eitaa logo
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
164 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
761 ویدیو
15 فایل
حس‌#حسین‌را‌هرڪس‌در‌وجودش‌ندارد‌ هیچ‌ندارد..(؛" ڪل‌الارض‌ڪربلا‌ ‌ڪل‌یوم‌عاشورا‌ یعنی ‌‌باید‌در‌هر‌زمانی‌، هرمڪانی‌، هر‌لحظه‌اے ‌یاور#‌مهدے‌ باشی حرفے❣💭 سخنے🗣 انتقادے بود💥 در خدمتم🤝🏻 ناشناسمونه https://harfeto.timefriend.net/464676878
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ﷽ 🌷 ۳۸۸ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ............ سپس خم شد، رویم را بوسید و با لحنی مهربان تر ادامه داد:" تو هم مثل دخترم میمونی، نمی خواد به من بگی حاج خانم! دخترم بهم میگه مامان خدیجه! تو هم اگه دوست داری مامان خدیجه صدام کن!" و من در این مدت به قدری بی مهری دیده بودم که از این محبت بی منت، پرده چشمم پاره شد و قطره اشکی روی گونه ام غلطید و نمی خواستم به روی خودم بیاورم که اشکم را پاک کردم و در عوض، من هم لبخندی دخترانه تقدیمش کردم، ولی باز هم نمی خواست در زندگی ام کنجکاوی کند که نپرسید چرا گریه می کنم و چرا با اینکه اهل بندرم، در این شهر غریبم و برای اینکه حال و هوایم را عوض کند، همچنانکه مشغول کارهای آشپزخانه بود، برایم از هر دری حرف می زد تا سرگرمم کند که صدای زنگ در بلند شد. مجید بود که با کامیون وسایل آمده و به کمک آسید احمد و دو کارگر، اسباب زندگی مان را داخل حیاط می گذاشت. هنوز هم نمی توانستم باور کنم کابوس در به دری و آوارگی‌مان تمام شده و در چنین خانه بزرگ و زیبایی و کنار خانواده ای به این مهربانی، بار دیگر به آرامش رسیده ایم. آسید احمد، عبا را از تنش درآورده، عمامه را از سرش برداشته و برای کمک به مجید آستین ها را بالا زده بود که مجید هنوز با هر قدمی که برمی داشت، نفسش بند آمده و همه صورتش از درد پُر می شد. با یک دست هم نمی توانست باری بردارد و خجالت می کشید خودش را کنار بکشد که با همان دست چپش هر کاری می توانست، انجام می داد. می دانستم هزینه کرایه کامیون و کارگر را هم نداشته و همین را هم مدیون آسید احمد بودیم. من به خانه خودمان رفته بودم، به توصیه مامان خدیجه کنار اتاق خالی نشسته و دست به سیاه و سفید نمی زدم. حالا زینب سادات هم به کمک مادرش آمده و با هم موکت ها را جارو می کشیدند تا خانه آماده چیدن وسایل جدیدش شود. خوشحال بودم که عروس آسید احمد پرده هایش را باز نکرده و نیازی به خریدن پرده جدید و صرف هزینه سنگین دیگری نبود. مجید و آسید احمد بسته بندی وسایل را در حیاط باز می کردند و به کمک کارگرها به داخل ساختمان می آوردند و با راهنمایی های مامان خدیجه هر یک را جایی می گذاشتند تا سرِ فرصت به سلیقه خودم خانه را مرتب کنم. همه لباس عزای امام کاظم (ع) را به تن کرده و مجید هم فرصت کرده بود تا لباسش را عوض کرده و پیراهن مشکی بپوشد و همین هیبت عزادارش کافی بود تا به خاطر بیاورم سال گذشته درست در چنین روزی، بین من و مجید چه گذشت؛ سال گذشته در شبی مثل دیشب، مجید شیفت شب بود و من سخت هوایی هدایتش به مذهب اهل تسنن شده بودم که نقشه ای زنانه به سرم زد تا فردا صبح که به خانه باز میگردد، با برپایی یک جشن عاشقانه، دلش را نرم کنم بلکه از سرِ محبت، حرف هایم را بپذیرد و قدمی هم که شده به سمت مذهب اهل سنت بردارد. چند شاخه گل رُز خریدم، کیک پختم، شربت به لیمو تهیه کردم، میزی شاعرانه چیدم و چقدر حرف برای گفتن آماده کرده بودم و او به عشق امام کاظم (ع) چنان غرق دریای ماتم شهادتش شده بود که هیچ کدام را ندید و در عوض دلش شکست که صبح شهادت امامش، خانه اش محفل شادی شده و من چقدر در هم شکستم! من اگرچه از اهل سنت بودم، اما روز شهادت