eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.4هزار دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
16هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
أللّٰهُمَّ اجْعَلْ صَباحَنا صَباحَ الأبرار صبحِ امروزمان را میهمان رزقِ نیکان باشیم، با جرعه‌ای از خلوص و یکرنگی.... ســلام صبح تون شهدایی✋ شهادت روزیتون ان شاءالله https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🌷"پیامبر (ّ ص )" فرمودند🌷 🔺ڪسے ڪہ در رمضان آمرزیده نشود، در ڪدامْ ماهْ، آمرزیده مےشود؟!🔺 ‌ 📚‌امالی صدوق 79/107 🔺 پس سعی کنید با اعمال خوبتان در این ماه عزیز آمرزیده شویم https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خطاب به همسرش : به فرزندانم بگو ڪہ من عاشق بودم☝️ بگو که اگر شادی روح‌ بابا را می‌طلبید سرباز ولایت (سیدعلی) باشید🌹 صحبت ‌های حضرت آقـا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید ڪہ چراغ هدایت شمـا خواهد بود.💢 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🕊 گاهے یڪ پیام به نامحرم ،یک صحبت با نامحرم بسیاری از لطف هارا از انسان مے گیرد لطف رسیدن به مراتب الهے! لطف رسیدن به شهدا‌! لطف رسیدن به مقامِ سربازیِ امام زمان‹عج› فقط این را بدانیم شهدا هرگز اهلِ رابطه با نامحرم نبودند...:))🌱 ... 🥀 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
•┈••✾◆🌸༻❣༺ 🌸✾••┈ ▫به رضا گفتم: چرا وقت خواب دست تو روے سینت می ذارے؟ 💞 خندید و گفت: به آقام (ع) سلام می دم تا خوابم ببره 🦋 پیڪرش رو هم ڪه آوردن دست به سینه شهید شده بود . 🎍یه روز داشتم گلدان هاے مزارش رو تمیز مےڪردم ڪه یه نامه پیدا شد ؛ 📜 یڪے از اقوام توے نامه خطاب به برادرم نوشته بود : آقا رضا شفاے بچه ام را از تو مےخوام ؛ ✨بعدها اون بنده خدا مےگفت : به خانه نرسیده بودم ڪه بهم خبر دادند مشڪلت حل شده . 🌷 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🥀 مادرش میگوید هادی عادت داشت که من را هر وقت میدید دست یا پای مرا میبوسید☺️ و به ما خیلی احترام میگذاشت جگرم سوخت ولی خداروشکر که عاقبت بخیر شد🕊او حدود ۱۶ سال در لباس سبز سپاه به خدمت مشغول بود سال‌ها در تیم حفاظتی شهید سپهبد قاسم سلیمانی حضور داشت.هادی برادر شهید بود یکی از برادرش در عملیات خیبر بعد از ۱۵ سال پیکرش به وطن بازگشت🍁هادی دارای دو دختر ۴ ساله و ۹ ساله به نام‌های محیا و هانیه است دخترانی که دلتنگ پدر هستند💔 روز ۱۳ دی ماه ۹۸ در حمله بالگردهای آمریکایی در فرودگاه بغداد در کنار سردار بزرگ ایران پر کشید😭😔 🌹شهید_هادی_طارمی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
سالهای شصت و پنج و شصت و شش بنده نیروی آقا سید بودم در قرارگاه رمضان😊 . در وصف این سردار مومن همین بس که کردهای کشور عراق می گفتند اگر صد نفر مثل سید در عراق بود ،کشور عراق آزاد می شد ،☝️ با توجه به اینکه ایشان فرمانده بودند ولی مانند یک نیروی عادی نگهبانی می دادند و تاکید داشتند ساعات نگهبانی ایشان از ساعت دوازده تا چهار صبح باشد✅، همچنین ایشان در کارهای خدماتی مانند پهن کردن سفره و شستن ظرفهای غذا شرکت می کردند و هیچ امتیازی برای خود قائل نبودن ،ایشان الگوی خوبی برای ما بودند،👌 کردهای مبارز عراقی سید را از دل و جان دوست داشتند ،ایشان فرمانده شجاع و معلم اخلاق بودند ،خداوند انشاالله ایشان را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید،💔 مدافع حرم 🌹شهید_سید شفیع شفیعی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برادرانی که با هم و در آغوش هم آسمانی شدند تاریخ شهادت 1361/2/19 محل شهادت عملیات بیت المقدس شلمچه 📜فرازی از وصیت‌نامه شهید غلامحسین عطیفه خدایا تو را چگونه سپاس گویم که زندگیم را در زمانی قرار دادی که شاهد پیاده شدن حکومت اسلامی باشم و مقداری از عمر ناچیزم را در زیر سایه اسلام ورهبری امام و مرگم را شهادت در راه حق قرار دادی وتو را شکر می گویم که سعادت جهاد در راه خودت را که از درهای بهشت است نصیبم کردی تا به ندای امام لبیک گویم ودر کنار مجاهدان فی سبیل الله باشم خدمتگذار باشم خدایا خاضعانه از تو می خواهم که در لحظات آخرهم از لغزشها مصونم داری ومرا لحظه ای به خودم وا مگذاری وبه من توفیق شناخت خودت را عطا کنی... روح شهدا صلوات 🌹سالروز_شهادت 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
تاریخ تولد: ۶۰/۴/۲ محل تولد: تهران تحصیلات : لیسانس تاریخ اعزام: از اغاز جنگ سوریه(۱۳۹۰) عنوان نظامی: فرمانده شهید بزرگوار۳ بار در تاریخ ۹۳/۴/۱ ، ۹۳/۶/۳۰ و ۹۴/۷/۱۲ به درجه رفیع نائل امد و در نهایت در تاریخ ۹۵/۲/۱۹ ساعت ۵ صبح در جبهه خان طومان دعوت حق را لبیک گفت. برای شادی روحش https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#سالروز_شهادت #شهید_مدافع_حرم_جواد_الله_کرم تاریخ تولد: ۶۰/۴/۲ محل تولد: تهران تحصیلات : لیسانس ت
