eitaa logo
حجت الاسلام علی قهرمانی
5.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
663 ویدیو
57 فایل
اخبار، دیدگاه‌ها، ارائه‌ها و مقالات حجة‌الاسلام والمسلمین علی قهرمانی پژوهشگر و نویسنده معاونت پژوهش سابق انجمن مطالعات فضای مجازی حوزه مدیر موسسه فرهنگی و گروه تبلیغی ندای فطرت ارتباط با ادمین @qahramaani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال خبری رجانیوز
🔻از «نه» رئیسی تا «اگر» قالیباف/ نگاهی به فاصله مواضع رئیس مجلس از سیاست‌های رهبری درباره مذاکره با آمریکا 🔹در حالی که رهبر معظم انقلاب، هرگونه مذاکره با دولت فعلی آمریکا را «بن‌بست محض» و «بدون سود» خوانده‌اند، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، با سخن گفتن از «شرایط» و «شکل» مذاکره، پرونده‌ای را باز کرد که از سوی عالی‌ترین مقام کشور مختومه اعلام شده بود. 🔹این موضع‌گیری زمانی تأمل‌برانگیزتر می‌شود که در کنار رویکرد شفاف شهید رئیسی قرار گیرد. وی در اولین نشست خبری خود در پاسخ به سوالی مبنی بر ملاقات با رئیس‌جمهور آمریکا، قاطعانه پاسخ داد: «خیر». این «نه» که مورد تمجید رهبری نیز قرار گرفت، نماد پایبندی به سیاست‌های کلان نظام بود. 🔹حال در نقطه مقابل، قالیباف می‌گوید: «اگر مذاکره‌ای باشد، فقط در شرایط برابر و واقعی انجام می‌شود؛ شکل مذاکره... مهم نیست.» این اظهارات که به نظر می‌رسد مهم‌ترین و به‌روزترین مواضع نظام در این خصوص را نادیده می‌گیرد، یک سیگنال سیاسی تأمل‌برانگیز است. 🔹رهبر انقلاب در سخنرانی اول شهریور صراحتاً مذاکره با دولت فعلی آمریکا را «بن‌بست محض» خوانده و فرمودند: «در وضع کنونی، مذاکره‌ی با دولت آمریکا، اوّلاً هیچ کمکی به منافع ملّی ما نمیکند... ثانیاً ضررهای بزرگی برای کشور دارد...» و آن را «دیکته» و «زورگویی» نامیدند. سوال اینجاست: وقتی رهبری یک مسیر را «بن‌بست» می‌خوانند، سخن گفتن از «شرایط» عبور از آن چه معنایی دارد؟ 🔹این در حالی است که قالیباف بدون اشاره به شروط بنیادی رهبری برای هرگونه بررسی در آینده (مانند خروج کامل آمریکا از منطقه)، بحث را به سطح «شکل مذاکره» تقلیل می‌دهد؛ گویی اصل موضوع حل شده و تنها بر سر فرم آن اختلاف نظر وجود دارد. 🔹قالیباف ضمن اشاره به «توطئه‌گر» بودن آمریکا، با طرح «شرایط برابر»، این تناقض را ایجاد می‌کند که گویی چنین شرطی با یک دولت «خائن» قابل تحقق است؛ در حالی که منطق بیانات رهبری، پوچ بودن مفهوم «شرایط برابر» با چنین بازیگری است. 🔹اظهارات محمدباقر قالیباف در بهترین حالت، نشان‌دهنده عدم اشراف کامل به مواضع کلان نظام است و در بدترین حالت، سیگنالی انحرافی برای باز نگه داشتن بابی است که رهبر انقلاب آن را «بن‌بست محض» توصیف کرده‌اند. به نظر می‌رسد بازخوانی دقیق سخنرانی‌های اخیر رهبری، پیش از اظهارنظرهای حساس در حوزه سیاست خارجی، برای رئیس مجلس امری ضروری است. ✅️ @Rajanews_com
