eitaa logo
پروفایل زیبا عاشقانه❤❤ عارفانه....
22.2هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
76 فایل
﷽ درانتخــاب عكسهاے پروفايلتان دقت كنيـد☺️ 🌈مجموع کانال های ما در ایتا 👇 ╭┈────── 🌿 @tarfandony 🌄 @profile_ziba 🏠 @jahaze_shik ╰─────── تبلیغات پربازده 👇 http://eitaa.com/joinchat/3100835840C12e7f70ce5
مشاهده در ایتا
دانلود
پروفایل زیبا عاشقانه❤❤ عارفانه....
#پارت50 همچی میگی دیر میشه که انگار الان لباس نداری ...همین که گفتم بعد از ظهر میری ..... دوست نداش
اون از اون دفعه که زدی زیر گوشم هیچی بهت نگفتم ... گفتم شاید بیای عذر خواهی کنی اما دیدم نه ..... الان هم باز شروع کردی به دعوا کردن .... تو چی کار به لباس پوشیدن من داری ...... مگه من به تو میگم چرا لباس هات تنگه یه ریز پشت سر هم داشتم حرف میزدم ....... یه بار عقده به دلم مونده این ارمان مثل ادم رفتار کنه ...... - یا میری مانتوت رو عوض میکنی یا از بیرون خبری نیست ... عصبانی شدم ..... - به جهنم من که میخواستم ظهر برم تو نذاشتی ارمان دیگه حق نداری با من حرف بزنی فهمیدی این ترمم خودم میرم حذف میکنم که دلتون خنک بشه .... صبری خانم از تو اشپزخونه اومد ....... - اقا ارمان ، ساحل چه خبرتونه اخه خونه رو گذاشتید روی سرتون ....... - به من چه صبری خانم به این اقا بگید من اگه الان با چادر هم دربیام این گیری میده .... عادتشه اصال با خودش درگیره ........... - ساحل دخترم یه ذره اروم تر .... همسایه ها میفهمن زشته ...... - بذار بفهمن ........ ارمان خیلی عصبانی بود ولی بذار بفهمه که همش بلده دعوا کنه ..... بفهمه که منم بلدم صدام رو ببرم بالا مثل خودش .... کیفم رو با حرص از روی مبل برداشتم ...... روی پله ی اخر بودم که صدام کرد ..... - ساحل !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! صدا کردنش پر از حرف رو خواهش بود .......... برگردم یا نه ..... اگه برگردم پرو میشه ..... فضولیم حسابی گل کرده بود که ببینم چی کارم داره ..... وللش ..... به راه خودم ادامه دادم .... هنوز چند قدم نرفته بودم که مانتوم رو از پشت گرفت .... - کر شدی نمیشنوی که دارم صدات میکنم ..... برگشتم خیلی بهم نزدیک بود ... چند قدم رفتم عقب الانه که بپرم صورتش رو بوس کنم .... مریم راست میگفت وقتی عصبانی میشد خیلی خوشگل میشد .... - چیه ؟؟؟؟؟ مگه نمیخواستی اعصاب من رو خورد کنی .... جوری نگاهم کرد ..... مثلا میخواست بچه خر کنه ... - بیار برو مانتوت رو عوض کن بریم ان قدر هم منو حرص نده ... - دستت درد نکنه سه ساعته من رو نگه داشتی که این حرف بهم بزنی ... نوچ عوض نمیکنم .... دست هاشو مشت کرد ..... عصبانیت از سر و روش می بارید .... - اخه تو ..... من به تو چی بگم .... چرا همش میخوام من رو عصبانی کنی ...یه مانتو عوض کردن ان قدر دردسر نداره .... نمیخواستم کوتاه بیام ...... - عوض نمیکنم الان هم خودم تنهایی میرم ..... - یعنی اصال برای خودت مهم نیست که دیگران بهت نگاه کنند ..... - ببن اقا پسر تو کار های من لطفا دخالت نکن به لباس پوشیدن من کار نداشته باش .... خوبه خواهر نداری مگر نه بد بخت میشد ها .... - تو مثل خواهر منی برای همینه که بهت این حرف ها رو میزنم ... پس دیگه عمرا برم عوض کنم .... من نمیدونم چرا این اقا ارمان فقط دوست داره داداش من باشه .... - نمیخواد از این لطف ها برای من بکنی خان داداش .. - بیا عوض کن بریم ... ببین صبری خانم چه جوری داره از پایین نگاهت میکنه .. سرم اروم بردم پایین صبری خانم مثل گربه سرش رو اورده بود تو نرده ها داشت گوش میکرد بیچاره حتما ترسیده ارمان دوباره من رو کتک بزنه .... - میرم عوض میکنم الان ولی یه شرطی داره .... چشم هاش گرد شد ..... - شرط ...... چه شرطی ؟؟؟؟
خوشبختی اون چیزی نیست که آدم از بیرون ببینه، خوشبختی تو دل آدمه، دل اگه خوش باشه، آدم خوشبخته.. 💟 join👇 •┈••✾◆ @profile_ziba
پروفایل زیبا عاشقانه❤❤ عارفانه....
