eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 حاجی جلو نرو خطرناکه 🚩آقا اصغر زشته منو از ۲تا گلوله میترسونی؟ #شهید_اصغر_پاشاپور از شجاع‌ترین فرماندهان ایرانی مدافع حرم، در درگیری‌های ظهر روز گذشته در خلصه، جنوب حلب به شهادت رسید. ... 🚩 سردار رشید اسلام حاج اصغر که یکی از یاران بسیار نزدیک حاج قاسم و از فرماندهان بسیار شجاع و رشید سپاه قدس در سوریه بود، به درجه رفیع #شهادت نایل گشت و نتوانست دوری فرمانده‌اش را تحمل کند. شادی ارواح طیبه شهدا بویژه این شهید شجاع و والا مقام صلوات ... #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
آه از غمی که تازه شود با غم دگر... هنوز یک ماه از آسمانی شدن فرمانده نگذشته که خبر پروازت از راه رسیده خانطومان باز هم شهید می‌طلبد. برادرم! خوب می‌دانم مزد همه این همه سال‌ دوری و دویدن و نخوابیدن و دربدری و خانه‌به‌دوشی جز شهادت نیست اما کاش فکری هم برای دل ما می‌کردی... یک دل سیر ندیدیمت و دیدارمان افتاد به قیامت.... رفیق شفیقت_محمد_ را که دیدی سلام مرا هم برسان. سه‌سالی میشود که منتظر رسیدنت مانده... پی نوشت : پست اینستاگرام خواهر شهید اصغر پاشاپور و همسر شهید مدافع حرم محمد پورهنگ (شهید پاشاپور برادر همسر شهیدپورهنگ بودند) https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
🔴قصه ما به سر رسید اما آقای اصغر حاج قاسم بدون سر رسید...... عاشق روی توام، خستهٔ هجرم چه کنی؟ نفسی از بر این مرو دل رنجور مرانیست به غیر ازتو دوا ای دوای دل ما، از سر رنجور مرو پ.ن: از پیکر مطهر شهید بی سر مدافع حرم "اصغر پاشاپور" در معراج شهدا 🔴راستی بچه های مشهد..... تشییع شهید اصغر پاشاپور سه شنبه ۹۸/۱۲/۶ ساعت۱۶ حرم مطهر امام رضا(ع) - صحن نواب 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌹آن‌قدر قلب‌هایشان بہ هم نزدیک بود کہ پس از شهـادت #سردار_سلیمانی، روحش بیش از ایـن، توان تحمل جسم
معروف به ، فرمانده میدانی جنگ در شمال و جنوب بود که در معرکه درگیری، بر اثر اصابت مستقیم به دیوار خانه‌ای که در آن سنگر داشتند، مورد سنگین قرار گرفت و سینه‌اش شکافته و شد. در حین انتقال پیکر شهید با نفربر، مجددأ در پی یورش تکفیری‌ها پیکر این بزرگوار متأسفانه به دست حرامی‌ها افتاد و مورد هتک حرمت قرار گرفت و از بدنش شده و فیلم آن توسط تکفیری‌ها بر روی شبکه‌های اجتماعی مجازی قرار گرفت.... . پس از گذشت چند روز و آزادسازی مناطقی از ادلب توسط ارتش ، پیکر مطهر شهید ذاکر با دو تن از اسرای تکفیری و راهی گشت.... لازم به ذکر است پیکر مطهر شهید، بعد از تشییع در مشهد، به تهران منتقل و روز ۸ اسفندماه ساعت ۹صبح، از میدان امام حسین تا میدان شهدای تهران تشییع خواهد شد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
❤️ عیبـے ندارد خاڪ هم باشے قبول است... یڪ چفیہ و یڪ ساڪ هم باشے قبول است... برگرد تنھا یڪ بغل باباے من باش ... 🌷 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از 🌷 ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما ♦️وسلامتی همه عزیزان ودفع بیماری کرونا https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