هدایت شده از 59 🇮🇷🇵🇸🇮🇷
آیا در زمینِ حریف «پیروز» شدیم؟ | تله‌ی «شناختی» پشتِ یک مناظره داغ این روزها فضای مذهبی و نخبگانی متاثر از مناظره اخیر میان استاد حامد کاشانی و آقای سلیمانی اردستانی درباره «شهادت حضرت زهرا (س)» است. بسیاری نفسِ راحت کشیدند که پاسخ‌های متقن داده شد و شبهات دفع گردید. اما اگر با عینک «امنیت شناختی» به صحنه نگاه کنیم، ماجرا پیچیده‌تر از یک پیروزی در مناظره است. برای درک نقشه حریف، باید مفهومی کلیدی در جامعه‌شناسی سیاسی را بشناسیم: «پنجره اُورتون». 🔻 پنجره اُورتون چیست؟ جوزف اُورتون معتقد بود در هر جامعه، طیفی از ایده‌ها وجود دارد، اما سیاستمداران و مردم فقط ایده‌هایی را می‌پذیرند که در یک بازه مشخص (داخل پنجره) باشند. ایده‌های بیرون از پنجره، «تابو»، «تندروانه» یا «غیرقابل‌تصور» تلقی می‌شوند. کارویژه مهندسانِ افکار عمومی این است: اگر می‌خواهید یک ایده تابو (مثل ردِ شهادت) را رسمی کنید، نباید ناگهان آن را فریاد بزنید؛ بلکه باید آرام‌آرام «پنجره» را به سمت آن هُل دهید. 🔻 تکنیک «قورباغه پخته» در سه پرده جریانی که به دنبال «تقدس‌زدایی» از باورهای شیعه است (و سر از شبکه‌های وهابی درمی‌آورد)، دقیقاً طبق مراحل این نظریه عمل کرده است: 1️⃣ مرحله اول: غیرقابل تصور (تابو) تا دهه گذشته، تشکیک در شهادت حضرت زهرا (س) خط قرمزی بود که کسی جرأت نزدیک شدن به آن را نداشت. این ایده کاملاً «بیرون از پنجره» بود. 2️⃣ مرحله دوم: رادیکال (قبح‌شکنی) چند سال پیش، با طرح شبهات توسط چهره‌هایی مثل حسین دهباشی، شوک اولیه وارد شد. هدف در این مرحله «پذیرش» نبود، بلکه «شنیده شدن» و شکستن سد روانی جامعه بود. پنجره تکان خورد. 3️⃣ مرحله سوم: پذیرفتنی و قابل بحث (وضعیت امروز) خطرناک‌ترین اتفاق در روزهای اخیر رخ داد. برگزاری یک «مناظره رسمی» در یک مکان «آکادمیک» با حضور یک «استاد برجسته حوزه». پیام پنهان این مناظره چیست؟ پیام این است: "این موضوع دیگر یک حقیقتِ مقدس و قطعی نیست؛ بلکه یک نظریه تاریخیِ قابل‌اختلاف است که می‌توان دور یک میز نشست و درباره‌اش چای خورد و بحث کرد." ⚠️ پیروزی تاکتیکی، شکست راهبردی؟ درست است که در میدان استدلال، پاسخ‌های کوبنده داده شد (پیروزی تاکتیکی)، اما حریف به هدف پنهان خود رسید: «جابه‌جا کردن پنجره اُورتون». آن‌ها موفق شدند موضوع را از دایره «مسلمات اعتقادی» به دایره «مسائل علمیِ اختلافی» منتقل کنند. این یعنی «عادی‌سازی». زمانی که یک باور از آسمانِ «قداست» به زمینِ «تاریخ» کشیده شود، دیگر کسی برای آن «هزینه» نخواهد داد. مراقب باشیم که در شادیِ غلبه بر حریف، متوجه نشویم که زمین بازی عوض شده است. مسئله آن‌ها کشف حقیقت نیست؛ مسئله «تکرارِ تشکیک» برای «بی‌حس کردن» جامعه است. @tanwir 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🌐 کانال موسسه آموزش عالی حوزوی علامه طباطبایی ره کرمانشاه -------------------------------- ----------------------------------
