فکر بوسیدن ُ آغوش تو تا زد به سرم ،
به جهنم که در آن کوچه نگهبان باشد !
آنقدر در بغل گرم تو ماندم که هنوز ،
بوی آغوش تو را میدهد این پیرهنم .
- تو را به نظم کشیدم ولی جهان ِخودم ،
شبیه موی سیاهت پر از پریشانی است ..
بنشین روبه رویم و در دلم غوغا کن!
دل دیوانه مگر از دلبری چشمان تو میگذرد؟
من تماشاگرِ تصویرِ توام ، ماه منیر !
این چنین هیچ نبودم ، به تماشای کسی ..
شور-یادمان باشد اگر.mp3
9.52M
ای جانِ جهان ، جهانِ جان ادرکنی ،
قیوم زمین و آسمان ادرکنی ..
احیاگر صد دم مسیحا الغوث ؛
یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی..🤍
#مرتضییبرنژاد
#جمعههایپرانتظار
بیگله از تو میپرسم، آن دورترها همه چیز خوب است ؟ هنوز دستهایت گرم است و دلت بیدار ؟ هنوز آرامش پشت پلکهایت بوسه میزند و خنده روی لبهای همیشه خشک و تشنهات خانه دارد ؟ هنوز هر صبح امید از نو در قلبت میروید ؟ خوشبختی را چه ؟ به یاد داری ؟ هنوز خودت را زیر نبض غزلهای کسی پیدا میکنی ؟ هنوز جنون روی دوش دلت سوار است ؟
اصلا تو، هنوز صنمی با عشق داری ؟!
من نه عزیزم ، من و تو خیلی وقت است هم را تنها گذاشتهایم ، حالا عشق شبیه چیزی بیربط است ؛ مثل پیچاندن شالگردن زیر تیغ تابستان ، وقتش گذشته !