eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
کم تر شبی می شد بدون گریه سر روی بالش بگذارم ، دیر به دیر می آمد ، نگرانش بودم ، همش با خودم فکر می کردم ، این دفعه دیگه نمی یاد ، نکنه اسیر شه ، نکنه شهید شه ، اگه نیاد ، چی کار کنم ؟! خوابم نمی برد ، نشسته بودم بالای سرش و زار زار گریه می کردم ، به من گفت ، چرا بی خودی گریه می کنی؟ ، اگه دلت گرفته ، چرا الکی گریه می کنی ! ، یه هدف به گریه ات بده. بعدش گفت ، واسه ی امام حسین (ع) گریه کن ، نه واسه ی من..... 📕یادگاران ، ج3 ، ص26 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹 🏴 https://eitaa.com/piyroo
سلام ای صاحب دنیا کجایی گل نرگس بگو مولا کجایی جهان دلتنگ رویت گشته بنگر تو ای روشنگر شبها کجایی دلیل ندبه خواندن صبح جمعه تو ای ذکر همه لبها کجایی عجل لولیک الفرج ❣️ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) قربان و غدیر رفت ولی یار نیامد آن شمع دل افروز شب تار نیامد چند روز دگر مانده که با ناله بگوییم ای اهل حرم میر و علمدار نیامد .... « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ 🇮🇷 http://eitaa.com/piyroo
🏴سلام با آرزوی قبولی عزاداری هاتون امروز مراسم شیرخوارگان حسینی هست اگه تونستین عکسی برامون بفرستید تا در کانال قرار دهیم با ذکر نام شهر @montazer_61 التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20190730-WA0008.mp3
2.62M
حسین‌«جان»... دست من گیر که این دست همان است که من سالها از غم هجران تو بر سر زده ام... 🏴 https://eitaa.com/piyroo
شهدایی که مثل امام حسین علیه السلام شهید شدن🌹😔 1-شهید حاج محمد ابراهیم همت🌷 دیدار محبوب در جزیره مجنون؛ سه راهی شهادت وقتی حاجی در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آنجا فکری به حال خط مقدم بکند در‌‌ همان سه راهی مرگ به شهادت می‌رسد. 😔🕊 پس از رفتن حاج همت به سمت عقب یکی دو ساعتی طول نکشید که خط ساکت شد.‌‌😐😳 همان خطی که حدود یک ماه لحظه‌ای درگیری در آن قطع نشده بود و این سبب تعجب همه شد.😳 ما منتظر ماندیم. گفتیم شاید باز هم درگیری آغاز شود. 😢 صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبری نشد.🙄 اطلاع نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است. 😔😢😢 بی‌خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده😭😭 و حاج همت بی‌سر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده‌‌😭😭😰 همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد.😞😭 جزیره با شهادت حاجی از تب و تاب افتاد. بالاخره زمانی که اطمینان حاصل شد از حمله عراقی‌ها خبری نیست، تصمیم گرفتم به عقب برگردم. یاد شهدا با صلوات 🏴 https://eitaa.com/piyroo
خاطرات ❤️ آخرین تماس فرهاد گفت نگران نباش مادر که برمی‌گردم  و همان ششم محرم هم بازگشت💔 و افتخار می‌کنم که پسرم در این راه و به خاطر حضرت زینب (س) شهید شده است.🕊 راوی؛ مادر شهید یاور مدافعان حرم‼️ شهید طالبی در جبهه مقاومت چندین کیلومتر طی می‌کرد و آب‌خنک برای رزمندگان مدافع حرم تهیه می‌کرد.👌 مدافعان حرم به شهید طالبی می‌گفتند یاور یخی که نمی‌گذاشت رزمندگان تشنه باشند و کم‌تر دیدیم خودش روزها آب بخورد.😔💔 شهید طالبی در معرفی خودش می‌گفت من ایرانی‌ام و انتخاب‌شده حضرت زینب(س) هستم.🌴 راوی: همرزم شهید طالبی 🏴 https://eitaa.com/piyroo