تا همین دو سه سال قبل باید فیش حقوقی منتشر می‌کردند تا ثابت بشه مدافعان حرم حقوق نجومی و حق ماموریت آنچنانی ندارند. حالا پیکر بی سر فرماندهی به کشور بازگشت، که حتی خانه‌ای هم برای خودش نداشت و وقتی به سوریه رفت، خانه اجاره ایش رو پس داد و اثاثیه منزلش رو گذاشت توی انباری منزل پدرش بعد از ۶ سال هم بی سر برگشت پیش خانواده ش... شادی روح مطهرشون صلواتی هدیه  کنیم.   https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فرمانده گمنام جبهه مقاومت ( ) 🌷نــام :اصغر 🌷نـام خـانوادگـی :پاشاپور 🌷نـام پـدر :عزیزاله 🌷تـاریخ تـولـد :۱۳۵۸/۰۶/۳۱ 🌷مـحل تـولـد :تهران 🌷سـن :۴۰ سـال 🌷وضعیت تاهل:متاهل با ۳ فرزند 🌷تـاریخ شـهادت :۱۳۹۸/۱۱/۱۳ 🌷مـحل شـهادت :سوریه حلب 🌷 مزار شهید:بهشت زهرا تهران قـطعـه :۴۰ ردیـف :۲۰ شـماره :۳ https://eitaa.com/piyroo
همسر شهید پورهنگ که خواهر شهید اصغر پاشاپور است در گفت‌وگویی از شهید پاشاپور گفت: برادرم متولد سال ۱۳۵۸ بود که با سه فرزندش به سوریه رفت تا کنار دیگر مجاهدان با تروریست‌های تکفیری مبارزه کند. اصغر با اینکه از ابتدای جوانی با سن نسبتا کمی که داشت وارد سپاه شد و مسئولیت‌های حساسی بر عهده گرفت، اما هیچ‌گاه ندیدیم در مورد کارش حرف بزند. اتفاقی از روی عکس‌ها دیده بودیم که همراه حاج قاسم است، اما اصلا از خودش نمی‌شنیدیم. رسم امانت داری را در کارش به شدت رعایت می‌کرد. روحیه اش البته کلا هم اینطور بود که اهل خاطره گویی نبود. همسرم که به شهادت رسید با اصرار از او خواستم چند خاطره برایم تعریف کند. مسئولیتش هم اجازه صحبت نمی‌داد. شاید چند سالی از یک اتفاق که می‌گذشت تازه از آن برایمان تعریف می‌کرد. امداد الهی جان مجاهدان را حفاظت کرد اصغر تعریف می‌کرد: «یکبار در سوریه منطقه‌ای دست داعشی‌ها بود. ما رفته بودیم برای عملیات شناسایی که متوجه شدیم تکفیری‌ها متوجه حضور ما شدند. آن منطقه کوهستانی بود و پناه بردیم به دل کوه و سنگر گرفتیم تا از حملات در امان باشیم. به اطراف ما و به فاصله چند متری مان تیر می‌زند، اما به ما نمی‌خورد جایمان را که تغییر می‌دادیم باز همینطور بود. یعنی دقیقا هر جا می‌ایستادیم تیر به اطرافمان می‌خورد. برای همین تصمیم گرفتیم چند ساعتی همانجا بمانیم تا آرام شود. پس از چند ساعت برگشتیم به مقرمان.» برادرم اعتقاد داشت آن روز شامل امداد غیبی و نصرت الهی شدند. اصغر معتقد بود شهادت باید روزی شود و اگر کسی موعد مرگش فرا نرسیده باشد هر چقدر هم در تیررس باشد هدف قرار نمی‌گیرد. لحظه آخر از حاج قاسم جدا شد آنطور که من شنیدم، البته نمی‌دانم چقدر درست است، قرار بوده برادرم آن شبی که سردار سلیمانی شهید می‌شود همراه ایشان به عراق بیاید، اما لحظات آخر از سردار جدا می‌شود و رفتنش به عراق کنسل می‌شود و در سوریه