هدایت شده از صحیفه نور امام خمینی (ره)
💠 پیامی برای تاریخ
🖼 طرحها
📝 جملات
🌟 گزیدههای طلایی
📑 و متن کامل پیام پذیرش قطعنامه
➕ #امام_خمینی (ره): «من باز میگویم که قبول این مساله برای من از زهر کشندهتر است. ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکتهای که تذکر آن لازم است این است که در قبول این #قطعنامه فقط مسئولین کشور #ایران به اتکای خود تصمیم گرفتهاند. و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است»
📮 بخوانید:
http://emam.com/posts/view/4046
✅@Sahifeh_noor
هدایت شده از تیمورا
12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 واکنش جنجالی اولین افشاگر قراردادهای مالی مسیح علینژاد به سناریوی دزدیدن وی؛ این پروژه ها مقدمه ای برای حذف مسیح علینژاد از سوی ایالات متحده است!
💢 "مصطفی خوش چشم"، استراتژیست دیپلماسی عمومی در واکنش به رپرتاژآگهی رسانه های فارسی زبان و بین المللی برای مسیح علینژاد گفت:
🔺"وقتی پروژه های مختلف مسیح علینژاد از کمپین آزادی های یواشکی تا چهارشنبه های سفید شکست سنگین خورد آمریکا به دنبال راهی برای اعتبار بخشیدن به او شد و او را مأمور به مشروعیت بخشیدن به تحریم های ظالمانه آمریکا در شبکه های مختلف کرد که در نهایت هم این پروژه با شکست روبرو شد؛ باید منتظر خبر حذف فیزیکی این شخص برای تخریب ایران در آینده نه چندان دور باشیم!"
💠 گروه رسانهای تیمورا
🆔 @timoora
هدایت شده از تیمورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابراهیم یوسف زمان
رقیه بانو وقتی میخواست وارد کوچه شود به همراهانش گفت: خداحافظ، انشاءالله قبول باشد. یکی از بانوها در جواب گفت: قبول حق.
همزمان آقا و خانمی وارد کوچه شدند. خانم به شوهرش گفت: از این همسایه میپرسم. او از نماز جمعه میآید.
شوهر: او چه میداند؟!
زن: هر جور باشه فرد خیلی مذهبیه،
شوهر: ول کن، یه چیزی شنیدی، روحانیها برای سرگرم کردن مردم باید بگن. چیزی که شنیدی افسانه بود که تعریف میکرد.
زن: اینا از سادگی مردم سواستفاده میکنن، پشت ترافیک وایستاده بودیم، شنیدی که چه با آبوتاب تعریف میکرد.
تا به بانوی نمازگزار برسند، او به در خانهاش رسید کلید انداخت وارد شد و در را بست.
زن گفت: شانس، خشکیده.
مرد گفت: اگه موافق باشی فردا ظهر میریم جلو مسجد جامع میایستیم، امام جمعه بیرون آمد از خودش میپرسیم
زن: موافقم.
. * * *
زن و شوهر در حیاط مسجد ایستاده بودند وقتی امام جمعه بعد از نماز عصر بیرون آمد، سوال خود را از او جمعه بپرسند. شوهر به زناش گفت: مطلب حاج آقا تعریف کردند مثل افسانههاست.
زن جواب داد: اگر هم متل افسانهها نباشد، مال انسانهای قدیمیست آن هم متعلق به انبیاست.
مرد گفت: مردان خوش هیکل به سراغ زنان خوشتیپ میروند یا توسط زنان خوش تیپ شکار می...
زن به شوهرش گفت: هیس حاج آقا دارن مییان...
وقتی امام جمعه نزدیک شد، مرد گفت: سلام. سوالی داریم.
امام جمعه ایستاد، به گرمی جواب سلام را داد گفت: بفرمایید.
زن: دیروز شنیدیم، در مورد مردی حرف میزدی که به زنان مخصوصا به ذلیخا توجه نکرد، آیا داستان یوسف واقیعت دارد. ضمنا کاری که ادامه دهنده ندارد به چه درد میخورد؟
امام جمعه بعد از مکثی کوتاه شروع به صحبت کرد: بفرمایید داخل مسجد تا گفتگو کنیم.