♡براے 🌱 ! حاج حسیݩ یڪتا: برا خدا ناز میکردݩ! نمےڪردن⛔️ ۅلےعۅضش برا خدا ناز مۍڪردݩ، ❤️ـخدا هم نازشۅنۅمی‌خرید...🦋 خۅرد، رسیدݩ بالاسرشـ، گفٺ : مݩ دلم نمےخواد بشم! گفتݩ یعنۍ چے؟ 😳 نمیخواۍ شهید بشے؟ برا خدا دارۍ میکنے؟ 🕊گفټ آره، مݩ نمۍخۅام اینجورے شهید بشم. مݩ مےخۅام مثل بشمـ💔 حاج احمد حرڪټ ڪرد سمت ، هم حرڪټ ڪرد، هم حرڪٺ ڪرد، سه تایےباهم... یهـ دفعه یهـ اۅمد خۅرد ۅسطشۅݩ؛ دیدݩ حاج احمد ارباً اربا شده. 😔😔 همه‌ۍ حاج احمد شد یهـ دۅسټ دارےبراخدانازڪنۍ، خدا همـ بخرتټ؟! ... ❥❁ ...😔✋🏻 ــــــــــــــــــــــــــــــ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حےعلےالصلاه اذان بسیار زیبا با صدای ملکوتی #شهیدحامدبافنده 🏴 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
⚜️همایش بزرگ شیرخوارگان حسینی مسجد امیرالمومنین شهرستان رومشگان ارسالی کاربران کانال https://eitaa.com/piyroo
ارادت خاصی به حضرت امام حسین علیه السلام داشت . پسربزرگش روبرده بودیم  دکتر، از فرط درد بچه به خودش میپیچید، نتونست تحمل کنه و از مطب زد بیرون... پشت سرش اومدم، دیدم،نشسته و  داره گریه میکنه، گفتم چی شده احمد؟ چراگریه میکنی؟ مردم دارن نگاه میکنند... گفت: آبجی بد دست و پامیزد، یاد دست و پازدن علی اصغر افتادم و گریش بیشترشد... 🏴 ♥️ 🏴 🏴 🏴 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🌸✨✨🌸 (ع)📜 💕 💚 (ع)💚 آرامگاه🕌 حرم عباس بن علی(ع) آرامگاه او در شمال شرقی آرامگاه حسین بن علی (ع)در کربلا قرار دارد و شیعیان مابین آرامگاه او و حسین بن علی (ع)را بین الحرمین می‌نامند. سر مبارک حضرت عباس (ع) به همراه سر مبارک بقیه شهدای کربلا در سوریه به خاک سپرده شد. توسعه و بازسازی حرم وی در زمان شاه طهماسب صفوی و سپس نادر شاه صورت گرفت. پس از حمله وهابیون به کربلا مجدداً توسط فتحعلی شاه بازسازی گردید. 😍 در میان اعراب عربستان رسم بود که اگر کودکی، زیبایی فوق‌العاده داشت و دارای قامتی بلند و چهره‌ای جذاب بود، او را با عنوان ماه می‌نامیدند. مثلاً عبدمناف جد سومپیامبر اکرم را که چهره‌ای زیبا و نورانی داشت، قمر بَطحاء(ماه سرزمین مکه) و عبدالله پدر ارجمند پیامبر را که سیمایی نورانی و چشمگیر داشت، قمر حرم خواندند. عباس بن علی (ع)نیز بواسطه بهره وافری که از زیبایی و جمال برده بود و قامتی رشید داشت، مشمول این سنت شد و او را به عنوان «قمر بنی هاشم» (ماه دودمان بنی هاشم) نامیدند. به او بعدها القاب دیگری مانند علمدار، سقای کربلا وباب‌الحوایج نیز داده شد. نام قمر بنی هاشم کاربردی‌ترین لقب وی می‌باشد. .... 📗جعفریان، رسول (۱۳۸۶). تاملی در نهضت عاشورا. انصاریان. 📕 موسوی المقرم, سید عبدالرزاق. سردار کربلا. الغدیر.۲۵۳ و... 💯 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت پنجاه و نهم: مسابقه دوِ با مانع پاراالمپیک با ورود هر نفر به داخل این تونل مرگ، پذیرایی آغاز می شد و حجم زیادی از چوب و کابل و سیم خارادر بود که بر پیکر آزرده و خسته بچه ها مانند توفانی سهمگین وارد می شد. کمتر اسیری بود که از این صف خارج بشه و جایی از بدنش سالم مونده باشه . تعدادی دچار جراحات سنگین و بعضا شکستکی استخون شده بودن. نوبت اتوبوس ما که شد چن سرباز بعثی اومدن بالا و با فحاشی و تندخویی فریاد می زدن«واحد واحد». یعنی یکی یکی پیاده بشید. دو نگهبان هم جلوی درب اتوبوس قرار گرفتن و مراقب بودن که مبادا یه وقت دو نفر با هم پیاده بشن و کمتر مورد عطوفت و نوازش قرار بگیرن. تعدادی از بچه ها پیاده شدن و من با چشمای مضطرب به این صحنه های وحشتناک خیره شده بودم تا اینکه نوبه منِ بی نوا شد. با پایی مجروح و جثه ای کوچک باید از میون اون همه گرگ درنده عبور