#پارت51 اون از اون دفعه که زدی زیر گوشم هیچی بهت نگفتم ... گفتم شاید بیای عذر خواهی کنی اما دیدم نه
اینکه سوال های امتحانی رو بهم بدی ؟؟؟؟؟ االن میاد یه زیر گوشیه حسابی میزنه ..... دستش رو گذاشت روی صورتش .... عجب رویی داشتم من .... - اون وقت میشه بگی حق اون دانشجو هایی که نشستن درس خوندن چیه .... راست میگفت ولی مثل همیشه ساحل کار خودش رو میکنه ..... بهترین شرط بود که براش گذاشتم .... - خوب به من چه ... تو سوال ها رو به من بگو من قول میدم به کسی نگم .... یه ذره فکر کرده - نه خیر سوال های امتحانی رو بهت نمیگم ولی با هات خوب کتاب و جزوه رو کار میکنم اون قدری که بتونی نمره ی خوبی بگیره ..... مثل بابایی که میخواست با جایزه و وعده ی دروغ بچه اش رو خر کنه .... تا حالا از ارمان دروغی نشنیده بودم پس حتما راست میگه ، از اون که بخوای کلی وقت بذاری درس رو بخونی بهتره بود ..... - قبول میکنم ولی اگه زیر قولت زدی چی ؟ - نه نمیزنم مگه تا حالا از من دروغ شنیدی .... - اکی من میرم لباس هامو عوض کنم ... - ساحل خانم دفعه ی اخره که برای چیز های کو چلو شرط میذاری ها ... الان هم برو مانتوت رو عوض میکن هم ارایشت رو کم کن متوجه شدی .... اره بابا بزرگ ... رفتم اتاق یه مانتوی سرمه ای دیگه پوشیدم که یه ذره از اون قبلی بلند تر بود .... یه ذره از ارایش رو کم کرد نباید میزدم زیر حرفم .... وقتی با ارمانم چه فایده ای داره بخوام جلب تو جه کنم ..... رفتم پایین ارمان نبود پس رفته تو ماشین ..... صبری خانم رو صدا کردم .... - جانم ساحل جان ؟؟؟؟ - صبری خانم من دارم میرم با ارمان بیرون کاری ندارید ؟ - نه عزیزم برو به سالمت یه ذره هم دخترم رعایت کن خدایی موهات خیلی بیرون بود .... ای صبری خانم که همش از اون ارمان طرفداری میکنی ... - چشم هر وقت نوه اتون اومد به موبایل من زنگ بزنید ها .... - باشه عزیزم برو اقا ارمان خیلی وقت بیرونه .... در حیاط رو محکم بستم ... سوار ماشین شدم .... خوبه تاریکه مگر نه دوباره میخواد به ارایشم گیر بده .... زل زده بود به صورتم ... - چیه خوشگل ندیدی ؟؟؟؟؟ - چرا دیدم نه بچه پرو ندیدم .... خندیدم از خنده ی من ارمان هم خنده اش گرفت .... ای جونم چه جوری میخنده ، جای مریم خالی یه فلش از تو کیف در اوردم زدم به ضبطش .... اینور جاده منم , اونور جاده تویی اون که غمگینه منم , اونی که شاده تویی اینور جاده منم , که دوباره گم شدم اونور جاده تویی, مثل تکرار خودم من نگاهم به توا , تو نگاهت به کجاست؟ روبرو دو راهیه , بگو راهت به کجاست ای خدا یه کاری بکن من ارمان بهم برسیم ... یعنی ارمان متوجه شده که بهش علاقه مند شدم ..... هر چند اگه میخواست تا الان متوجه میشد ، بچم یه ذره خنگه ..... با اهنگ داشتم زیر لب میخوندم که موبایلش زنگ زد ..... ضبط رو یه ذره کم کرد .... انگار داشت با یه خانم حرف میزد صداش رو میشنیدم .... از فوضولی و حسودی داشتم می مردم چون خیلی با ادب و صمیمی داشت حرف میزد ... شیطونه میگه اون موبایل رو از دستش بگیرم بزنم محکم تو سرش ... تنها کاری که به فکر اومد این بود که ظبط رو زیاد کنم دوباره ... بلند شروع کردم به خوندن ..... قیافه اش خنده دار شده بود .... - ببخشید خانم یه لحظه گوشی .... یه اخم قشنگ کرد که دل و ایمانم رو برد ... - ساحل دارم حرف میزنم اون لامصب رو قطع کن زشته .... - نمیخوام قطع کنم من این اهنگ رو دوست دارم .... ترمز کرد ماشین رو زد کنار ... - خیلی بچه ای ساحل به خدا .... از ماشین رفت بیرون یعنی فهمید که به خاطر حسودی این کا رو کردم .... اقا ارمان با من لج کن دارم برات .... اهنگ رو تا اخر زیاد کردم شیشه ها رو هم دادم پایین هر ماشینی که در میشد یه نگاهی میکرد ...... یه ماشین رد شد یه متلک خیلی زشتی بهم گفت اومدم جوابش رو بدم که گفتم ولش کن الان باز این اقا ارمان شروع میکنه به دعوا کردن ...... اهنگ بعدی یه ذره شاد بود به دور و ر نگاه کردم ارمان نبود معلوم نیست کدوم گوری رفت ....... همین طوری که داشتم میرقصیدم . بلند اهنگ رو میخوندم با دیدن چراغ های پلیس و گشت ارشاد زبونم لال شد ... مامور از ماشین اومد پایین .... - خانم بیا پایین ببینم .... نمیدونستم اهنگ رو کم کنم یا شالم رو بکشم جلو..... خدایا غلط کردم اگه الان من رو با خودشون ببرن من چه غلطی کنم این ارمان بیشعور هم معلوم نیست کجاست ....
پروفایل زیبا عاشقانه❤❤ عارفانه....
