📚۸۵ اثر مکتوب نشر شهید هادی طی سالهای ۸۸ تا ۹۸ در این کانال معرفی شده.
همچنین اطلاعات لازم جهت ارتباط و تهیه کتاب در این کانال بیان شده
پخش کتاب هادی👈
@pkhadi
پخش کتاب هادی
📚بی خیال زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری خاطراتی با ویژگی های شهید احمد نیری 📖اثر گروه شهید هاد
بي خيال
برخي افراد، پس از تجربه نزديك به مرگ، زندگي الهي و بسيار معنوي پيدا مي كنند. برخي هم بودند كه به ظاهر تجربه اينگونه نداشتند اما ...
علي حيدري از نوجواني مراقبت از نفس را شروع كرد و اجازه نداد شيطان در زندگيش وارد شود، لذا چشمانش آنچه ناديدني بود را مي ديد و ... او به سرّ خلقت رسيد. خدا را عاشقانه عبادت مي كرد. عاشق خدمت به خلق بود. بارها شام خود را برمي داشت و به كارتون خواب هاي داخل خيابان مي داد. گناه خط قرمز زندگي اش بود. يكبار به خاطر يك گناه كه ناخواسته انجام داد مريض شد!
كرامات بسياري از او نقل شده، در حالي كه مانند عادي ترين افراد زندگي مي كرد. يكي از موارد عجيب زندگيش، بوي عطر عجيبش بود. بعدها در وصيت نامه اش نوشت: من هيچ گاه عطر نخريدم. هربار بوي عطر مي خواستم سه بار از عمق جان مي گفتم: حسين جان و همه جا معطر مي شد. علي 19 ساله در محضر آيت الله حق شناس به درجاتي رسيد كه طي الارض، يكي از ساده ترين كارهايش بود. او در اسفند 63 همان طور كه پيش بيني كرده بود به شهادت رسيد.
پخش کتاب هادی
📚میعاد در شلمچه زندگینامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملکپور 📖اثر گروه شهید هادی ۱۲۰صفحه مصور. ۱۲۰۰۰
میعاد در شلمچه
جوانی از شیراز بود که در خانواده ای مومن و مرفه بزرگ شد. آنچه می خواست می توانست تهیه کند اما به دنبال عمل به دستورات خدا بود.
جلیل ملک پور یکی از اسطوره های دفاع مقدس است. خاطرات عجیب او نشان از آن دارد که چشمان الهی داشته و کرامات بسیاری از او نقل میشود.
از عمليات چزابه وارد جنگ شد. همه پنج برادر و پدرش را نيز با خود راهي كرد. جليل دانشجوي مكانيك دانشگاه تهران و اعجوبه كارهاي اطلاعاتي بود. از هيچ چيزي نميترسيد.
قبل از عمليات فاو به همراه برادرش در داخل سنگر مشغول نمازشب بود. بعدها نوشته بود كه بعد از آن نماز و در همان سنگر يكي از ملائك را ديده بود كه ...
با اصرار پدر ازدواج كرد. اما گفت: من براي تكميل دين ازدواج كردم. من چند ماه ديگر شهيد ميشوم و شش ماه بعد پسرم به دنيا مي آيد! نام او را علي بگذاريد!! جليل حتي محل مزار خود را نشان داده بود!
همه گفته هايشش محقق شد. در كربلاي چهار جان يك گردان را نجات داد و به شهادت رسيد. مدتي بعد پيكر او پيدا شد اما بدون پلاك و بعد...
پخش کتاب هادی
📚برفراز آسمان زندگینامه و خاطرات سردار شهید خلبان علی اکبر شیرودی 📖اثر گروه شهید هادی ۲۰۴صفحه مصو
برفراز آسمان.
در خانواده اي ضعيف در تنكابن به دنيا آمد. روزگار را به سختي گذراند. هم كار مي كرد و هم درس مي خواند. جواني امروزي با روحياتي خارج از مدار دين تربيت شد! وارد هوانيروز ارتش شاهنشاهي و خلبان بالگرد شد.
اكبر در جريان انقلاب، انقلاب دروني پيدا كرد و همراه با رفيقش احمد كشوري به جمع انقلابيون پيوست. او به درجاتي از معنويت رسيد كه مقام معظم رهبري پشت سرش نماز مي خواند.
اكبر در سالهاي ابتداي انقلاب و در درگيري هاي كردستان، رکورد پرواز با بالگرد را شکست. در يك حمله، متوجه شد كه فرمانده عراقي از جاده هاي كوهستاني در حال فرار است. او هيچ گلوله اي همراه نداشت. بالگرد را به ماشين فرمانده حسابي نزديك كرد و با اسكي هاي زير بالگرد به شيشه عقب خودرو زد. ماشين را از روي جاده بلند كرد و به داخل دره پرتاب نمود!