فرزند پیامبر (ص) برایم روز شادی نبود و بی خبر از همه جا، بساط جشنی دو نفره به پا کرده بودم و چه ساده نقشه هایم نقش بر آب شده بود که تمام عقده هایم را با داد و فریاد و گریه بر سرِ مجید مهربانم خالی می کردم. آن روز تا شب چقدر با دلش جنگیدم که تبعیت از اولیای خدا، تنها با پیروی از رفتار آن ها تجلی پیدا می کند و سیاه پوشیدن و عزاداری کردن چه ارزشی دارد و او در برابر خطابه هایم، هیچ نمی گفت و شاید هم نمی توانست عطش عشق شیعه را برایم شرح دهد که من هنوز هم معنای این همه دلبستگی را نمی فهمیدم، ولی او اجر عاشقی اش را از کف با کرامت معشوقش گرفته بود که درست در چنین روزی، کشتی متلاطم زندگی‌مان از دریای طوفانی مصیبت به ساحل آرامش رسید و به آبروی همان امامی که سال گذشته به حرمت عزایش، جشن خانه مان به هم خورد، امسال در اوج ارزش و احترام به چنین خانه زیبایی رسیدیم که مجید در مسجد، خدا را به نام موسی بن جعفر (ع) قسم می داده و من در کنج تاریکی و تنهایی مسافر خانه، خدا را از اعماق جانم صدا زده بودم تا سرانجام اینچنین باب اجابتی به رویمان گشوده شد. ✍🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 |🦋|•••→ @porofail_me
رفقا حݪـول مبارڪمون🌙
‌ رسول‌خدا(ص)‌مۍفرمایند:‌ رجب ماه ‌و شعبان ماه من ‌و رمضان ماه امت من است.🌸 ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
﴿ :)💭♥️ + خدایا صلوات‌بفرست‌برمحمد{ص}و آل‌محمد،درخت‌نبوت‌ و جایگاه‌رسالت و محل‌تردد فرشتگان‌و معدن‌علم، و خاندان‌وحی،خدایا درود فرست... برمحمد وآل‌محمد{ص}آن‌کشتیِ در حرکت‌ در دریاهای‌عمیق :)🌱 | »..ادامه‌دارد..« |
[-------🌱--------] هر کس‌در شب‌اول‌ماه‌شعبان؛ دوازده‌رکعت‌به‌این.کیفیت‌بجا آورد که‌:در شش‌نماز دورکعتی،‌در هر.. رکعت‌پس‌از سوره‌حمد،پانزده‌‌مرتبه سوره«قل‌هو‌الله»بخواند.🌈 خداوند ثواب۱۲هزارشهید وعبادتِ ۱۲سال‌را به‌او عطامی‌کند و از . . گناهانش‌بیرون‌می‌رود مانند‌روزی ‌که‌متولد شده....!🥰🌙 به‌تعداد آیات‌قرآن،‌قصری‌در بهشت به‌او می دهد‌ . + اقبال‌الأعمال،ج۲،ص۶۸۳
•°~✨💚 جنت‌نشانے‌از‌حـرم‌توسٺ‌یا‌حسن فردوس‌سائل‌ڪرم‌توسٺ‌یاحسن تنها‌نه‌آسمان‌و‌زمین‌عاݪــم‌وجود در‌زیر‌سایه‌عݪـم‌توسٺ‌یا‌حسـن...⁦⁦♡ 🍃 ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
•°~✨💚 جنت‌نشانے‌از‌حـرم‌توسٺ‌یا‌حسن فردوس‌سائل‌ڪرم‌توسٺ‌یاحسن تنها‌نه‌آسمان‌و‌زمین‌عاݪــم‌وجود در‌ز
. . 🖇♥️ عاقبَت‌عِشقِ‌حَسَن‌پاڪ‌از‌گناهَم‌میکُند هرچھ‌‌باشَم‌‌حُبِ‌مٰولا‌سَر‌به‌راهَم‌میکُند..🌿 🍃 ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
•• اولین ماهی است که تمام‌مان را می‌آورد؛ ماهی که رنگ می‌دهد، را، و می‌دهد به جان مجنون، ماهی که آغازش؛ به نام ♥️ است ... براستی شعبان یعنی میلاد! وقتی امام حسین «ع» آید، چه بهانه‌ای برای مرگ؟ امام حسین «ع» یعنی ماندن و رستن از زمین، شاید برای همین است که شعبان را شهادتی سیاهپوش نمی‌کند انگار این ماه رسم ادب می‌آموزد، وقتی که ♥️ بعد از امامش پای به دنیا می‌گذارد، انگار سقا از همان ابتدا می‌داند، امامش بر همه وجودش مقدم است ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
آپشنِ دلتنگی‌ها 💔 این روزا بھ مرز هشدار رسیده... ‏دمِ عمیقی نیاز است ؛ کھ بازدمش حسیــــن«؏» باشد! + :) •🌱• ❖【 ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me 】❖
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 🗣 ماه شعبان ماه استغفاره... ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
🖐🏽 جمعہ‌نیست اما‌یهو‌دلتنگ‌شدم... چیہ؟! شرطے‌شدیم فقط‌جمعہ‌ها‌بایدیادشون‌کنیم؟!...💔 (: ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me