#پندانه💖🌷
✍️ صلح بهخاطر مروت و مهمانداری
🔹پادشاهی بود در کرمان که در غایت کرم و مروت بود و عادتش آن بود که هرکس از غربا به شهر او میرسیدند، سه روز مهمان او بودند.
🔸وقتی عضدالدوله دیلمی وارد بر کرمان شد او طاقت مقاومت ایشان نداشت.
🔹هر صبح که خورشید طلوع میکرد، جنگ میکرد و خلقی را میکشت و چون شب میشد مقداری طعام نزد دشمنان و لشگریان عضدالدوله میفرستاد.
🔸عضدالدوله کسی را نزدش فرستاد و گفت:
این چه کاری است که میکنی، روز ایشان را میکشی و شب طعام میدهی؟
🔹پادشاه گفت:
جنگکردن اظهار مردی است و ناندادن اظهار جوانمردی. ایشان (لشگر عضدالدوله) اگرچه خصم من هستند اما در این ولایت غریبند و چون غریب باشند در ولایت ما مهمان باشند، و جوانمردی نباشد که مهمان را بدون غذا نگه دارند.
🔸عضدالدوله گفت:
کسی را که چنین مروت و مهمانداری بود ما را با او جنگکردن خطاست.
🔹و با او صلح نمود.
🍉 @qarpuz
داستان_آموزنده
🔆لقب سيدالشهداء توسط پیامبر صل الله علیه و آله
پس از مراجعت از سفرى حضرت رسول اكرم صل الله علیه و آله با حزن و اندوه بالاى منبررفت حضرت حسن و حسين علیه السلام را هم به همراهش بالاى منبر برد، پس خطبه اى خواند و موعظه نمود، پس دست راست بر سر حسن علیه السلام و دست چپ را بر سر حسين گذاشت و فرمود: خدايا، محمد بنده و پيغمبر تو است ، و اين دو نفر از نيكان عترت منند. و اخيار عشيره من ، و بهترين ذريه من و كسانى كه بعد از خود در ميان امت مى گذارم و بدرستى كه جبرئيل به من خبر داد كه اين پسر را به زهر مى كشند، و اين ديگرى را به شمشير شهيد مى كنند. خدايا شهادت را بر او مبارك گردان و او را سيد الشهدا قرار ده به قاتل او بركت مده و آنها را به اسفل درك جهيم برسان . راوى گويد: سپس صداى ناله و گريه از اهل مسجد بلند شد، حضرت فرمود: ايها الناس بر او گريه مى كنيد و او را يارى نمى كنيد؟ خدايا تو ياور او باش ، اى مردم من دو چيز نفيس يا سنگين در ميان شما مى گذارم ، يكى كتاب خدا و ديگرى عترت خود را كه ميوه دل و ثمره فواد من هستند و آن دو از هم جدا نميشوند، تا بر حوض به من وارد شوند.
آگاه باشيد كه از شما سئوال نمى كنم ، مگر آنچه مرا خدا امر كرده است ، و آن اين است كه سئوال مى كنم از شما مودّت و دوستى آنها. پس بترسيد از اينكه به نزد من آييد و حال اينكه به عترت من اذيتى كرده باشيد و به ايشان ظلم تعدى كرده باشيد
مى روم از سر كوى تو و خون ميگريم
با دل غم زده از سوز درون ميگريم
همه اشيا نگرانند به گرييدن من
تو هم از خاك به بين عمه كه چون ميگريم
كاروان عازم راه است و من خسته هنوز
بر سر قبر تو افتاده و خون ميگريم
آمدم با تو در اين غمكده شام ولى
ميروم بى تو و از سوز درون ميگريم
عمه جان منكه بهر رنج و غمى كردم صبر
ديگر از هجر تو بى صبر و سكون ميگريم
همچو مرغ سحر از داغ غمت مينالم
همچو ابر از ستم چرخ نگون ميگريم
آنچه در سينه غم عقده بهم پيوستم
چون مجال آمده در دست كنون ميگريم
ديگر از گريه و زارى نكند كس منعم
فارغ از سرزنش دشمن دون مى گريم
خود بدست خودم ايدختر ناكام حسين
كردمت دفن وزين درد فزون مى گريم
هر زمان سوگ رقيه ز (مؤ يد) شنوم
سخت مينالم و زاندازه برون مى گريم (2)
1- منتخب المصائب ، ج 3، ص 136
📚منبع: داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام ، تالیف علی میر خلف زاده
🍉 @qarpuz
🌃 زَمان و فَصلِ نجات 🌙
🔸️حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری:
زلال و خلاصه ی شب، در سحر است. سحر، زمان و فصل نجات است. سحر، مایه خیر و برکت است. نگذاریم از دستمان برود؛ حتی به حداقل هایش. اگر یک ساعت می شود، خدا بدهد برکت؛ اگر نشد، نیم ساعت؛ نشد، بیست دقیقه. کسی که می خواهد یک حرکتی به سمت خدای متعال شروع کند، بدون سحر و بیداری شب نمی شود، بدون انس با قرآن نمی شود.