او لشکرهای زرهی عراق را به زانو درآورد. براي سرش جايزه گذاشته بودند. اما ... علي اكبر شيرودي براي هميشه در تاريخ اين كشور جاودانه شد.
پخش کتاب هادی
📚کتاب پابرهنه خاطرات شهید سیدحمید میرافضلی ۱۲۰صفحه. مصور. ۱۲۰۰۰ تومان او شبیه شهید ضرغام بود و...
پابرهنه
از جوانان شهر رفسنجان بود. از آنها كه دوست داشتند ديده شوند، لذا به هر كاري دست مي زد... اما روح پاك او آرام نمي شد. با شهادت برادرش وارد جمع نيروهاي انقلابي شد. او در آغازين روزهاي نبرد راهي جبهه ها شد. دانشگاه و معلمي را رها كرد و به صفوف مجاهدين پيوست.
سيدحميد ميرافضلي همواره در جبهه ها با پاي برهنه بود. مي گفت: اين خاك حرمت دارد. جاي جاي اينجا به عطر خون شهدا متبرك است. براي همين به سيد پابرهنه مشهور شد.
او يكبار توانست همراه با كردهاي عراقي راهي كربلا شود. سيد حميد در اواخر سال 62 خبر از شهادت خودش داد. مژده وصل را از زبان مادرش حضرت زهرا(س) شنيده بود. سيد حميد سوار بر موتور حاج همت بود كه يك گلوله خمپاره سفر آنها را به ملكوت آغاز كرد. بعد از شهادت، حضور سيدحميد بيش از قبل حس مي شود.
پخش کتاب هادی
📚سرو دربند زندگینامه و خاطرات زیبای دانشجوی شهید محمدرضا چمنی او اسیر شد و زندان بان هایش را توبه
سرو در بند
از نيشابور به تهران آمد. رتبه ممتاز كنكور بود و در دانشگاه صنعتي شريف پذيرفته شد. همان روزهاي اول انقلاب اسم و تصويرش در روزنامه ها آمد. از محمد چمني اختراع ثبت شده بود. او جزو نخبه هاي اين مملكت بود.
در كنار تحصيل، علوم ديني خود را كامل كرد. شاگرد علامه جعفري بود. بحران كردستان كه شروع شد راهي غرب شد.
او را همراه با چندين پاسدار دستگير كردند. داعش هاي زمان همه را اعدام كردند. نوبت به اعدام محمد شد. قبل از اعدام وضو گرفت. با مامور خودش در مورد احكام وضو و نماز بحث كرد. گفتند او را نكشيد. بگذاريد عالم ما بيايد و ثابت كند كه راه او اشتباه است.
عالم آمد. محمد با دلايل قرآني ثابت كرد راه آنها اشتباه است. دو سال او را نگه داشتند اما تمام استدلال هاي مخالفين انقلاب را از بين برد. او را آزاد كردند اما نرفت. با دشمنان انقلاب صحبت كرد. براي آنها از سپاه امان نامه گرفت! او 130 نفر را به دامان اسلام و انقلاب برگرداند. محمد چندين بار تا پاي مرگ رفت اما تقدير او جاي ديگري رقم خورد. اين كتاب برگرفته از سخنراني هاي زيباي شهيد محمد چمني و دوستانش است.
پخش کتاب هادی
📚بی قرار زندگینامه و خاطرات سردار شهید حاج جعفر جنگروی 📖اثر گروه شهید هادی ۱۴۴صفحه مصور. ۱۴۰۰۰ ت
بی قرار .
جوان امروزي و مشغول خياطي بود. سراغ كشتي رفت كه با ابراهيم هادي آشنا شد و مسير زندگيش تغيير كرد. بعد از پيروزي انقلاب فرمانده سپاه خرمشهر شد. بعد به كردستان رفت و به اسارت درآمد. او را بردند تا اعدام كنند اما...
با شروع جنگ به جنوب آمد. فرمانده بود. در عمليات رمضان گلوله توپ در مقابلش منفجر شد و به شهادت رسيد. او تجربه اي نزديك به مرگ پيدا كرد و زماني كه با پيكر بقيه شهدا در هواپيما بود با عنايت حضرت زهرا(س) بار ديگر بازگشت.
اين كتاب، خاطرات حاج جعفر جنگروي جانشين لشكر سيدالشهدا(ع) است، کسی که زندگی عجیبی داشت و چندين بار با مرگ دست و پنجه نرم كرد و بارها شهید شد و...
پخش کتاب هادی
📚مزد اخلاص. خاطرات زیبای شهید علی محمدصباغ زاده. راوی استاد قرائتی. 📖اثر گروه شهید هادی. ۱۲۰ صفح
مزد اخلاص:
در جريان يك كار خير، كسي آب دهان خود را به صورت يكي از معلمان همدان انداخت، صدها نفر در برزيل مسلمان شدند!!!