🗞 پای درسِ قانون اساسی در شادیِ مناظرهٔ پیروز نخست اعتراف می‌کنم که این پیشنهاد، پیش‌تر هم در مواجهه با افکار و بیاناتِ ناصوابِ دیگران قابل طرح بود؛ اما حالا شاید شنیدنی‌تر (أوقع في النفوس) باشد که طعمِ پیروزی در یک مناظره هم بر کامِ مذهبی‌ها نشسته است. ماجرای اصل ۲۴ قانون اساسی و مشروحِ مذاکراتِ تصویبِ آن - که در جلسات ۲۵ و ۶۳ طرح شده - در این‌باره بسیارخواندنی است؛ کمیسیونِ تنظیم‌کننده تصریح دارد که به‌دنبالِ تعیینِ «خطّ و مشیِ مطبوعات و رسانه‌های گروهی» در جمهوری اسلامی بودند، نه این‌که اول آزادی بدهند و بعد قید بگذارند. (مشروح مذاکرات، جلسه اول تا سی‌ویکم، ص۶۴۷) اما متن نهایی سرانجام این شد: «نشریات و مطبوعات در بیانِ مطالب آزادند، مگر آن‌که مخلّ به «مبانیِ اسلام» یا «حقوق عمومی» باشد. تفصیلِ آن‌را قانون معین می‌کند.» قیدهای بیش‌تری در پیش‌نویس‌ها بود: مخالفِ عفّتِ عمومی، توهین به شعائرِ دینی، موجبِ گمراهی(ضلال)، مخلّ به استقلال و تمامیتِ ارضی و امنیت عمومی کشور و مانند این‌ها. اما به همان دوقید بسنده شد. اشکالِ برخی نمایندگان بر این قیدگذاری‌ها ثبوتی نبود (تا مثلاً آزادیِ مطبوعات برای گمراهیِ مردم را قبول داشته باشند)، بلکه اشکالِ اثباتی داشتند در تشخیصِ مصادیقِ آن قیود و دادنِ چنین اختیاری به دولت‌؛ لذا روی «کِش‌داربودنِ قیود» و «اگرها و مگرها» حسّاس بودند. یکی گفت: «اگر [این قیود] دستِ دولتِ نابابی بیافتد، احتمال نمی‌دهید آن دولت یک‌چنین متنی را بگیرد و هرچه مخالفِ میلش شد بگوید گمراهیِ مردم است؟!... اگر خدای نکرده یک‌ذرّه تمایلاتِ استبدادی داشته باشد، این اصل کافی است که یک خفقانِ کامل در ایران برقرار کند.» (جلسه۲۵/ ص۶۴۶) دیگری گفت: «[در رژیم سابق] دیدید چه تضییقاتی بر مطبوعات آمد و شروعش هم همان بود که علیهِ دینِ مبینِ اسلام چیزی نوشته نشود، ولی - همان‌طور که فرمودند - از آن برای مبارزه با خودِ دینِ اسلام سوء استفاده کردند». (جلسه۶۳/ ص۱۷۲۸) دربارهٔ قیودی مانند «موجبِ گمراهی»؛ مؤافقین به عنوانِ فقهیِ «حرمت حفظ کتب ضلال» استناد می‌کردند و مخالفین به سیرهٔ امیرالمؤمنین (ع) با خوارج. (جلسه۲۸/ ص۷۲۸) 🔻اما در ضمنِ مذاکرات، دو تفصیلِ نیکو مطرح شد که بر این اصل أثر گذاشت: 1️⃣ تفصیل بینِ «نوشتنِ اصل در قانون اساسی» یا «تعیینِ جرم به شکلِ پسینی در قانونِ مطبوعات»: «پیشنهادِ من این است که بنویسیم «توقیف و سانسورِ مطبوعات و نشریات مطلقاً ممنوع است.»