eitaa logo
روابط عمومی پلیس اردبیل
641 دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
8.5هزار ویدیو
135 فایل
#پلیس_تراز_انقلاب_اسلامی #پلیس_اردبیل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢دستگیری قاچاقچیان موادمخدر در یاسوج/ شهادت دو مامور پلیس 🔹قاچاقچیانی که قصد انتقال موادمخدر از شهر یاسوج به اصفهان را داشتند دستگیر شدند 🔹به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا ، همزمان با ایام ماه محرم، خودرویی که حامل مواد مخدر در محور یاسوج به اصفهان در حال تردد بوده توسط مأموران انتظامی متوقف و سرنشینان یک دستگاه خودرو که اسکورت کننده محموله بوده اند به محض رسیدن به محل استقرار ماموران انتظامی، نیروهای انتظامی را به رگبار می‌بندد و متواری می‌شوند. 🔹دو نفر از این افراد دستگیر شدند. دو نفر عامل تیراندازی به ماموران به کوه‌های اطراف متواری شده که تلاش‌ها برای دستگیری آنها ادامه دارد. 🔹متاسفانه در این حادثه دو نفر از ماموران خدوم انتظامی مهدی امینی و حمید درخشان فر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
تصویر دو تن از مأمورین مبارزه با مواد مخدر استان کهگیلویه و بویر احمد در حین درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در محور یاسوج اصفهان به شهادت رسیدند... در این رابطه قاتل به هلاکت رسید و دو نفر دستگیر شدند اسامی شهداء 👇 شهید ستوانیکم سیروس درخشان فر شهید ستوانیکم مهدی امینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اختصاصی | جزئیات شهادت دو نیروی حافظ امنیت در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در کهگیلویه و بویراحمد در مصاحبه با سردار کیقباد مصطفایی، فرمانده انتظامی استان کهگیلویه و بویراحم
51.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی استان البرز: احضار فردی که کشف حجاب و هتاکی کرده بود توسط پلیس کرج/ مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی استان البرز با تایید خبر دستگیری فرد هتاک طی بیانیه‌ای اعلام کرد: فیلمی از این خانم توسط افراد غیرضابط قضایی گرفته و در شبکه های اجتماعی پخش شده که خلاف مقررات می‌باشد. پلیس این فرد را به جهت کشف حجاب، هتاکی و پرخاشگری به مرجع قضایی معرفی و همچنین کسانی‌که فیلم را در شبکه های اجتماعی منتشر کردند در دستور پیگیری و معرفی به مراجع قانونی قرار داد. پلیس هرگونه رفتار خارج از ضوابط قانونی را مورد تایید ندانسته و بر اجرای مُرِّ قانون تأکید دارد. به دغدغه مندان حجاب و عفاف نیز تاکید و توصیه می‌نماییم که در تلاش برای امر به معروف هرگز از دایره اخلاق و رفتار حسنه خارج نشوند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ نبودی طعنه خار بیابان پای ما را زد زبان کوفه خیلی حرف‏ها را پشت بابا زد میان راه دستی گوشوار از گوش من چید و به دور از چشم‏هایت زخم سیلی بر رخ ما زد شب سوم محرم که متعلق است به نازدانه اباعبدالله الحسین علیه السلام حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها بر شما محبین اهل بیت(ع) تسلیت حالا اومدی ... حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی؟! 🖤🖤🖤 (ع) (ع) ❤️ 💔🥀 ┄┄┅┅┅❅❁❅┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┄┄
🏴 چرا از روز اول محرم مشکی میپوشیم و عزاداری میکنیم؟؟ ✍قيل للصادق(عليه السلام) : سيدي جعلت فداك إن الميت يجلسون له بالنياحه بعد موته أو قتله وأراكم تجلسون أنتم وشيعتكم من أول الشهر بالمأتم والعزاء على الحسين عليه السلام !! فقال عليه السلام : «يا هذا إذا هل هلال محرم نشرت الملائكة ثوب الحسين عليه السلام وهو مخرق من ضرب السيوف وملطخ بالدماء فنراه نحن وشيعتنا بالبصيرة لا بالبصر فتنفجر دموعنا» به امام صادق علیه السلام عرضه شد: آقای من! فدایتان شوم! برای مرده، مجلس عزاداری بعد از مردن یا کشته شدن او میگیرند؛ ولی من میبینم شما و شیعیان از اول محرم برای امام حسین (علیه السلام)مجلس عزاداری برپا میکنید!؟ -امام صادق فرمودند: این چه حرفیست! هنگامی که هلال ماه محرم حلول میکند،ملائکه پیراهن امام حسین(علیه السلام) را در حالی که از ضرب شمشیر،پاره پاره شده و خونین است،نمایان میکنند و ما و شیعیانمان آن را با چشم بصیرت(نه با چشم سر) می بینیم و آنگاه اشک هایمان سرازیر می شود!!! 📗 ثمرات الاعواد ج1ص37 و 38
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢طی عملیات مقتدرانه بچه های انتظامی استان کهگیلویه و بویر احمد ساعاتی بعد از به شهادت رساندن دو شهید والامقام توسط سوداگران مرگ 🔹قاتلان این شهدا در ارتفاعات کوهستانی آن استان کمتر از چند ساعت به هلاکت رسیدند . 🔹بچه دست مریزاد این خبر تسکینی هست بر دل داغدار خانواده شهدا 🔞حاوی صحنه های به هلاکت رسیدن قاتلان دیدن این کلیپ برای کودکان نوجوانان توصیه نمی شود.