اين كتاب شامل خاطرات شهيد علي محمد صباغ زاده، معلم همداني است كه جمله بالا و مقدمه و برخي خاطرات اين كتاب به نقل از حجت الاسلام قرائتي مي باشد. خاطراتي از معلم فداكار و عاشق و باتقوا كه يكبار خشم خود را فرو خورد و خداوند او را به درجات بالايي رساند. پدرش خود را به آقاي قرائتي رساند و هنگام نقل خاطرات فرزندش براي ايشان يكباره سكته كرد و از دنيا رفت ... استاد قرائتي به دنبال خاطرات اين شهيد رفت و چند برنامه درس هايي از قرآن به مطالب او اختصاص داشت.
كامبوزيا
از بزرگان خاندان قاجار بود. پدرش از وزيران مظفرالدين شاه بود كه به دليل مخالفت با نفوذ انگليس به شهادت رسيد. امير توكل با كمك مادر به مشهد رفت و سپس تحصيلات خود را در روسيه كامل نمود. او به ايران بازگشت و با همراهي كلنل پسيان به مخالفت با سلطه رضاخان پرداخت. حكم اعدام امير توكل كامبوزيا صادر شد ولي اين دانشمند به زاهدان رفت و با ضمانت وزير دربار، مشغول به كار علمي شد. دانشگاه سوربن فرانسه كرسي استادي برايش در نظر گرفت. او به هفت زبان زنده دنيا مسلط بود و در باستان شناسي و در علوم اسلامي و حتي تفسير، يك نابغه به شمار مي رفت.
مهمترين ويژگي او تحقيق درباره يهود و صهيونيسم بود. شاگرداني داشت نظير مقام معظم رهبري. او صدها نسخه كتاب خطي را فراهم كرد. شعار دوتا بچه كافيه را ضد دين مي دانست. چهار ازدواج كرد و 28 فرزند از خود به يادگار گذاشت. 14 پسر و 14 دختر.
سال 1353 كتابي در 900 صفحه نوشت به نام صهيونيست بين الملل. قبل از چاپ از طرف دولت به سراغش آمدند و...
سه ماه رویایی
شیر پاک خورده ای بود که دبیرستان را رها کرد و راهی جبهه شد. در همان سه ماه اول، چشمان او باز شد! آنچه تجربه کنندگان مرگ در زمان کوتاهی می دیدند، کاظم در تمام لحظات مشاهده می کرد. برای همین به دوستانش توصیه هایی می کرد که از آن سوی هستی و از دوستان شهیدش شنیده بود. او چهار سال قبل از شهادت، زمان عروج خود را به رفقایش گفت. خاطرات او در اینکتاب، درس هایی برای زندگی الهی است
براي قاتلم
آوازه اش از روستاهاي جنوب رفسنجان تا روزي كه آخرين سنگر داعش فتح شد، همه جا شنيده مي شد. حاج قاسم در بوكمال سوريه به وصيت اين جوان روستا زاده اشاره كرد و گفت: نگرش ما در مقابل دشمن داعشي همان وصيت شهيد حاج علي محمدي پور است. آنجا كه وصيتش را براي قاتلش اينگونه نوشت: اي برادر عراقي كه به دنبال من مي گردي تا مرا بكشي. بدان و آگاه باش كه اگر خداوند اجازه دهد در قيامت اول كسي كه شفاعت مي كنم تو خواهي بود.
اما علي محمدي پور كه فرمانده گردان از لشكر ثارالله و از ياران حاج قاسم به شمار مي آمد، حكايت فراوان و باورنكردني دارد! او ره صدساله را يك شبه طي كرد و الگوي هزاران انسان خداجو گرديد. او به خاطر تقوايش آنچنان شد كه گويي از همه چيز خبر دارد! در روزهاي آخر، در جمع رفقا نشست و يك به يك برايشان گفت كه كدام شما شهيد يا جانباز و يا اسير و يا... مي شويد.
حاج علي هنوز هم مشغول است. بعد از شهادت بيشتر از قبل حضور دارد و مشغول گره گشايي از كار بندگان خداست. صدها كرامت از او نقل شده.
بیا مشهد.
طلبه ای که پس از خود سازی ها راهی جبهه شد و کرامات فراوانی از او نقل شده.
علی سیفی به سختی مجروح شد و میخواستند پایش را قطع کنند اما در تجربه ای عجیب چیزهایی دید که قابل درک نبود.
او اجازه نداد پایش را قطع کنند. باویلچیر راهی مشهد شد و با پای شفا یافته به جبهه بازگشت!
علی چشمانش به ان سوی هستی باز شده و نکات زیبایی نقل میکرد. او زمان شهادت خودش را می دانست و همراه با غواصان اروند به شهادت رسید.