می‌ماند. قسمت بود درست یک ماه پس از شهادت فرمانده اش به شهادت برسد. واسطه ازدواج من و شهید پورهنگ برادرم بود ‌می‌گفتند مسئولیت برادرم در سوریه حساس بوده. هنگام شهادت همسرم حال مساعدی نداشتم. یک هفته پیش از شهادت او از سوریه به ایران آمدیم. شهید پورهنگ مسموم شده بود و یک هفته بعد در ایران شهید شد. اصغر آقا به دلیل مشغله فراوان نتوانست کارش را رها کند و برای تشییع به ایران بیاید. درکارش واقعا احساس مسئولیت و جدیت داشت. با اینکه شهید پورهنگ از دوستان نزدیکش هم بود و اصلا واسطه ازدواج ما خود برادرم بود. عکس العمل شهید پاشاپور بعد از شهادت سردار سلیمانی وقتی سردار سلیمانی به شهادت رسید اصغر برای مراسم تشییع کارش را رها نکرد به ایران بیاید. فقط همسرش تعریف می‌کرد خبر را که شنید چند ساعتی آمد خانه و با خودش خلوت کرد. خبر برایش خیلی سنگین بود. بعد با مادرم تماس می‌گیرد و با حزن بسیار با مادرم صحبت می‌کند. رفیق شفیقم به من قول‌هایی داده در این سه سالی که همسرم به شهادت رسیده بود بار‌ها می‌گفت خوابش را دیده. روز عرفه خیلی بی تابی کرده بود از اینکه از دوستان شهیدش جا مانده. دائم از شهادت و شهید شدن صحبت می‌کرد. هفته قبل که با هم صحبت کردیم و اتفاقا بار آخری هم بود که صدایش را می‌شنیدم، دقیقا گفت: رفیق شفیقم به من قول‌هایی داده. مادرم هم می‌گفت وقتی با من صحبت کرد صدایش بسیار شاد بود. آخرین دیدار آخرین باری که برادرم را دیدیم دو سال پیش عید فطر بود که به ایران آمده بود. مادرم به شدت وابسته به اصغر بود و همه این را می‌دانستند. برای همین وقتی ابراز دلتنگی می‌کردند برادرم می‌گفت من نمی‌توانم کارم را رها کنم، شما بیایید سوریه. وقتی هم که پدر و مادر آنجا می‌رفتند مادرم می‌گفت بعضی روز‌ها سه چهار ساعت می‌توانیم او را ببینیم. شوخِ مهربان خیلی حضور ذهن ندارم، ولی خصوصیاتی هست که بین شهدا مشترک است مثل مهربانی. اصغرآقا بسیار مهربان بودند و سعی می‌کردند مهربانی را با شوخ طبعی ابراز کنند. وقتی خاطراتشان را بیان می‌کردیم خنده روی لبمان می‌آمد از لحظات خوشی که ایجاد می‌کرد. چه عاقبتی بهتر از شهادت وقتی همسرم شهید شد با اینکه خودم روحیه قوی‌ای داشتم و راه شهادت را قبول دارم، اما برادرم با جدیت می‌گفت ناراحت نباشی‌ها چه عاقبتی بهتر از اینکه کسی با شهادت برود؟ حرف هایش برایم آرامش بخش بود. با اینکه اصغر با همسرم رفیق صمیمی بودند و هر گاه یکی را کار داشتیم و پیدا نمی‌کردیم با دیگری تماس می‌گرفتیم، چون می‌دانستیم کنار هم هستند. https://eitaa.com/piyroo