می کردم. جای تامل و فکر نبود و تنها راه زنده موندن ، این بود که با حداکثر سرعت از داخل این تونل باید عبور می کردم. هر کس توقفش بیشتر میشد یا به زمین میفتاد ، بیشتر درب و داغون میشد. پای چپم رو که مجروح بود و نمی تونستم زمین بزارم رو به پشت رانم چسبوندم و با پای راست و حداکثر سرعت شروع کردم به دویدن. دویدن که چه عرض کنم مثل کانگرو می پریدم. چه حالی میداد با یه پا پریدن و عبور کردن از میون اون همه موانع. چیزی شبیه مسابقات دو با مانع پاراالمپیک معلولا بود . تلاش کردم زودتر خودمو به انتهای صف برسونم. رسیدن به آخرِ صف یه موفقیت بزرگ بود. گرچه امکان نداشت بی نصیب نمونی و دهها ضربه سنگین رو نوش جان نکنی ، ولی به هر حال کمتر خوردن و زنده موندن غنیمت بود. هر ضربه ای می تونست منجر به مرگ یا نقص عضو بشه. هر یه ثانیه تاخیر مساوی بود با ضربات بیشتر و مهلک تر. لذا تموم انرژی و توانمو جم کردمو با تمام قدرت یه پایی شروع کردم به دویدن. خودم نمی دونم با چه سرعتی دویدم ولی اینو می دونم تو شرایط عادی اونم دوپایی همچین سرعتی نداشتم. عجب دویی داشتم و خودم نمی دونستم! باریک الله رحمان یادت باشه پات که به ایران رسید باید بشی عضو تیم ملی دو صدمتر. بعضی وقتا یکی از بعثیا کتف آدمو می گرفت و بقیه میزدن که هیچکس قِسر در نره. ادامه دارد 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🍂 🔻 💢قسمت شصتم: هیچکس خودشو نمی دید میدون جنگ بود و دو طرف تو این مبارزه تلاش می کردن. یه طرف برای کمتر کتک خوردن و طرف دیگه حریصانه برای بیشتر زدن و عقده خالی کردن. چشمتون روز بد نبینه هر چی باشه جون آدمیزاد شیرینه و اونام هیچ رحم و مروتی نداشتن. گر چه نسبت به خیلیای دیگه تونستم مسیر پر از موانع رو سریعتر طی کنم ولی در عین حال جایی از بدنم نبود که ضربه ای به اون نخورده باشه. تو اون شرایط و دقایق کوتاه با وجود اینکه با حداکثر سرعت می دویدم ولی انگار خط پایانی نبود و طول تونلِ مرگ کیلومترها به نظر می رسید و انگار ساعتا طول می کشید که به آخر برسی و این خاصیت لحظات سخته که بسیار کند سپری میشه. انگار زمان متوقف شده بود. هر چه بود تموم شد و هنوز زنده بودم و نفس می کشیدم ، حداقل شکر خدا استخونام سالم بودن و جایی نشکسته بود. با هر هول و ولایی بود به انتهای مسیر رسیده و داخل آسایشگاه شدم. با خودم می گفتم این منم؟ دور از جونِ بچه ها ، مثل گله گوسفند، داخل آسایشگاه تلنبار شدیم و درها بسته شد. هنوز نمی دونستیم چه بر سرمون اومده! با فروکش کردن خشونت دشمن، نگاهامون به یکدیگه دوخته شد و به سر و صورتای خونی و دست و پاهای پاره شده و بدنای سیاه شده از ضربات کابل و چوب نگاه می کردیم، عجب صحنه ای بود. انگار هیچ کس خودشو نمیدید و همه زُل زده بودیم به همدیگه. مات و مبهوت از این همه شقاوت و سنگدلی دشمن و از این همه لطف الهی بخاطر زنده موندن بچه ها وسط اون مهلکه بزرگ. حالا که بعد از ۳۲ سال از اون ماجرا قلم بدست گرفته و دارم خاطراتمو می نویسم ، موی بدنم سیخ شده. مگه میشه لطف خدا نباشه و این همه افراد که اکثرشون مجروح و بدحال بودن از داخل اون صف طولانی عبور کنن و هنوزم همه زنده باشن. توصیفش هم سخته تا چه برسه به خود ماجرا. یخورده که گذشت و حرارت و گرمی بدنها فرو نشست ، آه و ناله مجروحا شروع شد. اونجا ناله کردن هم جرم بود و صدایی از مجروحی بلند می شد پشت بند آن رگباری از کابل بود که بر بدنش فرود میومد. هنوز داشتن دور و برمون مثل اجل معلق می گشتن. ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo