eitaa logo
🍉 قارپوز 🍉
105.5هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
18.5هزار ویدیو
61 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/G17a.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸آیا میدانستید: ۱۰ درصد وزن بدن انسان (بدون آب) را باکتریها تشکیل میدهند. ✍🏻آیا میدانستید: ۱۱ درصد جمعیت جهان را چپ دستان تشکیل میدهند. 🏝️آیا میدانستید: از هر ۱۰ نفر، یک نفر در سراسر جهان در جزیره زندگی میکند. ⛽آیا می دانید: برای تولید ۱ لیتر بنزین ۲۳٫۵تن گیاه در گذشته مدفون شده است ؟ 💧آیا میدانستید: ۹۸ درصد وزن آب از اکسیژن تشکیل یافته است. 🐎آیا میدانستید: یک اسب در طول یک سال ۷ برابر وزن بدن خود غذا مصرف میکند. 🦫آیا میدانستید: رشد دندانهای سگ آبی هیچگاه متوقف نمیگردد. 🐋آیا میدانستید: قلب والها تنها ۹ بار در دقیقه میتپد 🇨🇦آیا میدانستید: کانادا یک واژه هندی به معنی "روستای بزرگ" میباشد. 🍉 @qarpuz
🔆او را مكه و منى مى شناسد در يكى از سالها هشام پسر عبدالملك (دهمين خليفه عباسى ) در مراسم حج شركت كرد و مشغول طواف خانه خدا گرديد وقتى كه خواست حجرالاسود را لمس كند، به واسطه ازدحام جمعيت نتوانست حجرالاسود را دست بمالد. در آنجا منبرى برايش گذاشتند، او بالاى منبر نشست مردم شام اطرافش را گرفتند. هشام مشغول تماشاى طواف كنندگان بود كه ناگاه امام على بن الحسين (امام سجاد) آمد در حالى كه لباس احرام به تن داشت و زيباترين و خوش اندام و خوشبوترين مردم بود و اثر سجده در پيشاپيش به روشنى ديده مى شد. امام با كمال آرامش به طواف پرداخت و در هاله اى از عظمت و شكوه ، به نزديك حجرالاسود رسيد. مردم خود به خود به احترام حضرت راه باز كردند. امام به آسانى حجرالاسود را استلام كرد - دست ماليد - هشام از ديدن عظمت حضرت و احترام مردم به امام سجاد خيلى ناراحت شد. مردى از اهالى شام رو به هشام كرد و گفت : اين شخص كيست كه چنين مورد احترام مردم است !؟ هشام به خاطر اين كه مردم شام حضرت را نشناسند و به او علاقمند نشوند با اين كه امام را مى شناخت ، گفت : او را نمى شناسم . فرزدق شاعر آزاده ، آنجا حضور داشت . بدون پروا گفت : اما من او را به خوبى مى شناسم . مرد شامى گفت : اى ابوفراس اين شخص كيست ؟ فرزدق با كمال شهامت درباره شناساندن امام سجاد عليه السلام قصيده زيبايى سرود كه مضمون چند بيت آن چنين است : اين مرد كسى است كه سرزمين مكه جاى پاى او را مى شناسند. خانه كعبه ، بيرون و درون حرم نيز او را مى شناسند. اين فرزند بهترين بندگان خدا است . اين انسان پرهيزكار و پاك و پاكيزه ، نشانه خداوند در روى زمين است . اين شخص كسى است كه پيغمبر برگزيده (محمد) پدر اوست كه خداوند همواره بر او درود مى فرستد. اگر ((ركن )) مى دانست چه كسى به بوسيدن او آمده است . بى درنگ خود را به زمين مى انداخت تا خاك پاى او را ببوسد نام اين آقا ((على )) است و رسول خدا پدرش مى باشد كه نور هدايتش ‍ امتها را از گمراهى نجات داد. اين كسى است كه عمويش جعفر طيار است و عموى ديگرش حمزه شهيد، همان شيرمردى كه به دوستى او قسم مى خورند. اين فرزند بانوى بانوان فاطمه است . و فرزند جانشين پيغمبر، همان كس كه در شمشير او براى كفار عذاب نهفته است . پرسش شما از اين شخص كيست ؟ هرگز به او ضرر نمى زند. زيرا كه همه از عرب و عجم او را مى شناسند. هشام از اشعار فرزدق ، چنان خشمگين شد كه گفت : چرا چنين اشعارى درباره ما نگفتى ؟ فرزدق در جواب گفت : تو نيز جدى مانند جد او و پدرى مثل پدر او و مادرى چون مادر وى داشته باش تا درباره تو چنين قصيده اى بگويم . به دنبال آن دستور داد حقوق او را قطع كردند. و نيز فرمان داد، فرزدق را به غسفان - محلى است بين مكه و مدينه - تبعيد كرده و در آنجا زندانى كنند. امام سجاد عليه السلام از اين جريان باخبر شد، دوازده هزار درهم برايش ‍ فرستاد و فرمود: ما را معذور بدار اگر بيش از اين امكان داشتم بيشتر مى فرستادم . فرزدق نپذيرفت و پيغام داد: اى فرزند رسول خدا! من اين قصيده را به خاطر خشم و ناراحتيم كه براى خدا بود، سرودم . هرگز در مقابل آن چيزى نمى پذيرم و مبلغ را محضر امام فرستاد. امام سجاد عليه السلام مبلغ را دومين بار فرستاد و فرمود: تو را به حقى كه من در گردن تو دارم اين مبلغ را بپذير! خداوند از نيت قلبى و ارادت باطنى تو نسبت به خانواده ما آگاه است . آنگاه فرزدق قبول كرد. 📚بحار، ج 46، ص 125 🍉 @qarpuz
🔆احسان پيش از سؤال اسحاق مى گويد: در محضر امام صادق عليه السلام بودم و معلى بن خنيس نيز در خدمت امام حضور داشت . در اين وقت مردى از اهل خراسان وارد شد، گفت : پسر پيغمبر خدا! پولم كم شده و توان برگشت به خانه ام را ندارم مگر اينكه شما مرا يارى نماييد. امام صادق عليه السلام به چپ و راست نگاه كرد و فرمود: آيا مى شنويد برادر دينى تان چه مى گويد؟ نيكى آن است كه پيش از سؤال كسى انجام داده شود، بخشش بعد از سؤال پاداش آبروريزى او است ... پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: سوگند به آن خدايى كه دانه را مى شكافد و انسانها را مى آفريند، مرا حقيقتا پيامبر قرار داده است . آن مقدار كه سائل از سؤال كردن ، رنج مى برد بيشتر از آنست كه تو به او احسان مى كنى . سپس پنج هزار درهم جمع كردند و به او دادند. 📚بحار: 96، ص 147. 🍉 @qarpuz
احوال شب نوزدهم و شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام به نقل از شیخ مفید در کتاب ارشاد ◼️امیرالمومنین على ع از اين واقعه كاملا باخبر بود و همواره مردم را از شهادت خود اعلام مى‏كرد اجلح از پيرمردان كنده نقل كرده متجاوز از بيست مرتبه از نامبردگان شنيدم على ع پيوسته بر روى منبر مى‏فرمود: چه موضوعى ايجاب كرده و جلوگيرى نموده از بدبخترين امت كه بيايد محاسن مرا از خون سرم رنگين سازد اصبغ بن نباته گويد در ماهى كه حضرت مولى على ع در آن شربت شهادت نوشيد بر فراز منبر آمد و خطبه خواند و فرمود ماه رمضان دررسيده و شما را در سايه مرحمت خود قرار داده و آن بزرگ ماهها و آغاز سال تازيست و آسياى سلطنت در اين ماه بچرخ درمى‏آيد و همه‏تان امسال را بالاتفاق بعزم حضور معبود و حج خانه خدا آماده خواهيد شد و نشان آن آنست كه من از ميان شما مى‏روم عثمان بن مغيره گفته ماه رمضان كه فرارسيده بود امير المؤمنين ع يك شب را در خانه حضرت امام حسن و يك شب را در منزل حضرت امام حسين و شبى در خانه عبد اللَّه بن عباس يا عبد اللَّه بن جعفر بسر می برد و همان جا افطار مي كرد و افطار او بيش از سه لقمه نبود چون از آن حضرت سببش را می پرسيدند مي فرمود: بزودى بايد بملاقات رحمت خدا برسم و مي خواهم براى ادراك چنين سعادتى گرسنه باشم و يك شب يا دو شب بيش فاصله نشد كه ثلث آخر آن بمطلوب خود رسيد حسن بصرى گفته على ع در شب شهادتش بيدار و آن شب را بر خلاف عادت بمسجد نرفت دخترش ام كلثوم