32.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سخنرانی رییس عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی استان اردبیل "حجت الاسلام والمسلمین موسوی "در جمع عزاداران حسینی شهر اردبیل "حسینیه ثارالله "و پخش از شبکه استانی سبلان ✅کانال روابط عمومی ف.انتظامی استان اردبیل          ┄┅┅┅┅❁🇮🇷❁┅┅┅┅┄ 🆔@r_o_ardebil
💢 یکی از مشاورین جناب عبدالحمید هم به ایشون مشاوره ندادند که حداقل برای خالی نبودن عریضه در مورد هتک حرمت قران مجید هم یه اظهار نظری بفرمایند . 🔹 این جوری بد نیست که درباره هر چیزی اظهار فضل میکنند ولی در مورد چیزی که باید نظر بده سکوت کرده. ✍️
⚫️ هیئت سکولار ♦️شب عاشورا وقتی در سخنرانی هیئت، واعظ در حال صحبت در مورد مسائل سیاسی روز و دشمن شناسی بود، یکی از هیئتی ها فریاد زد: آقا جلسه را سیاسی نکن، ما برای اشک بر حسین آمده ایم نه سیاسی بازی، روضه ما را خراب نکن بگذار برای غربت حسین اشک بریزیم! متاسفانه تعدادی دیگر هم با او همراه شدند ناگهان بیاد این واقعه تلخ تاریخی افتادم؛صحنه به دار کشیدن ۹ آزادیخواه تبریزی در شهر تبریز بدست لشگر قزاق روس به سال ۱۲۹۰ روز عاشورا هنگامی که روس ها در حال بدار کشیدن آزادیخواهان و دلاوران تبریز در روز عاشورای سال ۱۲۹۰ بودند صدای طبل و سنج از کوچه پسکوچه های تبریز شنیده میشد و مردم تبریز در حال عزاداری برای امام حسین علیه السلام بودند. عده ای زنجیر زن، عده ای سینه زن و عده ای قمه زن..... فرمانده روس اینگونه گفت: میترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادیخواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما می آمد !! اما جمعیت عظیم! مردم شیعه (سکولار)! عزادار فقط عزاداری و گریه کردند زنجیر و سینه و قمه زدند و به اعدام ۹ دلاور آزادیخواه خود توجهی نکردند. آری این است نتیجه اسلام سکولار، این است اسلام منهای سیاست و این چیزی است که به شدت به دنبال ان است و برای آن میلیاردی هزینه میکند. براستی در هیئتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل و آمریکا نباشد ابن زیاد سینه میزند، شمر اشک میریزد و یزید ضجه می زند... آری این است نتیجه بی بصیرتی و هیئت سکولار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️شاهکار اردبیلی‌ها در برنامه معلی 🎙نوحه‌ی وداع حضرت زینب (س) با پیکر بی‌جان سیدالشهدا در کربلا •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
♣️مراسم عزاداری نیروهای مسلح روزچهارم محرم به میزبانی انتظامی باسخنرانی فاضل واندیشمند ریاست محترم عقیدتی سیاسی انتظامی استان حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقای موسوی و مداحی مداح اهل بیت جناب آقای باکری درمسجدجامع نمین♣️♣️♣️☝️ ✅کانال روابط عمومی ف.انتظامی استان اردبیل          ┄┅┅┅┅❁🇮🇷❁┅┅┅┅┄ 🆔@r_o_ardebil
16.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 حالا اومدی... روضه احساسی و بسیار قشنگ حضرت رقیه (س) از زبان دختران دهه ۹۰
🔹 روزنامه مجازی محرم - شماره 5️⃣ 💥گفتگوی خبری ویژه امشب در شبکه اُمیّه TV پاسخ دندان‌شکن یزید در قبال اعتراضات گسترده مردمی: معترضین، شراب‌خواری، سگ بازی و اختلاط زن و مرد در کاخ من را بهانه کرده‌اند تا خلافت من را نپذیرند. من این دستورات خدا را قبول ندارم؛ کافیست دلمان پاک باشد. 📎 📎 📎 📎 🔷️☫ با ما همراه شوید. 🔹️☫جهاد تبیین •┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈• ✅️روابط عمومی مرزبانی خراسان شمالی
سلام عاشورایی ۲ کجاست آنکه دهد جرعه ایم آب امروز به برگ لاله فشاند از آب ناب امروز کجاست آنکه کند غنچه ی مرا سیراب نشانَـد از لب این تشنه التهاب امروز نرفته است به چشمان طفل شش ماهه از التهاب عطش،آی قوم، خواب امروز هلا به حرمله گو تا به تیر نگشاید گلوی غنچه ی این باغ باشتاب امروز چرا کنید چنین نطفه های سفیانی به اهل بیت حسین ظلم بی حساب امروز کجاست آنکه به آزادگی صلا بدهد به خیمه گه برساند گل رباب امروز هرآنکه دست دهدبا حسین به کرب وبلا نموده مذهب آئینه انتخاب امروز به خیمه هاست اگر شعله ها ز کین برپا ز هرم آتش آن قلبها کباب امروز بگو ببارد ابر ، اشکهای ناب امشب بگو بگیرد از این ظلم آفتاب امروز * سیدعلمدار ابوطالبی نژاد
