eitaa logo
آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
10 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
371 ویدیو
592 فایل
💮در شــــام شــــوم خــــواص کـــــور نــور بصیــــــرت عمـــــــارم آرزوست💮 🌐#مجری_طرح_اتحاد_گروه های_ولایی 🇮🇷#عمــــــاریون_رهبـــــریم 🆔 @ammareyon 🚫#کپی برداری از #طراحی گپشن ها و#تنظیمات کنفرانس ها بدون اجازه مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
💌این روزها امانم نمی دهد. 🗯نمی دانم شاید ازتکرار برخی صفحات تاریخ می ترسم. 🗯...بوی سیاست زدگی کلمات شما، حال ملّت را بد می کند. شما را به خدا کمی انقلابی باشید. 🗯... ما بوسه برسینه هایی می زنیم که سپر دفاع از ولایت شده باشند. 🗯آقایان و عالیجنابان! کاش کمی از بصیرت عوام در وجود شما یافت می شد. ✉️از این روز به بعد برای ولی و امام ما نامه می نویسند.  ✉️نامه هایی که چه باسلام باشند و چه بی سلام، هدفی جز بستن رسن بر دست مولا ندارند. 🗯بچه های امام روح الله! قلمهایتان کجاست؟ صاحبان منبر! چراخاموش شده اید؟ هیئتی ها! محکم تر بزنید... ...شاید گره از کار انقلاب بازشود! ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─═༅♡💬🔟💬♡༅═─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌من یک پسر مذهبی هستم … 🔖من حق دارم ایام فاطمیه پیرهن مشکی تنم کنم (حتی تابستون) و 📌 کسی حق ندارد به من بگوید تو همش در غم و ماتم به سر می بری! 🔖من حق دارم محرم که می شود زنگ تلفن همراه خودم را مداحی بگذارم و 📌کسی حق ندارد به من بگوید تو انسان افسرده ای هستی! 🔖من حق دارم عکس شهید را به عنوان پس زمینه گوشی ام انتخاب کنم و  📌کسی حق ندارد با دیدن عکس شهید به من پوزخند بزند! 🔖من حق دارم به جای سینما رفتن شبهای جمعه برم گلزار شهدا و 📌کسی حق ندارد به تمسخر بگوید که شماها را فقط باید در قبرستان!!!  🔖پیدا کرد! من حق دارم که دوست نداشته باشم اسم بازیگرهای هالیوودی وفوتبالیست ها  📌خارجی را بدانم وکسی حق ندارند من را انسان عقب افتاده ای بداند! 🔖من حق دارم هر کجا عکس رهبرم را دیدم به او ابراز ارادت کنم واشکهایم 📌جاری بشودبه خاطر مظلومیت های آقا و کسی حق ندارد چپ چپ به من نگاه کند! 🔖من حق دارم توی خط واحد بجای گوش دادن اندی و ….، 📌مداحی حاج منصور گوش بدم وحق دارم وقتی راه میرم بجای اینکه زل بزنم 🔖 تو صورت دخترایه مردم سرم پایین باشه و کسی حق ندارد به من بگوید 📌”چقدر املی“! ☄من یک پسر مذهبی هستم … 🔖من معنای لذت بردن از زندگی را می دانم… 🔖من معنای شادی و خنده را می دانم… 🔖من انسان غمگین و افسره ای نیستم… 🔖من از زندگی به شیوه خودم لذت می برم… ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣1⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
✍از دست این سرنوشت... ☄پرسید : ناهار چی داریم مادر؟ 💥مادر گفت : باقالی پلو با ماهی ☄با خنده رو به مادر کرد و گفت : ☄ما امروز این ماهی ها رو می خوریم ☄و یه روزی این ماهی ها ما رو می خورند 🌀چند وقت بعد ...عملیات والفجر ۸ ...  🌀درون اروند رود گم شد ... 💥و مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد .....  ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣2⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
✍چرا مادر؟   ☄هیچ بزرگراهی هیچ کوچه ای به نام بابای من شهید...  نیست. ☄دخترک به مادر می گوید: انگار اصلا پدر من در جنگ نبوده؛ انگار فقط فرماندهان می جنگیدند. ☄انگار یک عده از شهدا عند ربهم یرزقون ترند. ☄بابا کجایی که دلم تنگ توست. ☄همت عاشق پدر من بود. حاضر بود در پوتین پدر من آب بخورد. ☄باور کنید بابای من هم شهید شده. ☄از آن اندام رشید و تنومند پلاکی برگشت  و لباس  خاکی حتی استخوانی هم نبود. ☄چه سبک بود تابوت پدر من 💥پیراهن خونی و پاره ات بابا! چه قشنگ با احساسات من بازی کرد.... ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣3⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌 ✍با هم مشغول گفت و گو بودن اولی به دومی گفت: 🌀پدرت چیکارست؟  ☄گفت پدرم مهندسه. 🌀اولی ساکت شد و با غرور و کمی غم گفت: پدر منم شهید شده ☄دومی با طعنه لبخندی زد و گفت: پس تو با سهمیه اومدی دانشگاه ؟!!!  