پرسيد: چرا امشب را بيدار مانده‏اى فرمود: براى آنكه اگر بامداد ظاهر شود كشته خواهم شد ابن نباح در آن هنگام آمده و حضرت را به نماز دعوت كرد على ع اندكى رفت و برگشت ام كلثوم عرض كرد: جعده را بفرما تا با مردم نماز بخواند حضرت فرمود: آرى بگوئيد او با مردم نماز بخواند آنگاه دقتى كرده فرمود، نه چاره از مرگ نيست و نمي توان از چنك آن فرار كرد در حديث ديگر آمده على ع در شب شهادتش بيدار بود و مكرر از اطاق خود بيرون مى‏آمد و بطرف آسمان متوجه مي شد و مي فرمود: سوگند بخدا تا بحال دروغ نگفته‏ام و دروغ هم بمن اطلاع نداده‏اند امشب همان شبى است كه بايد بوصال محبوب نائل گردم آنگاه بخوابگاه خود برگشت. چون بامداد دميد كمربند خود را بربست و مي فرمود: اشْدُدْ حَيَازِيمَكَ لِلْمَوْتِ‏ فَإِنَّ الْمَوْتَ لَاقِيكَ‏ وَ لَا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ‏ إِذَا حَلَّ بِوَادِيكَ‏ كَمَا أَضْحَكَكَ الدَّهْرُ كَذَاكَ الدَّهْرُ يُبْكِيكَ‏ كمر بند از بهر مرگ اى امير كه مرگ آيد اكنون بديدار تو مكن خوف از مرگ و آماده باش‏ چو مرگ آيد اى جان خريدار تو چون به صحن خانه رسيد مرغابيان چندى سر راه بر او گرفتند و فرياد مي زدند، خواستند آنها را آرام كنند و از جلو حضرت دور سازند فرمود آنها را واگذاريد كه نوحه جدائى مي كنند سپس از خانه بيرون رفت ◼️على ع شب نوزدهم ماه رمضان براى آنكه مردم را از خواب بيدار كند و آنان را براى انجام- وظيفه عبادى بخواند بمسجد آمد و ابن‏ ملجم‏ از اول شب در صدد فرصت بود تا بمجردى كه على ع را به‏بيند كار خود را خاتمه دهد و براى انجام اين انديشه سوء با خوف و ترس خود را در ميان خوابيدگان پنهان ساخت و هنگامى كه على ع وارد شد و بنماز ايستاد وى فرصت را مغتنم شمرده با شمشير زهر آلود بسر آن حضرت زده و مسلمانان ويژه شيعيان را براى هميشه داغدار ساخت ◼️چون ابن ملجم را حضور اقدس على ع آوردند نگاهى باو كرده و فرمود: النفس بالنفس‏ ، يعنى اگر من از دنيا رحلت كردم او را بكشيد چنانچه مرا كشته و اگر زنده ماندم خودم در باره او فكرى خواهم كرد پسر مرادى گفت: چه خيال ميكنى اين شمشير را بهزار درهم خريده و با هزار درهم زهر، آلوده كرده‏ام، اگر كارگر نيايد خدا او را دور گرداند و از بها بيندازد. ام كلثوم كه از قتل پدر بزرگوارش اطلاع يافت به پسر مرادى گفت: اى دشمن خدا امير المؤمنين را كشتى گفت: نه بلكه پدر ترا كشتم فرمود: اى دشمن خدا آرزومندم پدرم آسيبى نبيند آن بي حيا پاسخ داد پس چنان مى‏بينم كه گريه بحال من می كنى؟ بخدا سوگند چنان ضربتى بر او زده‏ام كه اگر ميان اهل زمين بخش كنند همه را هلاك مي سازد او را از برابر امير المؤمنين بيرون بردند مردم مانند درندگان گوشت هاى بدن او را با دندان هاى خود مي كندند و مي گفتند: اى دشمن خدا چه كردى، امت محمد را بخاك هلاك نشاندى و بهترين مردم را از پاى درآوردى و او همه اين سخنان و ناراحتي ها را مي ديد و مى‏شنيد و سخنى نمی گفت با اين حال ويرا بزندان بردند. مردم پس از دستگيرى وى حضور على ع رسيده عرض كردند هر چه اراده در باره او دارى بما امر كن كه او امت پيمبر را هلاك كرد و ملت اسلام را روسياه ساخت على ع فرمود: اگر زنده ماندم خودم ميدانم با او چگونه معامله كنم و اگر درگذشتم با قاتل من چنان كنيد كه با كشنده پيغمبران مى‏نمودند يعنى او را بكشيد سپس بدن او را بسوزانيد. 🍉 @qarpuz
