8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨بِسْمِاللّٰهِالرَّحْمٰنِالرَّحیٖم✨
خدایا به عشـق تو
پرده صبح
را از پنجره احساسم
که روبه بیکرانههای آسمان
و دریـای توست
باز میکنم
و آرامـش را
از تو طلب میکنم
پس به یادت میگویم
زندگے سلام
سلام دوستان روزتون بخیر
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
♥️🖐🏻
گِرھٖڪُورِمَرـادَسْتِرُقَیّهبِدَهیدْ
هَرْچِهسَختِیْاستْ،بِهیُمنِنَفَسَشْآسانْاستْ :)
🖐🏻¦⇠#السݪامعلیڪیارقیهبنتالحسین
♥️¦⇠#
╔═════ ೋღ
@profile_mazhabii
ღೋ ═════╗ پروفـــــ...مذهبی...ـــــایل
💚🪴
ولی خودمونیم ..
حیف نگاه هایی که خرج هرکسی
میشه اِلا دیدنِ آقامون ..
حیف قربون صدقه هایی که خرج
هرکسی میکنیم اِلا آقامون
حیف وقتی که پای هرچیزی
می ریزیم اِلا آقامون
حیف دعاهایی که واسه همه چی
میکنیم اِلا آقامون
حیف رفاقتی که باهمه داریم
اِلا آقامون...💔:)
خودمونو برسونیم به آقـایی که
سالهاست در انتظار ما نشسته...!
آقای مهربانی که خودِ اهلبیت هم
آرزوی در رکاب بودنشون داشتن:)
💚¦⇠#السلامعلیڪیابقیةاللہ
🪴¦⇠#╔═════ ೋღ
@profile_mazhabii
ღೋ ═════╗ پروفـــــ...مذهبی...ـــــایل
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨بِسْمِاللّٰهِالرَّحْمٰنِالرَّحیٖم✨
خدایا به عشـق تو
پرده صبح
را از پنجره احساسم
که روبه بیکرانههای آسمان
و دریـای توست
باز میکنم
و آرامـش را
از تو طلب میکنم
پس به یادت میگویم
زندگے سلام
سلام دوستان روزتون بخیر
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از 💚 پروفایل مذهبی 💚
ما با گناه روح و قلب خود را خراب کردهایم
به حدی که دیگر عجائب عالم را نمیبینیم❌
صدای تسبیح فرشتگان را نمیشنویم،
عاشقانه از دوری خدا اشک نمیریزیم
و با غیر خدا سرگرم میشویم
گناه با ما چه کرده است؟
🔸استادپناهیان
#تلنگر‼️
╔═════ ೋღ
@profile_mazhabii
ღೋ ═════╗ پروفـــــ...مذهبی...ـــــایل
هدایت شده از آشپزخونه بهشتی(آشپزی اسلامـی)
♨️ بارداری قلابی ‼️
یاسی مشکل زنانگی داشت باردار نمی شد، سعید با او شرط کرد که اگر تا سال آینده بچه ای به دنیا نیاوری طلاقت می دم، یاسی بسیار ناراحت شد و ماجرا رو به مادرش گفت مادرش هم در جواب یاسی گفت «غصه نخور خدا کریمه.
روزی سعید تصمیم گرفت سفر کاری برود و به یاسی گفت تا یک مدتی از طرف شرکت به ماموریت می رود
یاسی مادرش را از تصمیم شوهرش مطلع کرد مادرش به یاسی گفت : روزی که شوهرت عازم سفر شد، به او بگو که حامله ای و بقیه اش با من …
یاسی هم به گفته مادرش عمل کرد و در موقع حرکت یاسی خبر حاملگی اش را به او داد، سعید بسیار خوشحال شد و به او سفارش کرد که مواظب خودش و بچه اش باشد مادر یاسی هر روز چیز جدیدی بهش یاد میداد ؛تا این که بعد مدتی سعید بی خبر ساعت سه شب از سفر😳 ....👇👇
👇ادامه داستان بازشود👇
https://eitaa.com/joinchat/2244411445Cbdd34fcc28