#پارت52 اینکه سوال های امتحانی رو بهم بدی ؟؟؟؟؟ االن میاد یه زیر گوشیه حسابی میزنه ..... دستش رو گذ
خانم شما این جا با کجا اشتباه گرفتید؟؟؟؟؟ .... شالم رو یه ذره کشیدم جلو .... دست پاچه شدم بودم در حد تیم ملی ... - چیز ..... منظورتون چیه اقای پلیس ..... ماموره خنده اش گرفت بود .... - خانم ماشین رو خاموش کنید همراه من بیاید .... یا حسین مظلوم..... - اقا به خدا این ماشین برای من نیست .... کجا میخوایید من رو ببرید ... اقا اشتباه کردم دیگه الان اصلا ضبط رو کامل در میارم میدم به خودتون ببرید به جای من ..... سربازه که همراش بود از خنده ترکیده بود ولی به خاطر اون یکی ماموره همش سرش رو انداخته بود پایین .... - خانم گفتم ماشین رو خاموش کنید باید همراه من بیاد ...... - اخه جناب سروان شما فکر کردید من دختر فراریم یا استغفرالله دختر اون جوری ..... - خانم ما کی به شما این حرف ها رو زدیم شما باید الان ماشین رو خاموش کنید همرا ما بیاید .... - پس اجازه بدید به صاحب به این ماشین زنگ بزنم بیاد ... - سریع تر ...... رفتم تو ماشین گوشیم رو از تو کیفم دراوردم به ارمان زنگ بزنم ..... حتما از دور ماشین پلیس رو دیده نیومده جلو .... وای گوشیم هم که شارژ نداره .. ای به خشکی شانس ........ سرم رو از تو شیشه دراوردم بیرون ... - اقای پلیس میشه موبایلتون رو چند لحظه بهم بدید گوشیم شارژ نداره خاموش شده .... - خانم بیا بیرون از ماشین نمیخواد به کسی زنگ بزنی .... از ماشین اومدم بیرون .... - اقا یعنی جدی جدی میخواید من رو ببرید با خودتون .... - نه الان میریم پارتی با هم ...... هه هه هه خندیدم .. موش نخوردت ..... کیفم رو برداشتم که باهاشون برم صدایی از پشت سر گفت : - مشکلی پیش اومده ... ای تو روحت ارمان الان باید بیای ...... رو کردم به ارمان گفتم : - کدوم گوری رفتی هان ..... اصال حواسم نبود که پلیس ها ایستاده بودن .... - خانم این چه طرز حرف زدنده این اقا چه نسبتی با شما داره ؟؟؟؟؟؟ - جناب هم استادمه .... هم ... پسر عمومه .... اکی ؟؟؟ ارمان اومد جلوتر طوری که اون ها نشنون گفت : - میشه ببندی اون دهنتو چه غلطی کردی این ها دست برنمیدارن .... بچه پرو به جایی که از من عذر خواهی کنه بی احترامی میکنه ...... - ببخشید جناب سروان این دختر عمو ی من یک ذره بازیگوشه شما ببخشیدیدش ...... پلیسه از ارمان خوشش اومده بود , این ارمان مهریه ی مار داره .... - نمیشه اقای محترم ایشون این جا با جایی دیگه اشتباه گرفتند ان قدر اهنگ ماشین رو زیاد کرده بودن که ما فکر کردیم وسط بزرگراه عروسیه ... بلند زد زیر خنده ..... چه پلیس های باحالی بودن ..... - من از شما عذر خواهی میکنم لطف کنید این دفعه رو ببخشید ..... ماموره یه ذره فکر کرد یه نگاهی به سربازش کرد ...... - این دفعه رو میبخشم به خاطر شما ولی اگر دفعه ی بعد موردی چه من و چه همکارانم ببینند دیگه به هیچ عنوان کوتاه نمیام ...... با صدای بلندی گفتم ما چاکریم دست شما درد نکنه ... یارو چشم هاش گرد شده بود , ارمان هم طبق معمول چپ چپ نگاهم کرد ... - ببخشید دست شما درد نکنه برادر ..... سوار ماشین شدم تا ارمان بیاد .... همین که ماشین پلیس رفت ارمان اومد سوار شد .... دستم رفت سمت ظبط که محکم زد تو دستم .... - اوییی چته چرا میزنی ... - ساحل خجالت بکش تو مثال تحصیل کرده هستی این کار ها چیه تو میکنی .... - مگه چی کار کردم اخه ؟؟؟؟ - خیلی پرویی به خدا اگه من نرسیده بودم که برده بودنت .... میخواستم ازش بپرسم کجا رفته بوده که گفتم ولش کن الان میگه به تو چه ... - کجا برم سر کار خانم ؟ - تشریف ببرید قربستون!!!!!! - چی ؟ - هیچی بابا برو پاساژ ..... ادرس رو بهش دادم اونم مثل جت رانندگی کرد .... سرگرم اسمس دادن به مهران بودم که ارمان گفت : - پیاده شو رسیدیم .... یه چیزی زیر لب میگفت که متوجه نشدم .... ماشین رو پارک کرد دوتایی پیاده شدیم ..... با فاصله از من راه میرفت بیشعور انگار من یه مریضی دارم .... وارد پاساژ شدم .... تو میخوای چیزی بگیری ؟ اره میخوام کت و شلوار بگیرم .... گفت کت و شلوار یاد اون موقعی افتادم که زیرش ادامس گذاشتم کت و شلوار نوش خراب شد ....