18.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 آقا تو بازار باید گرگ باشی وگرنه می‌خورنت❗️ - تو معامله باید دروغ بگی وگرنه سرت کلاه می‌ره❗️ - تو این دوره و زمونه مگه بدون گناه کردن میشه پیشرفت کرد؟ ⬅️ استاد رحیم‌پور: از قوانین این عالم که (ع) به ما آموختند اینه که... 🔻 استاد رحیم_پور 🍉 @qarpuz
از یہ جایی بہ بعد می فهمیم کہ همہ چیز این جهان تکراریست بہ جزء مهربانے :)) 🍉 @qarpuz
🔆خدمت در دستگاه ظالم على بن يقطين در عين حال كه وزير مقتدر هارون الرشيد بود، از شيعيان مخلص امام موسى بن جعفر عليه السلام به شمار مى رفت . با اينكه امام همكارى با ستمگران را جايز نمى دانست ، اما اشتغال بعضى افراد مورد اطمينان را در دستگاه ظالمان ضرورى مى دانست . يكى از آنها على بن يقطين بود، وى بارها از امام كاظم عليه السلام اجازه نداد و فرمود: اين كار را نكن ! ما به شما علاقه داريم ، اشتغال تو در دربار خليفه مايه عزت برادران دينى تو (شيعه ) است . اميد است خداوند ناراحتى ها را به وسيله تو برطرف كند و آتش كينه دشمنان را خاموش سازد. اى على بن يقطين ! كفاره خدمت در دربار ظالم ، نيكى به برادران دينى است . سپس به وى فرمود: تو يك چيز را براى من ضمانت كن ! من در مقابل سه چيز را ضمانت مى كنم . اما آنچه تو بايد ضمانت كنى اين است كه هر وقت يكى از دوستان ما به تو مراجعه كرد، هر حاجتى داشت برطرف كنى و براى او احترام و عزت قايل شوى . و اما آنچه من بايد ضامن شوم عبارتند از: 1. هيچوقت زندانى نشوى . 2. هرگز با شمشير دشمن كشته نشوى . 3. هيچ وقت فقر و تنگدستى نبينى . اى على ! هر كس مؤ منى را شاد كند، مرحله اول خدا، مرحله دوم پيغمبر صلى الله عليه و آله و در مرحله سوم همه ما را خوشحال نموده است . 📚بحار: ج 48، ص 136، و ج 75، ص 379 با اندكى تفاوت 🍉 @qarpuz
🔸پرنده نر جاکانا به پدر نمونه طبیعت معروف است چون پرنده ماده بعد از تخم‌گذاری لانه را برای همیشه ترک می‌کند و همه مراحل از تخم درآمدن تا بزرگتر شدن جوجه‌ها توسط او مهیا می‌شود! بخصوص وقتی که قادر است هم تخم‌ها و هم جوجه‌ها را در لحظات خطر، با خودش حمل کند و به نقطه امن‌تر بگریزد! 🍉 @qarpuz
‏سکوت ایرانیان علامت رضایت‌شان نیست🙂 یاکوب ادوارد پولاک یک دهه میان ایرانیان زیست، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه شد و به فارسی کتاب نوشت. نوشت ایرانیان مردمانی صبورند و می‌توانند مدتها خشم و ناراحتی خود را مخفی نگاهدارند. آن‌ها بسیار صبورند، اما برای لحظه انتقام. 🍉 @qarpuz
♦️در سال ۱۹۲۰ یک جلیقه ضد گلوله برای اولین بار تست شد. یک فرد خوش شانس به نام مورفی که یک افسر پلیس بود در این تست شرکت کرد. دو گلوله به قفسه سینه او شلیک شد و به گفته شاهدان، مورفی در زمان شلیک حتی پلک هم نزد. 🍉 @qarpuz
♦️اغلب از کلئوپاترا به عنوان یکی از زیباترین افراد تاریخ یاد می‌شود، اما برخی مورخان معتقدند که این تعاریف از تبلیغات رومی نشات می‌گیرد که او را به عنوان یک زن اغواگر یا حتی جادوگر به تصویر می‌کشد. تصویر کلئوپاترا روی سکه‌ها نشان می‌دهد که او بینی عقابی داشته و نویسندگان باستانی ادعا می‌کنند زیبایی او خاص نبوده و صدا و هوش او باعث جذابیتش بوده است 🍉 @qarpuz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام ماندگار مالک اشتر نخعی / بر مدار علی و‌ فاطمه بچرخید و‌ نپرسید کی و کجا! 🕍 مزار ، مصر قاهره ، روستای قلج