🍉 @qarpuz
🌸🍂🍂🌸🍂🍂🌸🍂🍂🌸
🌺🌺تقديرى از يك عالم ربانى توسط امام جواد علیه السلام
يكى از شخصيت هاى مورد پسند امام جواد عليه السلام على بن مهزيار اهوازى است . حسن پسر شمون مى گويد:
نامه اى را كه امام جواد عليه السلام با دست خط خود به على بن مهزيار نوشته بود خواندم ، چنين بود: به نام خداوند بخشنده و مهربان .
اى على بن مهزيار! خداوند بهترين پاداش را به تو عنايت كند! منزلت را در بهشت قرار دهد، تو را در دنيا و آخرت خوار نكند و با ما محشور گرداند!
اى على ! تو را در خيرخواهى ، مسلمانى ، فرمان بردارى از خداوند، احترام به ديگران ، انجام وظايف دينى ، آزمايش كردم ، و تو را پسنديدم .
اگر بگويم مانند تو را نديده ام حتما راست گفته ام . خداوند جايگاه تو را در بهشت برين قرار دهد.
اى على ! در سرما و گرما، در شب و روز، خدمت تو براى ما مخفى نيست . از خداوند مسئلت دارم روز رستاخيز تو را آن چنان مشمول رحمت خود قرار دهد كه مورد غبطه باشى ! خداوند دعا را مستجاب مى كند.
📚بحار: ج 50، ص 105.
🍉 @qarpuz
🌺 - آثار شگف انگیز روزه در ماه رجب :
✍️ با یک روز، روزه گرفتن در ماه رجب خود را از عذاب قبر و عالم برزخ بیمه کنیم، به روایت ذیل توجه بفرمایید:
🌺 «شخصی بنام ثوبان میگوید: با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در قبرستان بودیم، حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد.
عرض کردم: یا رسولالله، چرا اینگونه رفتار میکنید؟
حضرت گریه شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آنگاه فرمود: [ای ثوبان] اینان کسانی هستند که در قبرهایشان عذاب میشوند، من از خدای متعال درخواست کردم که عذاب آنها را تخفیف دهد و خداوند عذاب آنها را تخفیف داد.
سپس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر کسانی که از اهل این قبرستان، در عذاباند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک شب را تا صبح قیام میکردند و به عبادت میپرداختند، در قبرها معذب نمیشدند.»(1)
✍️ دوستان گرامی! توجه داشته باشید که در روایت فوق، ثواب یک روز، روزه ی ماه رجب بیان شده، عجیبتر از آن، آثار و ثواب روزه ی بیش از یک روز است
📚 منبع متن حدیث : ..............
1 - «عَنْ ثَوْبَانَ قَالَ كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ (ص) فِي مَقْبَرَةٍ فَوَقَفَ ثُمَّ مَرَّ ثُمَّ وَقَفَ ثُمَّ مَرَّ فَقُلْتُ وَ مَا وُقُوفُكَ فَبَكَى ثُمَّ قَالَ هَؤُلَاءِ يُعَذَّبُونَ فِي قُبُورِهِمْ فَدَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْهُمْ فَفَعَلَ فَلَوْ صَامُوا مِنْ رَجَبٍ وَ قَامُوا لَيْلَهُ مَا عُذِّبُوا فِي قُبُورِهِم». / الدعوات (للراوندي): ص 280.
#ماه_رجب
#روزه
🍉 @qarpuz
#پندانه 🙏🤍
✍ شیشه ذهنت را تمیز کن
🔹زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند.
🔸صبح روز بعد، هنگامی که داشتند صبحانه میخوردند از پشت پنجره زن همسایه را دیدند كه لباسهایی را شسته و روی بند پهن میکند.
🔹زن گفت:
ببین! لباسها را خوب نشسته است. شاید نمیداند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشوییاش خوب نیست!
🔸شوهر ساکت ماند و چیزی نگفت.
🔹مدتی گذشت و هر بار که خانم همسایه لباسها را پهن میکرد، این گفتوگوی تكراری اتفاق میافتاد و زن از بیسلیقه بودن زن همسایه میگفت.