🌀اولی دلش شکست با بغض گفت: 🌀سهمیه ماله خودتون بابامو بهم پس بدین !!! ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣4⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌فقط چند شمع روشن کن 💥خجل شو از شرمساری اشک شمع 💥گریه کن... 💥بلندتر... 💥اینجا گریه کردن جرم نیست... 💥تب شو .... 💥بسوز از تب داغ پسر حسین. 💥مهر نه !!! 💥سجاده نه !!! 💥خاک شو !! 💥غریب مثل بقیع 💥شرمنده ی سجده های مرد سجاده نشین 💥شرمنده ی چشم های تب دارتم.... "السلام علیک یا سید الساجدین " ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣5⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌 دبه اب ☄در فکه کنار یکی از ارتفاعات تعدادی شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو دبه پلاستیکی ۲۰ لیتری آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از دبه ها ترکش خورده و سوراخ بود. ولی دبه دیگر، سالم و پر از آب بود. در دبه را که باز کردیم، با وجود اینکه حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی سقا می گذشت، آب آن دبه بسیار گوارا و خنک مانده بود. ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣6⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌و جنگ با اولین گلوله آغاز شد. 💬اما: ☄با آخرین گلوله، پایان نیافت.   💬اینک، به ظاهر همه چیز عادی ست.   اما هنوز،   🗯دختری با تنهایی ش گلاویز است، پسری هر شب در خلوت اطاقش اشک می ریزد.   🗯مردی به پاهایش می اندیشد، و روزهای گرد گرفته خاکریز را مرور می کند.   🗯هنوز لبخند یک قاب می تواند ،  زنی را تکیده کند.   ☄آری، قطنامه تنها کاغذ ها را سیاه می کند.   💥و جنگ هم چنان جریان دارد... ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣7⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌شهدا دعا داشتند، ادعا نداشتند نیایش داشتند، نمایش نداشتند حیا داشتند، ریا نداشتند رسم داشتند، اسم نداشتند و ما تا ابد به آنها که قمقمه ها را دفن کردند تا هوس آب نکنند مدیونیم... ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣8⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌به سبکی یک پلاک و.... ✍"پدر" کودک را بلند کرد و در آغوش گرفت. 🌀کودک هم خواست "پدر" را بلند کند. 🌀وقتـے روـے زمین آمد دست های کوچکش را دور پاهای "پدر" حلقه کرد تا پدر را بلندکند ولـے نتوانست. 🌀گفت حتماً بزرگ که شدم می توانم. 🌀بیست سال بعد توانست پدر را بلند کند. 💥"پدر" سبک بود. به سبکـی یک "پلاک" و "چند تکه استـــخوان"  ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣9⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌همیشه می گفت:      ✍ مرا جا گذاشته اند....!   🌀به جنوب که می رفتیم، چفیه ی کهنه اش را که یادگاری همان دوران بود   🌀به روی صورت می انداخت و گریه می کرد. زیر لب می گفت:   🌀لیاقت نداشتم با آنها هم سفر شوم.   🌀شیمیایی بود و آ ب و هوای جنوب با او نمی ساخت. جوش های صورتش بیش تر می شد.   🌀می گفت بادمجان بم آفت نداره .   🌀وقتی توی بیمارستان بستری شد به عیادت اش رفتم.   🌀دستم را گرفت و گفت:   ☄به خیال ام دارند صدایم می زنند. ســـــــروی ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬2⃣0⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌اصلی ها غائب هستند..... 🔘کلاس درس شلوغ بود وهمه در حال صحبت؛ هرکس با دوستانش گرم گرفته بود و کلاس رو هوا بود... یهو معلم اومد تو کلاس و سرو صداها خوابید ➰بعدشم طبق روال همیشگی شروع کرد به خواندن لیست حضور و غیاب... ☄بزرگراه همت.......................حاضر ☄غیرت همت.......................غائب ☄ورزشگاه همت..................حاضر ☄مردونگی همت..................غائب ☄مرام همت.......................غائب ☄سمینار همت..................حاضر ☄آقایی همت.....................غائب ☄صداقت همت..................غائب ☄همایش همت.................حاضر ☄صفای همت....................غائب ☄عشق همت...................غائب ☄آرمان همت..................