ای کاش که این دنیا، یک اصلِ اساسی داشت
این بود که هر عاشق تقدیرِ خوشی میداشت
گونه هایش جنس مرمر بود و چشمش جنس دُر؛
خنده هایش شکل دریا بود و غرقش میشدم..
بنازم این همه رحمت که بار ها همه دیدند ؛
گناه تا به نجف آمد و ثواب درآمد..🤍
نامت جنون خیز است حق دارد موذن هم؛
وقت اذان با دست خود سر را نگه دارد...