•♥️🍃•
○° کسی نبود که ما را دهد پناه اما
هزار مرتبه قربان این مرام حرم🕊🌻
" السلامعلیڪیاعلۍبنموسیالرضا "✋🏻
#صبحٺون_رضایێ 🌤
#امامرضا 🦋
#چهارشنبههایامامرضایی🕌
تو رسیدی به آرزوی خودت
چه کند این جهان تباهی را...؟؟💔
سه روز مونده به اولین سالگرد
شهادتت سردار...
و چند وقت دیگه هم کرونا یک ساله میشه!
بعد تو که ما تو دنیا زندگی نکردیم:)
حبس شدیم بعد تو😔
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
کلیپدلتنگـی📱
چندوقتیتسرمروۍتنممےافتد☹️
#حاجمحمودڪریمے🎤
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلطانعلیموسیالرضاعلیهالسلام
•
•[یارضا!
اذندخولِماستناممادرت
مرحمتکن
رخصتپابوسیوتعظیمرا...]•
•
#چقدردلتنگم...
•
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
گاه#علۍ اینگونہخطابمیڪرد#فاطمہ را: اۍهمہآرزوۍمن...!🥺🖤 #فاطمیہ🖤
"خیبر شڪن" ببین کہ بہ زانو درآمده
بۍ تو غریب مۍشوم اۍ لشگرم مرو😭💔
#ایوایمادرم...
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
#قابل_تأمل🍃
#شیخرجبعلےخیـاط:
دربازاربودمناگهاناندیشہمڪروهے
درذهنمگذشت.
سریعاستغفارڪردموبہراهمادامه دادم.!
قدرۍجلوترشترهایےقطاروار
ازڪنارممیگذشتند...
نـاگـاهیڪےازشترهـالگدۍانداخـت
ڪہاگرخودراڪنـٰارنمےڪشیدم،خطرناكبود
بہمسجدرفتموفڪرمےڪردم
همـہچیزحسابدارد.
اینلگدشترچہبود؟!
درعـٰالـممعنـٰاگفتند:
شیخرجبعلے!آنلگدنتیجه
آنفڪرۍبودڪہڪردی!
گفتم: امامنڪـہخطـٰایےانجامندادم
گفتند:لگدشترهمڪہبـہتونخورد!
اثرڪـٰارهاۍمـٰادرعوالمجریان دارد،
حتےیڪتفڪرمنفےمیتواند
تاثیرۍمنفےایجادڪند...
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
تو رسیدی به آرزوی خودت چه کند این جهان تباهی را...؟؟💔 سه روز مونده به اولین سالگرد شهادتت سردار...
۳ روز مانده...
از داغ غمت تمام گلها پرپر
افتاده زمین دو دست و پا و یک سر💔
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
🌸 ﷽ 🌸
#رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
#فصل_دوم
#قسمت_صد_و_شصت_و_هفتم
🌸🍃🌺🍃🌸
.....
در چشمانش دریای حیرت به تلاطم افتاده بود و
بی آن که کلامی بگوید، محو حال شیدایی ام شده و من با صدایی که میان گریه دست و پا می زد، همچنان ناله می زدم:" مگه نگفتی از تِه دل صداشون کنم؟ مگه نگفتی دست رد به سینه کسی نمی زنن؟ مگه نگفتی اونقدر پیش خدا آبرو دارن که خدا به احترام اونا هم که شده دعامون رو مستجاب می کنه؟" و چون چشمانش رنگ تصدیق کلامم را گرفت، میان اشک های صادقانه ام اعتراف کردم:" خُب منم می خوام امشب بیام از تِه دلم صداشون کنم!" ناباورانه به رویم خندید و با لحنی لبریز ایمان جواب داد:" مطمئنم حضرت علی (ع) امشب بهت جواب میده! الهه! مطمئنم امشب خدا شفای مامانو میده!" و با امیدی که در قلب هایمان جوانه زده بود، دوشادوش هم به راه افتادیم. احساس می کردم قدم هایم از هم پیشی می گیرند تا زودتر به شفاخانه ای که او پیش چشمانم تصویر کرده بود، برسم. به نیمرخ صورتش که از شادی می درخشید، نگاه کردم و پرسیدم:" مجید جان! برای احیاء کجا میری؟" لبخندی زد و همچنان که نگاهش به روبرو بود، پاسخ داد:" امامزاده سیدمظفر (ع)." با شنیدن نام امامزاده سیدمظفر (ع) که مشهورترین امامزاده بندر بود، تصویر مرقد زیبایش پیش چشمانم مجسم شد که بارها از مقابلش عبور کرده، ولی هیچگاه قدم به صحنش نگذاشته بودم. مجید
نفس بلندی کشید و گفت:" من تو این یه سالی که تو این شهر بودم، چند بار رفتم اونجا. به خصوص اون روزهای اولی که اومده بودم بندر، هر وقت دلم می گرفت، می رفتم اونجا!" سپس نگاهم کرد و مثل اینکه هنوز در تحیر تصمیمی که گرفته بودم، مانده باشد، پرسید:" الهه! چی شد که یه دفعه اومدی؟" و این بار اشکم را از روی گونه هایم پاک نکردم تا سند دل سوخته و قلب شکسته ام باشد و جواب دادم:" مجید! حال مامانم خیلی بده! امروز عبدالله هم داشت منو آماده می کرد تا ازش دل بِبُرم!" سپس با نگاه منتظر معجزه ام به چشمان خیسش خیره شدم
و با گریه گفتم:" ولی تو گفتی که خیلی ها تو این هیئت ها حاجت گرفتن! من امشب دارم به امید میام مجید! من امشب دارم میام که شفای مامانو بگیرم!"
✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃
🍃ادامہ دارد....
✍🏻 #نوشته_فاطمه_ولی_نژاد
|🦋|•••→ @porofail_me