💠 ❁﷽❁ 💠
#رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
#فصل_اول
#قسمت_بیست_و_هشتم
🌷🍃🌷🍃
.....
از لحن عبدالله خنده ام گرفته بود، ولی از این همه شیعه گری اش، دلم به درد آمده و آرزویم برای هدایت او به مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر می شد که با صدایی آهسته زمزمه کردم:" آدم باید خیلی اعتماد به نفس داشته باشه که بین یه عده ای که باهاش هم عقیده نیستن، قرار بگیره و انقدر راحت کار خودش رو بکنه!" که عبدالله پاسخ داد:" به نظر من بیشتر از این که به خودش اعتماد داشته باشه، به کاری که می کنه ایمان داره!" از دریچه پاسخ موجزی عبدالله ، هوس کردم به خانه روحیات این مرد شیعه نگاهی بیاندازم که عبدالله نفس بلندی کشید و گفت :" می دونی الهه! شاید خیلی اهل مستحبات نباشه، مثلا شاید خیلی قرآن نخونه، یا بعد از نمازش خیلی اهل ذکر و دعا نباشه، ولی یه چیزایی براش خیلی مهمه." کنجکاوانه پرسیدم:" چطور؟" و او پاسخ داد:" وقتی داشتیم از مسجد می اومدیم بیرون ، یه ده بیست جفت کفش جلو در بود. کلی به خودش عذاب داد و هی راهش رو کج می کرد که مبادا روی یکی از کفش ها پا بذاره!" و حرفی که در دل من بود، بر زبان عبدالله جاری شد :" همونجا با خودم گفتم چی می شد آدمی که اینطور ملاحظه حق الناس رو می کنه، یه قدم دیگه به سمت خدا برداره و سنی شه!" که با بلند شدن صدای اذان از مسجد اهل سنت محله که دیگر به چند قدمی اش رسیده بودیم، حرفش نیمه تمام ماند، صلواتی فرستاد و با گفتن :" بعد از نماز جلو در منتظرتم." به سمت در ورودی مردانه رفت و از هم جدا شدیم.
در وضو خانه مسجد، وضو گرفتم و مقابل آیینه چادر بندری ام را محکم دور سرم پیچیده و مرتب کردم. به نظرم صورتم نشسته در طراوت رطوبت وضو، زیبایی دیگری پیدا کرده بود. حال خوشی که تا پایان نماز همراهم بود و این شب جمعه را هم مثل هر شب جمعه دیگری برایم نورانی می کرد. سخنان بعد از نماز مغرب امام جماعت مسجد، در محکومیت جنایات گروه های تروریستی در سوریه در قتل زنان و کودکان و همچنین اعلام برائت از این گروه ها بود. شیخ محمد با حالتی دردمندانه از فتنه ی عجیبی سخن می گفت که در جهان اسلام ریشه دوانده و به شیعه و سنی رحم نمی کند.
✍🏻💞🍃🍃🌷🍃🍃💞
🍃ادامہ دارد....
✍🏻 #نوشته_فاطمه_ولی_نژاد
@porofail_me
💠 ❁﷽❁ 💠
#رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
#فصل_اول
#قسمت_بیست_و_نهم
🌷🍃🌷🍃
....
با شنیدن سخنان او تمام تصاویری که از وحشیگری های آن ها در اخبار دیده و شنیده بودم، برابر چشمانم جان گرفت و دلم را به قدری به درد آورد که اشک در چشمانم حلقه زد و نجات همه مسلمانان را عاجزانه از خدا طلب کردم.
در مسیر برگشت به سمت خانه، عبدالله متاثر از سخنان شیخ محمد، بیشتر از حوادث سوریه و آلوده بودن دست اسرائیل و آمریکا به خون مسلمانان می گفت. سر کوچه که رسیدیم، با نگاهش به انتهای کوچه دقیق شد و با صدایی مردد پرسید:" اون مجید نیس؟" که در تاریکی شب، زیر تابش نور زرد چراغ ها، آقای عادلی را مقابل در خانه مان دیدم و پیش از آن که چیزی بگویم ، عبدالله پاسخ خودش را داد:" آره، مجیده." بی آن که بخواهم قدم هایم را آهسته کردم تا پیش از رسیدن ما، وارد خانه شده و با هم برخوردی نداشته باشیم، ولی عبدالله گام هایش را سرعت بخشید که به همین چند ماه حضور آقای عادلی در این خانه ، حسابی با هم رفیق شده بودند. آقای عادلی همچنان که کلید را در قفل در حرکت می داد، به طور اتفاقی سرش را چرخاند و ما را در نیمه کوچه دید، دستش از کلید جدا شد و منتظر رسیدن ما ایستاد. ای کاش می شد این لحظات را از کتاب طولانی زمان حذف کرد که برایم سخت بود طول کوچه ای بلند را طی کنم در حالیکه او منتظر، رو به ما ایستاده بود و شاید خدا احساس قلبی ام را به دلش الهام کرد که پس از چند لحظه سرش را به زیر انداخت. عبدالله زودتر از من خودش را به او رساند و به گرمی دست یکدیگر را فشردند. نگاهم به قدر یک چشم بر هم نهادن بر چشمانش افتاد و او در همین مجال کوتاه سلام کرد. پاسخ سلامش را به سلامی کوتاه دادم و خودم را کناری کشیدم ، اما در همان یک لحظه دیدم به مناسبت شب اول محرم، پیراهن سیاه به تن کرده و صورتش را مثل هميشه اصلاح نکرده است. با ظاهری آرام سرم را پایین انداخته و به روی خودم نمی آوردم در دلم چه غوغایی به پا شده که دستانم آشکارا می لرزید.
