بوسیدمش وقتِ اذان ، یا رب ببخشایَم ولی ؛
آمد ز مسجد حکمِ این: "حیعلیخیرالعمل"
هر از گاهی نگاهی داخلِ آیینه کن شاید ؛
ببینی از چه میگیرد زبانم وقتِ دیدارت .
ـ خواستم چشمتو را شعر کنم ، فهمیدم .
چشمتو نسخهٔ کاملشدهٔ قلبمن است !
من آن بی دست و پایِ با شنا ناآشنا بودم ؛
که در دریای مَوَّاج نگاهت غرق شد چشمش.