غائب ☄یاران همت....................غائب ☄تیپ همت....................حاضر   ✍غائبا از حاضرا بیشترن.....کلاس تعطیل.....! ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬2⃣1⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌ما تا ابد به آنهایی که وقتی بی آب  شدند قمقمه ها را خاک کردند تا  کمتر یاد آب بیفتند مدیونیم. یاد شهدامون بخیر به خدا خیلی دلتنگم ......... ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬2⃣2⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌ای شهیدان! ✍ما بعد از شما هیچ نكردیم!!! 🌀لباس های خاكی تان را در میدان های مین 🌀و لابه لای سیم خاردارها رها كردیم 🌀عهدمان را شكستیم 🌀و دعای عهد را فراموش كردیم 🌀زمان ندبه و سمات را گم كردیم. 🌀شربت های صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطش خندیدیم. 🌀بر تصاویر نورانی تان روی دیوارهای شهر رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب كردیم. 🌀تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندك فروختیم... 🌀عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم... ☄اما باز هم امیدی هست!!! 💥آری ! تا ولایت هست هنوز امید داریم ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬2⃣3⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💬💬💬💬💬💬💬💬💬 جناب استـــــاد نوری بسیـــار سپـــــاس اجرتون با سید الشهدا ع از همـراهی همـه کاربــران وادمین ها ومدیران ارجمند گــروه هــای ولایــی صمیمانه سپاسـگزاریم .... پایان کنفـــــرانس التماس دعای فرج یا علی ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🇮🇷
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─ 🇮🇷 ⏰ساعت: 21/00 🗓تاریخ:98/12/24 🔍موضوع: (قســــــمت دوم) 🎙ارائه استــاد سجادی 📌اجرا:گروه جوانان و طلاب انقلابی http://eitaa.com/joinchat/3477274636C59b60852f0 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🇮🇷
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─ عرض سلام ودرود ودعا خـــــدمــت جناب استـــــاد سجادی وشما دوستان ولایی 🔘طبق اطلاع رسانی انجام شده با شما همراه هستیم 🔮باکنفـــــــرانــــس (قســـــــــمت سوم) 👤 با هـــــــمراهــــی استـــاد سجادی اسـتـــــاد گــــــرامی سپـــــــاس فراوان از این که وقت ارزشمنــدتـــون را دراختیار گروه ما قرار دادیـد. لطفا در صورت حضـــور شــــــروع بفرمائیـــــد....‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🇮🇷
🔵{1⃣}بحث دوم و ، لباسی بر قامت خدا 💥فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَتَجَلْبَبَ الْخَوْفَ؛ پس اندوه را شعار خود ساخت و لباس خداترسی در‌پوشید ┄┅═✧1⃣✧═┅┄
💬 اندوه و ترس از خدا ☄پس از آنکه امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمودند: خداوند بندة محبوب خود را یاری می‌کند تا بر نفس خویش چیره شود، می‌فرمایند این بنده محبوب خدا، اندوه را «شِعار» و لباس زیرین خود می‌سازد؛ یعنی پیوسته بر مقامات و درجاتی که نتوانسته بدان‌ها دست یابد و بر فرصت‌هایی که می‌توانست از آنها بیشتر استفاده کند و نکرده، اندوهگین و ناراحت است. همچنین ترس از خداوند را لباس رویین خود ساخته، یعنی همواره بیمناک است که نکند گناه و ناسپاسی خداوند از او سر زند و باعث شود نامش از طومار بندگان مخلص و محبوب او حذف گردد. ┄┅═✧2⃣✧═┅┄
💬«حزن» در موقعیتی رخ می‌دهد که نعمتی از انسان باز گرفته شود یا خسارتی بر او وارد آید و موجب اندوه و ناراحتی او گردد. بی‌تردید این حالتْ ناظر به گذشته است ☄مانند اینکه انسان کار ناشایستی کرده که آثار بدی در پی داشته است؛ حرف بدی زده که باعث رسوایی او شده و در نتیجه محزون و اندوهگین گردیده است. پس حزن و اندوه هنگامی در انسان پدید می‌آید که فرصت‌هایی را از دست بدهد، یا نعمتی از او ستانده شود و یا مصیبتی بر او وارد آید. ┄┅═✧3⃣✧═┅┄
💬اما «خوف» دربارة رویداد و امری است که در آینده پیش می‌آید. مثلاً انسان می‌ترسد که مصیبت یا عذابی متوجه او گردد و یا نعمتی از او گرفته شود. در واقع حزن و خوف دو ویژگی نفسانی مشابه‌اند، لکن متعلق آن‌دو متفاوت است: یکی ناظر به گذشته است و دیگری ناظر به آینده. ┄┅═✧4⃣✧═┅┄