🔹 در اعتراض به توهین به قرآن کریم، نیروهای جان بر کف مرزبانی همراه با عزاداری برای سالار شهیدان، با بالابردن قرآن بر روی سر، انزجار خود را از این اقدامات ضد دینی و ضد اسلامی اعلام نمودند. 🔻 گروهان مرزی مینو خرمشهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️تامین نظم و امنیت مراسمات و هیئات و دسته جات حسینی توسط خادمان ابا عبد الله الحسین (ع) شب چهارم محرم
✍️ 💠 ساکت بودم و از نفس زدن‌هایم وحشتم را حس می‌کرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و حرف حرم را وسط کشید :«زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام (علیهاالسلام) خودش حمایتت می‌کنه!» صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم. 💠 تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس می‌کردم به هوای من چه وحشتی را تحمل می‌کرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقه‌اش بیشتر می‌شد و خط پیشانی‌اش عمیق‌تر. دوباره طنین سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بی‌اختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظه‌ای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :«تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟» 💠 انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من می‌تپید. ابوالفضل هم دلش برای حرم می‌لرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!» و این خوش‌خبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است. 💠 فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست افتاده و آن‌ها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند. از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش می‌کردند از شهر فرار کنند و شهرک‌های اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود. 💠 محله‌های مختلف هر روز از موج انفجار می‌لرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم (علیهاالسلام) جذب گروه‌های مقاومت مردمی زینبیه شده بود. دو ماه از اقامت‌مان در می‌گذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهایی‌ام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمی‌گشتند و نگاه مصطفی پشت پرده‌ای از خستگی هر شب گرم‌تر به رویم سلام می‌کرد. 💠 شب عید مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی ساده‌ای پخته بود تا در تب شب‌های ملتهب زینبیه، خنکای عید حال‌مان را خوش کند. در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش می‌خندید و بی‌مقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمی‌خوای خواهرت رو بدی؟» 💠 جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و می‌خواهد دلم را غرق کند که سراسیمه پا پس کشیدم. ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :«اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!» 💠 و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم می‌خواهد راه گلویم را باز کند که با عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمی‌زد. گونه‌های مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبان‌ماه، از کنار گوشش عرق می‌رفت که مادرش زیر پای من را کشید :«داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!» 💠 موج مصطفی از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم می‌کوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :«مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟» و محکم روی پا مصطفی کوبید :«این تا وقتی زن نداره خیلی بی‌کلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط می‌کنه کار دست خودش و ما نمیده!» 💠 کم‌کم داشتم باور می‌کردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :«من می‌خوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!» بیش از یک سال در یک خانه از تا با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم می‌لرزید. 💠 دلم می‌خواست از زبان خودش حرفی بگوید و او همه در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو می‌کرد. ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خنده‌اش را پشت بهانه‌ای پنهان کرد :«من میرم یه سر تا مقرّ و برمی‌گردم.» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار می‌خواست فرار کند که خودش داوطلب شد :«منم میام!»...