» چون رود بر طریقت دریا درآمدن بِه تا چو خارِ بادیه از باد پیروی کوری شود عصاکش کوری، بدا به قوم قومی که چشم دوخته بر غربِ منزوی عرض سخن تمام که در خانه گر کس است بیت الغزل بس است چه حاجت به مثنوی مسعود یوسف پور https://eitaa.com/joinchat/3396796779Ce195c412a0
مشتی پرِ سرخ باز بر دامن اوست لرزیدن دشت ما سر شیون اوست از کوی ستمگری می‌آید این باد خون دو هزار لاله بر گردن اوست https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26