💬خوف و حزن، بدون در نظر گرفتن متعلقشان، نه ممدوح‌اند و نه مذموم؛ نه به طور کلی می‌توان گفت خوب‌اند و نه می‌توان گفت بدند. پس اگر در سخن امیر مؤمنان(علیه السلام)آن دو ویژگیْ مطلوب و از صفات بندگان محبوب خدا معرفی شده‌اند، از آن روست که متعلقشان امور معنوی و اخروی‌اند، وگرنه خوف و حزن به خاطر دنیا نامطلوب است؛ زیرا اصل گرایش و توجه استقلالی به دنیا پسندیده نیست، چه رسد به خوف و ترس دربارة آن. حزن دربارة امور اخروی و ترس از خداوند و عذاب او مطلوب است؛ چون باعث می‌شود انسان بیشتر در پی عبادت و اطاعت خداوند و پرهیز از گناهان برآید، و در نتیجه به انسان کمک می‌کند که بهتر به وظایفش عمل کند و طریق سعادت و نیکبختی پیش گیرد. ┄┅═✧5⃣✧═┅┄
🔵{2⃣} و ترس از خدا در و 🌀با توجه به مطلوب بودن خوف از خداوند و نقش سازندة آن، در آیات و روایات پرشماری، از این دو ویژگی سخن به میان آمده، و واژة خوف و مرادف‌های آن بارها در قرآن به کار رفته است. در این مقام به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم: ┄┅═✧6⃣✧═┅┄
☄(1) الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ؛ ➰و هر آینه شما را پس از [هلاکت] آنان (ظالمین) در آن سرزمین جای خواهیم داد. این [نعمت] برای کسی است که از ایستادن در برابر من [برای حسابرسی] بترسد و از بیم دادنم بهراسد؛ ┄┅═✧7⃣✧═┅┄
☄(2)یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛ ➰[و فرشتگان] می‌ترسند از پروردگارشان که فوق آنهاست و آنچه را بدان مأمورند انجام می‌دهند؛ ☄(3) رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّكَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ؛ ➰مردانی که تجارت و خرید و فروشْ آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمی‌دارد و از روزی می‌ترسند که دل‌ها و دیدگان در آن روز دگرگون [و سرگشته و پریشان] شود؛ ┄┅═✧8⃣✧═┅┄
☄(4)وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى؛ ➰و اما هر‌کس که از ایستادن در پیشگاه پروردگار خود بیم داشت و نفس [خود] را از هوس باز داشت، جایگاه او همان بهشت است؛ ┄┅═✧9⃣✧═┅┄
💬در برخی آیات پند گرفتن و استفاده از آیات قرآن به کسانی اختصاص یافته که کانون دلشان با خشیت و خوف الاهی شعله‌ور گشته است. خداوند در این‌باره می‌فرماید: ☄(5)إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ؛ ➰جز این نیست که تو کسانی را بیم می‌دهی (بیم دادن تو تنها بر کسانی اثر می‌کند) که در نهان از پروردگارشان می‌ترسند و نماز را بر پای داشته‌اند؛ ┄┅═✧🔟✧═┅┄
💬همچنین در برخی آیات، خوف از خداوند از نشانه‌های عالمان ربانی و خدا‌باوران معرفی شده است: ☄(6)إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء؛ ➰از بندگان خدا تنها دانشوران (عالمان ربانی) از او می‌ترسند. ┄┅═✧1⃣1⃣✧═┅┄
🔵{3⃣}همچنین در و ، و اهمیت آنها وارد شده است که برخی از آنها را بر‌می‌شماریم: 🌀[1]امام صادق(ع) به اسحاق بن عمار فرموده‌اند: 💥یَا إِسْحَاقُ، خَفِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ وَ إِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاكَ فَإِنْ كُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لَا یَرَاكَ فَقَدْ كَفَرْتَ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَرَاكَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیْكَ؛ ➰ای اسحاق، آن‌گونه از خدا بترس که گویا تو او را می‌بینی و اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند، و اگر معتقد گردی که او تو را نمی‌بیند کافر شده‌ای، و اگر بدانی او تو را می‌بیند و سپس به نافرمانی او اقدام کنی، او را پست‌ترین نظرکنندگان به خویش دانسته‌ای؛ ┄┅═✧1⃣2⃣✧═┅┄
🌀[2] امام صادق(علیه السلام) دربارة نقش و اهمیت ترس از خداوند فرموده‌اند: 💥مَنْ خَافَ اللَّهَ أَخَافَ اللَّهُ مِنْهُ كُلَّ شَیْ ءٍ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ شَیْ ءٍ؛ ➰هر‌کس از خدا ترسید، خدا همه چیز را از او بترساند و هرکس از خدا نترسید، خدا او را از همه چیز بترساند؛ ┄┅═✧1⃣3⃣✧═┅┄