مرد: همین جا خوب است. نمیخواهیم بیشتر مزاحم باشیم.
امام جمعه: شما مراحم هستید. به دو دلیل گفتم برویم داخل مسجد. اول ایجا رفتوآمد زیاد است. دوم در مسجد کتابخانه هست. کتابی را برای مطالعه تقدیم کنم.
زن نه همین جا خوب است.
امام جمعه: پس چند قدم آن طرفتتر سایه است برویم به سایه.
مرد: نه هیمن جا بهتر است.
امام جمعه: شما امروز مهمان خدا هستید دلم میخواهد در آفتاب اذیت نشوید. باشد همین جا گفتگو میکنیم.
امام جمعه رفت به طرف درب مسجد و مشهدی حمید را صدا زد. گقت: لطفا کتاب سلام بر ابراهیم، را بیاود هر دو جلد را.
برگشت رو به زن مرد کرد و ادامه داد: توجه داشته باشید، ما همه مردم را نمییشناسیم با دیدن عمل چند نفر در اطراف خود حق نداریم قضاوت کلی کنیم و همه را متهم کنیم که چنین یا چنان هستند. داستان یوسف واقیعت دارد. ضمنا این کار...
مشهدی حمید آمد و کنار امام جمعه ایستاد و کتابها را به امام جمعه داد. امام جمعه در حالی که کتابها را میگرفت بهحرفاش ادامه داد: ...از آن زمان تا به حال ادامه داشته است و ادامه خواهد داشت. نمونه اخیر را یکی از دوستان شهید ابراهیم هادی نقل کرده است. دوستاش نقل میکند: یک روز مثل همیشه ابراهیم با ظاهری آراسته و مرتب سر کار میرفت... خانمی بدنبال ابراهیم بود تا در چنگال خودش اسیر کند. خانمی بدون حجاب که هر روز خود را برای ابراهیم آراسته میکرد تا شاید چشمان ابراهیم به او بیفتد.
روزی همان رفیق ماجرا را برای ابراهیم تعریف کرد، ابراهیم که از شنیدن این موضوع به شدت ناراحت شد و تصمیمی با خود گرفت.
روز بعد ابراهیم با شلوار کردی و سر تراشیده به سر کار رفت. روز دیگر پیراهن چروک و کلاه به سر ...
خانم بیحجاب دید که ابراهیم دیگر زیبایی قبلیاش را ندارد از اسیر کردن نگاه ابراهیم به خود پشیمان شد و دیگر به سراغ او نرفت.
عزیزان من پاک مردان زیادی در جامعه وجود دارد ولی ما آنها نمیشناسیم. راه متقین ادامه دارد و به درد جامعه الهی میخورد. و جامعه تطهیر مینماید.
مرد: از کجا بدانیم که این فرد واقغا درست کار بوده است؟
امام جمعه: باید از عالم شک بیرون آمد، واقع بین شد. آیا کسی که میخواست جسدش پیدا نشود که هنوز پیدا نشده است. با توجه به خاطرات دوستان شهید که بعضیهایش هم بعدا شهید شدهاند آیا ناتوان است خود را پیش مردم خار کند. اما الله او را عزیز مینماید.
امام حمعه کتاب را به مرد داد. زناش یکی را از او گرفت. لحظهای به جلد کتاب نگاه کردند، در حالی که کتاب را باز میکردند به طرف دروازه مسجد حرکت کردند. محمد ابراهیم پاکروان 400/04/28
هدایت شده از نهجالبلاغه امام علی علیهالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #حدیثانه 🌺
💠 #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
✅ الجاهِلُ لا يَرتَدِعُ ، وبِالمَواعِظِلا يَنتَفِعُ.
🔻نادان را پند و اندرزها سودش ندهد.
📚 #غررالحکم جلد2صفحه35
😔 #نذࢪظهوࢪمولاگناهنڪن
🤲🏻 #بارالها_اسباب_فرج_مهیا_بفرما
┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓
@NAHJOLBALAGEHALI
┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
هدایت شده از سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲سفارش به شب و روز عرفه
🎙حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی رحمه الله علیه