✍🏻💞🍃🍃🌷🍃🍃💞
🍃ادامہ دارد....
✍🏻 #نوشته_فاطمه_ولی_نژاد
@porofail_me
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد...
بســمِ #اللھ••🍃
#سلامصبحٺونمعطربھنامولےعصر(عج)♥️
با تو هر بار سلام با تو هر صبح بهشتــ
خیرِ هر روزِ من از نگاهتــ آغاز گرفت
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله♥️
#صبحــتوݩحسینــی
@porofail_me🍃
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
با تو هر بار سلام با تو هر صبح بهشتــ خیرِ هر روزِ من از نگاهتــ آغاز گرفت #صلیاللهعلیکیااباعب
••🎈••
#یااباعبدالله♥️📿
مادَرَمْ گُفْت:حُسِینْ تِکِه کَلامَتْ باشَد
هَروَقْتشُدیمَسْتِرُخَششیرَمْحَلالَتباشَد
مِثلِیِکمُردِهکِهیِکْمَرتَبهجانمیگیرَد
دِلَم اَز بُردَنْ نامَت هَیِجان میگیرَد
قَلَبم اَزکار کِهاُفْتادبِهمَنشُوکنَدَهید
اِسمِ#اَرْبابْ بیایَد،ضَرَبان میگیرَد..:)❤️
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله🌱
@porofail_me
#دوربینخـداروشنـه📸
الَـمیَعلَمبانَّاللهَیَـری | آیانمیدانیدخدامیبینـد ؟
دیدیـنگاھیمیریـمعروسـییـاجشـنتولـد؛دوربیندارهفیلمبرداریمیکنـهتـانوبـتبـهمامیرسـه
خودمونروجمع و جـورمیکنیـم !🌱
چــرا؟؟
چـوننکنهدوربینرویمازوممیکنـه؛نکنهزشـتوبدقیافهبیفتیم 😬
اگـرفقطبـهاینفکرکنیم دوربینخداهمیشهروشنـه
ورویِمـازومشـده
شایـدیهجـوردیگهزندگیمیکردیـم !
شایـداخلاقمـونیهجوردیگهبود !
شایـدلحـنصحبتمـونیـهجـوردیگهمیشـد !
لبخندخدانصیبترفیق😌
@porofail_me
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شور| منیکهکبوترم...🕊
#آسیدرضانریمانی🎤
@porofail_me
📙🧡||| نهجالبلـاغه
🖇📌||| حڪمت۴١
❰🔏🌿~راهشناختعاقلواحمق❱
🖌...امیرالمومنینعلیهالسلام↓↓
قلباحمقدردهاناو|❤️
وزبانعاقلدرقلباوقراردارد|🌥
➖➖➖➖➖
•✨☂• ڪلامبزرگان
اگرانساندستبهدامانامامزمان؏
بشود،میتواند،چشمش👀راڪنتࢪلڪند
تا آخرࢪاهبماند،وسطراهرهانڪند👣🍃
دیگࢪنلغزدوگناهانࢪاترڪڪند.
📚📍||| آیتاللهجاودان
♥️⃟اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج⃟🦋
@porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
#دوربینخـداروشنـه📸 الَـمیَعلَمبانَّاللهَیَـری | آیانمیدانیدخدامیبینـد ؟ دیدیـنگاھیمیریـ
آخهمنکدومنعمتاتوبشمرم؟!🌸
مهربونیاتتولحظهلحظهزندگیم
دستگیریاتووقتاییکه
میتونستیمچموبگیری♥️
توتنهاییامکههمدممشدی
وقتبیکسیامکهپناهمشدی
توناامیدیامکهتوامیدمبودی✨
لطفبیاندازهتبهمنشمردنینیستاخه
منچیوبشمارم؟
ازکدومبگم؟!🔗
چجوریبگم؟
خودتخوبمیدونستینمیشهمهربونیاتوشمرد(؛
نمیشهواسهنعمتاتعددتعیینکرد🌱
واسهمینهگفتی؛
«وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا»
#الله🍃
• @porofail_me •
رفقاۍجان❤️
لطفابراۍیہبندھخداڪہ
براۍمݩخیلےعزیزھ
دعاڪنین!؟
حاݪِدلشخوبنیسټ..
لطفابراۍخوبشدنِحالِدلش
[#حمد] بخونیم!؟🙏🏻😢
دمتونگرم؛حاجټرواانشاءاللہ🤲🏻
『💙͜͡🌿』
بهڪسیدستبدهڪهتاآخردستتوبگیره
کسیهستــ ؟؟
نیست؟؟
فقطیهنفره
امامزمانعݪیهالسلام♥️
#حسینزمانما
← ازهمینحالازندگیتوتنظیمڪنبراآقا
اونقدرشیرینه🍃
#ومهدیشدتمامزندگۍمن✨
『@porofail_me』