یاد من که افتادی برای امام زمان(عج) دعا کن امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن (حتی سوره‌ای از قرآن) یا زیارت عاشورا کنداگر هم فراموش می‌کرد، تلاوت را قطع می‌کرد و بعد از دعای فرج، ادامه می‌داد. گویا احساس می‌کرد که بدون دعای فرج اعمال اش مقبول نیست و باید آن مقدمه و آن دعا برای سلامتی حضرت حجت(ع) همیشه وجود داشته باشد این مسئله برای ما هم عادت شده و حتی بچه‌ها نیز از ایشان یاد گرفته‌اند که همیشه اعمال و دعاهایمان را با دعا برای سلامتی امام عصر(عج) آغاز کنیم. بسیار دیده بودم که ایشان در شرایط مختلف و موقعیت‌های متفاوت، نشسته یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلشان می‌گذشت و دست بر سر می‌گذاشت و به (عج) سلام می‌داد نمی‌دانم در آن شرایط چه چیزی به دل ایشان خطور می‌کرد ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور همیشه و در هر حال ارتباطشان برقرار است اینگونه نبود که فقط در موقعیت‌های خاص به یاد حضرت(عج) بیفتند یا دیگران به ایشان یادآوری کنند، بلکه در هر شرایطی در زندگی روزمره گویا این ارتباط حفظ می‌شد. در رأس همه حاجات و همه دعاهای این شهید، دعا برای تعجیل فرج بود. هر وقت قرار بود کسی به زیارت برود یا در همین التماس دعا گفتن‌های مرسوم، ایشان می‌گفت: «برای (عج) خیلی دعا کنید». اگر قرار بود دوستی به زیارت برود نشانه‌ای می‌داد تا در آن حرم به یاد ایشان بیفتد و بعد تأکید می‌کرد: «وقتی یاد من افتادی برای امام زمان(عج) دعا کن» مخصوصاً برای زائران کربلا این نشانی دادن‌ها فراوان بود. هیچ وقت نشنیدم که برای خودش دعایی بخواهد. حتی در پیامک‌های تبریک سال نو که قبل از آخرین اعزام برای دوستان اش فرستاد تاکید و سفارش برای فرج و ظهور حضرت حجت(عج) فراوان است. اگر بخواهم جزیی‌تر سخن بگویم باید تأکید کنم که مسلماً ذکر و یاد امام مهدی(عج) در رفتارهای ایشان تاثیر فوق العاده‌ای داشت. به عنوان مثال من گاهی می‌دیدم که ایشان نیتشان را از پرداخت صدقه، سلامتی امام زمان(عج) عنوان می‌کرد و معتقد بود که این نیت، موارد دیگر را نیز دربر می‌گیرد و بالاترین مسئلت‌ها است. بنابراین، دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر(عج) همیشه ورد زبان ایشان بود. شهید مدافع حرم جواد الله کرم https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
【• ☺️ •】 . . 😇 امیرالمومنین على عليه‌السلام بابركت ترين غذا، غذايى است كه دست هاى بسيار در آن شريك باشند. 📚 بحارالأنوار، ج۶۶،ص۳۴۹ 😍🌿♥️🍃 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[مُنـاجـات‌خــوانی] مَن هَمون تَنــهاتَرینم...😔💔 اومَده بـازهَمونڪہ...🙂 بیقَراروسَربہ زیره...😞 #بالحُسَین‌ِاِلهی‌العَفو♡ #سحرچهاردهم #چریکیون_انقلابی ------------------------- #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پدری که چهره پسرش را بعد از اسارت نشناخت‌❗️ 🔺 10سال اسارت و آن سختی ها کجا و این چند ماه در خانه ماندن ما کجا... شاید کمی درک کنیم چقدر سختی کشیدند تا یک وجب از این خاک کم نشود 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم . تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد. بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم." میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭 به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای . گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم." دنبالش میرفتم و برای خودم میکردم و زار میزدم. برگشت. بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭 گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با چیکار کنم؟" رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام باشم." فهمیدم میخواهد اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به . سرخ بود و پف کرده بود. معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭 ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم." افتاد و پای و ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه میکردند.😭 همه بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش. یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ." ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ رفتیم برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود. تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد. پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت. نگاهمان کرد و گفت: "جوانان ، داره می ره! " همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭 🍃💕💕💕💕💕💕💕🍃 هر روز محسن با می رفت به آن شش سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.😇 چون توی ، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند. به چشم یک نگاهش میکردند. بچه های و به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.😍💙 یک میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت. خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد. او را پیش خودشان نگه می داشتند. می‌گفتند: "جابر هم ماست و هم توی این بیابان ، ماست."😍😇 ✱✿✱✿✱✿✱✿✱ یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم بشیم، بعدش بشیم." نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای مثل بوییدن یک خوشبو است." خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام." بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. و !"😉 ✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿ شهدای نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. 🤗 بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه." بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. می‌گفتند:"این دارد چه می گوید؟"😳 ... https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
💚 ❣️روزے رسد ڪہ يڪ حرمے را بنا ڪنیم 💐 تا تَحٺِ قُبہ دعــا ڪنیم ❣️با اولين سـلام بہ درب ورودےاٺ 💐 ذڪر دخول درب را نــوا ڪنیم 💚 💖 🎊 https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