، ولی بقیه [قیود] را که نوشته‌ایم، جزوِ جرایمِ مطبوعاتی قلمداد کنیم. خوب اگر کسی به کسی اهانت کرد، دادگستری است و قانونِ جزاء... یا کسی که به اسلام توهین کرد، باز دادگستری است و قانون هست و موردِ مجازات قرار می‌گیرد. اما اگر ما بخواهیم چنین‌مطلبی بگوییم که حقّ است که روزنامه سانسور بشود به‌عنوان این‌که خلافِ اسلام مطلبی ننویسند، می‌روند توی روزنامه و مطالبِ حقّ روزنامه و حتّی مطالبی که به نفعِ اسلام است [را] سانسور می‌کنند. در رژیمِ سابق هم این کار را می‌کردند. ما جلوی سانسور و توقیف را بگیریم و خلاف‌های مطبوعاتی را به‌شدّت مجازات کنیم. (شهیدآیت، جلسه۶۳/ ص۱۷۲۷) شهیدبهشتی هم با این تفصیل مؤافق بود. (همان/ ص۱۷۲۸) با دو رویکردِ متفاوت مواجهیم: نخست به دفع و پیش‌گیری از وقوعِ هرچیزی که احتمالاً فسادانگیز و گمراه‌کننده است بپردازیم؟ یا اصل را بر برائت و آزادی گذاریم و بعداً به‌صورت قانونی با رخدادهایی که مجرمانه یا توهین‌ و اهانت‌ است برخورد کنیم؟ جالب این‌که نمایندهٔ محترمی به شهید آیت اشکال کرد: «یعنی اول سم‌پاشی و مسموم بکنند بعد ببریم بهداری معالجه کنیم؟!»، و آیت جوابِ گزنده‌ای داد: «این حرفِ شاهنشاه آریامهر است! او هم همین بهانه را می‌آورد!» (ص۱۷۲۸) ادامه 👇 ☑️ @m_ghanbarian
2️⃣ تفصیل میانِ «حرمت تکلیفیِ برعهدهٔ مکلّفان» یا «پیگردِ قانونیِ برعهدهٔ حکومت»: این تفصیل را «شهید بهشتی»، پس از تأکید بر اصالتِ «ایمان» و نقشش در نظامِ سیاسیِ اسلام و لزومِ حفظ و نگهداریِ آن مطرح کرد. همچنین حسابِ «اهانت و توهین» را از حرفِ مستدل جدا کرد و با لحاظِ شرایطِ «زمان و مکان در اجتهاد»، حرمتِ حفظِ کتبِ ضلال را فقط در همان حرمتِ تکلیفی برعهدهٔ مکلّفان نهاد و پیگردِ حکومتی برای حرف‌های مستدل را منع کرد: «نظامی که بخواهد بر ایمانِ قلبیِ مردم تکیه داشته باشد، بی‌شک باید برای حفظ و حراستِ این ایمان خیلی اهمیت قائل باشد. تحریمِ خرید و فروش و نشرِ کتب ضلال زیربنایش همین است که اولاً مکتب برای ایمانِ مردم در ساختنِ زندگیِ سعادت‌مند برای فردفردشان نقشِ بنیادی می‌بیند و ثانیاً وقتی نظامِ سیاسی و اجتماعی هم بر این ایمان متّکی است، خودبه‌خود اگر او متزلزل بشود، نظام متزلزل می‌شود؛ منتها آنچه مهم است این است که در چه شرایطِ زمانی زندگی می‌کنیم؟ در یک شرایطی باید خودِ مکلّف را به‌عنوانِ همان تکلیفِ ایمانی وادار کرد که از خرید و فروش و نشر و استفاده از کتبِ ضلال - اگر اهلش نیست - خودداری کند. این همان حکمی است که از قدیم تا حالا بوده و حالا هم هست، اما آیا حکومت به عنوان جلوگیری از منکَر، إعمال قهر بکند یا نه؟ این مسئله موردِ بحث است آیا اعمال قهر در هر دوره‌ای، در هر موردی، می‌تواند طریقِ جلوگیری از همهٔ منکرات باشد؟ حرف من این است که در شرایطی که ما هستیم، إعمالِ قهر برای جلوگیری از نشریاتی که مبارزهٔ فکری با اسلام می‌کنند سودمند نیست، برحسب تجربهٔ عینی و بررسی‌شده‌ای که ما داریم نه‌تنها سودمند نیست بلکه جلوگیری با إعمال قهر از نشر و تهیهٔ این نشریات، مضرّ به اسلام هم واقع شده است. پس عرضِ بنده این است که این یک حرام، یک منکر، ولی راهِ مبارزه با این منکر و برای جلوگیری از این منکر آیا باید با استفاده از قهر باشد - که اینجا ما می‌گوییم قهرِ قانونی و قدرتِ قانونی - یا نه؟ همان قدرتِ تکلیفی را بگوییم و إعمالِ قهرِ قانونی نکنیم و بگذاریم با آن نفوذی که همان رسالهٔ عملیه در مردم دارد و بسیاری از مردمِ متدیّن این کتاب‌ها را چاپ و پخش و توزیع نمی‌کنند - چون به احکامِ الهی متعهّدند - باید آن راه را دنبال کنیم، زیرا آن راه مرثرتر خواهد بود. بنابراین بنده معتقد هستم که آنجا که اهانت باشد، که عبارتست از یک کار زشتی که نسبت به فرد هم می‌گوییم باید جلویش را گرفت، نسبت به اسلام و شعائر اسلامی به طریق اولی. آنجا که تحریک و توطئه علیهِ استقلال کشور باشد باید جلوی آن را گرفت. نمی‌شود جلوی توطئهٔ سیاسی را بازگذاشت و بعد با قدرتِ سرکوبِ نظامی با آن مقابله کرد. این‌ها درست است. ولی آن‌که آقایان نگرانش هستید که می‌فرمایید اگر بعضی از نشریات طوری است که از نظرِ مذهبی افکار را مسموم می‌کند، در اینجا بیایید با آن حکمِ تکلیفی که توی رساله می‌گویید و با تربیتی که می‌کنید جلوی نشرِ این‌ها را بدونِ إعمالِ قهر بگیرید، آن مؤثرتر است. اگر خواستید از إعمالِ قهر استفاده کنید، نتیجه به عکس می‌دهد.» (جلسه۶۳/ صص۹-۱۷۲۸) 🔻چنانچه واضح است؛ شهید بهشتی: الف) این مبنا را برای حرف‌های مستدلّ ولو در مقامِ مبارزهٔ فکری با اسلام می‌گوید، نه اهانت و توهین (مثل کتاب آیات شیطانی و مانند آن). ب) در مقابلِ رویکردی است که پیش‌گیرانه قائل است: «هر حرفی پس از بررسی منتشر شود و اگر کسی حرفِ جدیدی دارد، فقط در محافلِ علمی و نزدِ عالمان مطرح کند.» (در مذاکراتِ ذیل اصل۲۷ هم مطرح شد.) ج) در مسائلِ فکری می‌گوید، نه مسائلِ حوزهٔ عفّتِ عمومی و شهوت، مانندِ مسئلهٔ حجاب؛ چه این‌که تصریح دارد در این موارد غیر از إقناع، جلوگیریِ قانونی را هم لازم می‌داند. (موقعیتِ زن از نظر اسلام، صص۹-۱۳۸) د) طبعاً در کنارِ وظیفهٔ مکلّفین، وظیفهٔ عالمان - چنانچه سیرهٔ عملیِ خودش نیز بود - را هم مقابلهٔ فکری از طریقِ روشن‌گری و مناظرات و مانند این‌ها می‌داند تا حق یاری گردد و منکَر از أذهان زایل شود. ✍️ محسن قنبریان| ۱۱ آذر ۱۴۰۴ 💡با دیگریِ مذهبی چگونه باید برخورد کرد؟! 💡تحلیلی از مذاکرات پیرامون اصل بیست‌وچهارم قانون اساسی (آزادی مطبوعات) ☑️ @m_ghanbarian