آخر شهید اصغر پاشاپور به منظور آزادسازی مناطق تحت اشغال تروریست‌های جبهه النصره و تثبیت مناطقی که تازه آزاد شده بود در منطقه عملیات حضور داشت که از ناحیه سینه مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید. وقتی محل مورد اختفای آنان محاصره می‌شود، پیکر او هم به دست دشمنان می‌افتد. از روز‌های ابتدایی ما امید داشتیم که پیکرش برگردد هرچند همه اعضای خانواده متفق القول بودیم که حاضر نیستیم یک ریالی از بیت‌المال به خاطر بازگرداندن پیکر برادرم پرداخت شود. چون اصل روح اوست که حالا پیش خداست. پیکرش برای ما ارزشمند بوده و هست که با آمدنش بر سر مزارش می‌توانیم خود را تسلی دهیم، ولی پدرم اعلام کرد که به خاطر این آرامش حاضر نیستیم عزت خود را از دست بدهیم. البته دوستانش به خانواده قول داده بودند که اگر بتوانند و شرایط مهیا باشد، مبادله را انجام می‌دهند و خواست خدا این بود که مبادله صورت بگیرد. همسر شهید پورهنگ از سفات اخلاقی جالب برادر شهیدش چنین می‌گوید: همه خاطراتم از حاج اصغر آمیخته به خنده و شوخی بود. همیشه دنبال خوب کردن حال دیگران بود. یک ویژگی که خیلی در او پررنگ بود مسئولیت پذیریش بود. محال بود مسئولیت قبول کند و آن را به سرانجام نرساند. در روز‌های آخر هم منطقه که فرماندهان دستور به آزاد شدنش را داده بودند، را به یاری رزمندگان دیگر به طور کامل آزاد کرد و بعد به شهادت رسید و این یعنی آخرین ماموریت خود را هم تکمیل کرد و بعد رفت. الان هم که پیکر ایشان بازگشته است احساس می‌کنم بخشی از این وظیفه و مسئولیت باعث بازگشت پیکرش بود، زیرا او مقبولیتی در بین مردم دارد که با این بازگشت وظیفه‌اش به سرانجام خواهد رسید. و اما … تکفیری‌ها سر از بدن او جدا کردند و بدن شهید را به‌اسارت بردند تا اینکه بعد از گذشت تقریباً 20 روز از آن اتفاق، رزمندگان مدافع حرم پیکر پاک او را با 2 اسیر جبهه‌ النصره تبادل کردند و شهید پاشاپور در اولین شب از ماه رجب و مصادف با پنجم اسفند سال 1398 به کشور بازگشت. https://eitaa.com/piyroo
حاج‌اصغـرپاشاپور یعنےنشاط وشوخ طبعے💖 بین اطرافیانش‌ڪسےپیدانمیشہ‌ڪہ‌از حاج اصغر خاطـره‌مـزاح‌وخنـده‌نداشتہ باشہ؛ در عین‌حال‌در مسـؤلیت‌پذیرے تمام‌عیاربود؛👌🏻 ڪارےنبودڪہ‌بہش‌سپرده‌شہ‌وقبل‌ازاتمام‌ونتیجہ، دست از ڪار بڪشہ ...🪴 حاج اصغر چندین‌سـال‌بطـورڪامل‌در سوریہ‌جہادڪرد 📻 🌷 https://eitaa.com/piyroo
مهدی ذاکر اسم حاج اصغر پاشاپور بین سپاه نیرو قدس بوده که بعد ها به او اصغر ذاکر می گفتند؛ قرار بود از تدمر عملیات کنیم و خودمان را مرز شرقی سوریه و عراق برسانیم. یک جلسه با نیروهای روس داشتیم.. اصغرآقا توی جلسه نبود. در همان جلسه وقتی ما برنامه عملیاتی مان را ارایه کردیم گفتند: خب، با کدام نیروهای تان می خواهید وارد عمل شوید؟ مهدی ذاکر هم هست؟ تا این حد بین شان شناخته شده بود. شهیداصغر هر چه بین خودمان گمنام و در حاشیه بود و ناشناخته شهید شد ولی روس ها و سوری ها قبولش داشتند و روی حرف ها و نظراتش حساب باز میکردند. روایت همرزم شهید 🌷 https://eitaa.com/piyroo
‏مادرشهید پاشاپور به"فرمانده شهید" میگوید: هماهنگ کن فرزندم بیاید ایران فرمانده میپرسد: فرزند شما چه کاره است؟ او میگوید:در سوریه لباس میدهد دستِ رزمنده ها فرمانده پاسخ میدهد: اصغر نباشد چه کسی لباس بدهددستِ رزمنده ها؟ تا روزِ شهادت کسی نمیدانست نصفِ محورهای سوریه دستِ اصغر است 🌷 https://eitaa.com/piyroo