💞 کاش زمان های ازدست رفته برمیگشت... 💟 join👇 •┈••✾◆ @profile_ziba
🌼❤﷽❤🌼 مـــادر و دیـــگـــر هــیـــچ.... #مـــــــــــــادر #دنــــــیـــا مــــــــــــادر #عـــــشـــق مـــــــــــــــادر #بـــوســـــه مــــــــــــــــــادر #آغـــــــوش مــــــــــــــــــــادر #زنـــدگــــی مــــــــــــــــــــــادر و دیــگـــــر هــــــــــــیــــــچ . . . #مــادر #مــادرانــه @profile_ziba 💟👈
مثل عکاســی ماهر نگاهت میکنم… از نزدیک ترین زاویه ممکن، و سرت را دقیقا” رو به رویم نگه می دارم خورشید را روی صورتت پخش می کنــم و در ذهنم از امروز تو عکس می گیرم، برای روزهایی که نیستی…! #دخترونه #هنر_عکاسی @profile_ziba 📷
#زهـرایـے|🌹🍃| چـادر بــہ سر بگیر و بــہ خود ببال... ‌ کـــہ هیچ پادشاهــے!!!بـہ بلندے چــادر تــو تاج سرے ندیده است...😍 #مذهبی 💟 join👇 •┈••✾◆ @profile_ziba
گرگی زار می گریست ! نمی دانم کدام کلاغ به گوشش رسانده بود که انسانها شبیه "تواند".....☻ 💟 join👇 •┈••✾◆ @profile_ziba
پروفایل زیبا عاشقانه❤❤ عارفانه....
#پارت53 خانم شما این جا با کجا اشتباه گرفتید؟؟؟؟؟ .... شالم رو یه ذره کشیدم جلو .... دست پاچه شدم ب
نمیخواد زیاد فکر کنی مغزت تعجب میکنه ...... - خیلی پرویی بیا اول بریم من لباس هامو بخرم .... رفتیم توی یه مغازه از پشت ویترین که دیدم لباس های شب قشنگی داشت .... - اقا ببخشید چند تا مدل لباس رسمی و شیک میخواستم .... انگار تازه من رو دید ... - سلام خانم خوش اومدید در خدمتم کدوم رو براتون بیارم ؟؟؟؟؟؟ - نمیدونم چند مدل قشنگ و جدید بیارید قیمتش اصلا مهم نیست .... رفت از توی کمدش چند دست لباس خوشگل اورد همه اشون خیلی خوشگل بودن نمیدونستم کدوم رو انتخاب کنم .... - خانم فکر کنم چون پوستتون روشن این لباس سبز رو بردارید خیلی بهتون میاد ..... برگشتم ببینم ارمان چی میگه ... - کدوم به نظرت بهتره ؟؟ اروم گفت : - تو که نظرت رو از اون ژیگوله پرسیدی نظر من دیگه به چه دردی میخوره ..... - ارمان لوس نشو دیگه بگو کدوم بهتره - اه درست حرف بزن .... به نظر من هیچ کدوم مگه مراسم جشن بابات مختلط نیست ؟ - چرا با همن .... - خوب پس به نظر من هیچ کدوم از این لباس ها به درد نمیخوره خیلی لختیه تو واقعا روت میشه این ها رو جلوی مرد ها بپوشی ..... اخلاق ارمان خیلی برام جالب بود با این که خودش تو خارج بزرگ شده بود ولی اصلا اعتقاد اون ها رو نداشت ...... حرفش درست بود باشه بریم یه جای دیگه راست میگی این ها خیلی باز و لختی هستند ..... یه خنده ی کوچلو اومد تو صورتش .... حدود نیم ساعت تو پاساژ گشتیم ولی چیزی خوبی پیدا نکردیم .... - ساحل ؟ حواسم به مغازه ی روسری فروشی بود ... برگشتم ... - بله ؟؟؟ - اون مغازه رو نگاه کن که اون لباس بنفش رو میگم قشنگه نه ؟؟؟ مسیر نگاهش رو دنبال کردم راست میگفت لباس خیلی خوشگلی بود ... - خوشگله ؟ - اره به نظر من خیلی خوشگله تازه زیاد یقه اش هم باز نیست ..... - باشه بریم ؟ رفتیم به طرف مغازه این دفعه فروشنده اش یه دختر جوون بود .... هیش چه قدر زشته ان قدر ارایش کرده بود که ادم نمیتونست قیافه ی خودش رو تشخیص بده .... اروم زیر گوش ارمان گفتم : - جناب گشت ارشاد به این خانم تذکر بده ببین چه قیافه ایه ... خندید و رو کرد به دختره با جدیت گفت : - خانم میشه اون لباس صورتیه که پشت ویترین رو ببینم .... دختر ماتش برده بود به قیافه ی ارمان ...... با صدای بلندی گفتم : - خانم ... خانم .... اهای یا شمام ها مگه نشنیدی .... ارمان ریز ریز میخندید - چته خانم چرا شنیدم الان میارم ..... شیطونه میگه برم چشم هاش ار حدقه دربیارم ها دختر ی هیز...... لباس رو اورد خوشگل بود ولی زیاد به دلم نشست .... - برو بپوش ببین خوبه .... قبل از این که من برم تو اتاق پرو دختره گفت : - ببخشید ولی این لباس خیلی گرونه ها اشکال نداره ....... قبل از این که ارمان حرفی بزنه خودم گفتم : - نه اشکال نداره ... کیفم رو دادم به ارمان رفتم تو اتاق پرو ..... مانتو و لباس هامو در اوردم .... پیرهن رو پوشیدم قدش تا روی زانوم بود نه خوشگله .... اشتباه کردم گفتم خوشم نمیاد .... ارمان از پشت در صدام کرد ... - پوشیدی خوبه ؟ - اره خوبه سایزشم اندازه است .... دیگه صدایی نیومد سریع لباس رو دراوردم مانتوم رو پوشیدم ... تو اینه شالم رو سر کردم از اتاق پرو خارج شدم ... - اه چرا دراوردی میخواستم بیام بینم .... - نه بابا مگه شما نامحرم نیستی .... - بچه پرو .... رو کردم به دختره گفتم : - خانم چه قدر شد ؟ به ارمان اشاره کرد - این اقای محترم حساب کردن ..... فدای اقای محترم من بشم ................. به ارمان نگاه کردم ... - برای چی حساب کردی ؟ کارتم پیشم بود .... - بیا بریم ان قدر هم حرف نزن ..... عاشق این اخلاقش بودم اصلا بلد نبود ناز دختر ها رو بکشه .... خیلی دوست داشتم بدونم ارمان قبلا چند تا دوست دختر داشته.... باید وقتی زن عمو اومد ازش بپرسم .... - خانم حالا اجازه میدید بریم برای کت و شلوار من .... - بله بفرمایید ... ارمان یه کت و شلوار طوسی خیلی خوش رنگ خرید .... یه کت و شلواری که یه ذره از چشم هاش تیره تر بودن .... یه بلیز طوسیه روشن هم خرید الهی قربونت برم ان شاالله کت و شلوار عروسیمون رو بخری .....
امواج زندگی را بپذیر حتی اگر گاهی تو را به عمق دریا ببرد. آن ماهی آسوده که بر سطح آبها می بینی ، مرده... #طبیعت 💟 join👇 •┈••✾◆ @profile_ziba