میروی با غیر و من با گریه میگویم : بهخیر
خاطرت آسوده باشد اهلِ نفرین نیستم...
سر ِزیبایی ِچشمان ِتو دعواشدهاست ؛
بین ِماه ُمن ُیكعده اساتید ِهنر .
ائتلافِ چشم و ابرویت قرارم را گرفت .
در نگاهت دولتِ تدبیرِ محشر داشتی؟
چنان عـید غـدیرش دلربا افتاده در عـالم
که یک هفته جلوتر میروم از خود به قربانش ؛
من از روزِ ازل یک تکّهام پیشِ تو جا مانده
بیا تکمیل کن این قسمتِ خالیِ پازل را..
عشـــق مانند نماز اسـت که بعد از نیت ؛
نادرست است نگاهی به چپ و راست کنی..
مرا گویی: مشو غمگین، که غم خوارت شوم روزی
ندانم آن، کنون باری، مرا غم خوار می داری
- لبهای تو یك مسئلهی سخت ریاضیست
با تابع هر بوسهی من ، حل شود آسان .
شبی بارانی و غمڪَین، شبی از هر شبم شبتـر
مرا میڪُشت دلتنڪَی، ولی او را نمیدانم...!!