🔸یک ماه بعد، زن جوان از دیدن لباسهای شستهشده همسایه که خیلی تمیز به نظر میرسید، شگفتزده شد.
🔹به شوهرش گفت:
نگاه کن! بالاخره یاد گرفت چگونه لباسها را بشوید.
🔸شوهر پاسخ داد:
صبح زود بیدار شدم و پنجرههای خانهمان را تمیز کردم!
💢 زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاهکردن هستیم بستگی دارد.
🔹قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و اول شیشه ذهن خودمان را پاک کنیم و در پی دیدن جنبههای مثبت او باشیم.
🍉 @qarpuz
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨
#داستان_آموزنده
🔆شيفته خوشگل ها نشد و در دام شياطين نيفتاد
محمّد بن ريّان - كه يكى از علاقه مندان به ائمّه اطهار عليهم السلام است - حكايت كند:
ماءمون - خليفه عبّاسى - در طىّ حكومت خويش ، نيرنگ و حيله هاى بسيارى به كار گرفت تا شايد بتواند امام محمّد تقى عليه السلام را در جامعه بدنام و تضعيف كند.
وليكن او هرگز به هدف شوم خود دست نيافت ، به اين جهت نيرنگ و حيله اى ديگر در پيش گرفت .
روزى به ماءمورين خود دستور داد تا امام جواد عليه السلام را احضار نمايند؛ و از طرفى ديگر نيز دويست كنيز زيبا را دستور داد تا خود را آرايش كردند و به دست هر يك ظرفى از جواهرات داد، كه هنگام نشستن حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام در جايگاه مخصوص خود، بيايند و حضرت را متوجّه خود سازند.
وقتى مجلس مهيّا شد و زن ها با آن شيوه و شكل خاصّ وارد شدند، حضرت كوچك ترين توجّهى به آن ها نكرد.
چند روزى بعد از آن ، ماءمون شخصى به نام مخارق - كه نوازنده و خواننده و به عبارت ديگر دلقك بود و ريش بسيار بلندى داشت - را به حضور خود فرا خواند.
هنگامى كه مخارق نزد ماءمون قرار گرفت او را مخاطب قرار داد و گفت : اى خليفه ! هر مشكلى را كه در رابطه با مسائل دنيوى داشته باشى ، حلّ خواهم كرد.
و سپس آمد و در مقابل امام محمّد جواد عليه السلام نشست و ناگهان نعره اى كشيد، كه تمام اهل منزل اطراف او جمع شدند و او مشغول نوازندگى و ساز و آواز شد.
آن مجلس ساعتى به همين منوال سپرى گشت ؛ و حضرت بدون كم ترين توجّهى سر مبارك خويش را پائين انداخته بود و كوچك ترين نگاه و اعتنائى به آن ها نمى كرد.
پس نگاهى غضبناك به آن دلقك نوازنده نمود و سپس با آواى بلند او را مخاطب قرار داد و فرمود:
((اتّق اللّه يا ذالعثنون )) از خدا بترس ؛ و تقواى الهى را رعايت نما.
ناگهان وسيله موسيقى كه در دست مخارق بود از دستش بر زمين افتاد و هر دو دستش نيز خشك شد؛ و ديگر قادر به حركت دادن دست هايش نبود.
و با همين حالت شرمندگى از آن مجلس ، و از حضور افراد خارج گشت ؛ و به همين شكل - فلج و بيچاره - باقى ماند تا به هلاكت رسيد و از دنيا رفت .
و چون ماءمون علّت آن را از خود مخارق ، جويا شد، كه چگونه به چنين بلائى گرفتار شد؟
مخارق در جواب ماءمون گفت : آن هنگامى كه ابوجعفر، محمّد جواد عليه السلام فريادى بر من زد، ناگهان چنان لرزه اى بر اندام من افتاد كه ديگر چيزى نفهميدم ؛ و در همان لحظه ، دست هايم از حركت باز ايستاد؛ و در چنين حالتى قرار گرفتم .
📚إثبات الهداة : ج 3، ص 332، ح 7، مدينة المعاجز: ج 7، ص 303، ح 32.
🍉 @qarpuz
"سیلا سوتارات" فروشنده خیابانی مرغ از یک راه مبتکرانه برای پخت غذا استفاده می کند، او به جای فر یا زغال از هزار آینه متحرک استفاده می کند. که نور خورشید را به پرتویی قوی تبدیل می کند.
🍉 @qarpuz
اپوسوم های ماده معمولاً 18 تا 25 بچه دارند که هر کدام در بدو تولد کوچکتر از یک زنبور عسل هستند
🍉 @qarpuz