eitaa logo
🍉 قارپوز 🍉
103.2هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
19.5هزار ویدیو
61 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/G17a.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️وقایع روز یازدهم محرم _ قسمت دوم 💠بسیاری از مورخان بر این اعتقادند که در روز یازدهم محرم و پس از عزیمت سپاه عمر بن سعد به سوی کوفه، گروهی از بنی اسد ، خود را به اجساد مطهر امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش رسانده بر آنان نماز گزارده و آنان را دفن نمودند. برخی دیگر روز سیزدهم را زمان دفن شهدای کربلا بیان کرده‌اند. ♦️بر اساس برخی منابع شیعی از آنجا که بدنهای بی سر شهدا قابل شناسایی نبودند، امام سجاد علیه السلام که در اسارت به سر می‌بردند با معجزه الهی خود را به کربلا رسانده و در تدفین امام حسین (ع) و یارانشان شرکت کردند. 🔻دشمنان زمانی که اهل بیت رسالت را به شهر کوفه وارد نمودند سرهای شهدا را پیش روی آنان حرکت داده وارد شهر کردند و در کوچه و بازار گرداندند . بسیاری از مردم کوفه به تماشای اسرا آمدند و برخی از آنان چون اسرا را در این وضع ناگوار دیدند، صدا به گریه و زاری بلند کردند. 🔸آن روز عبیدالله بن زیاد در قصر دار الاماره نشست و بار عام داد و دستور داد تا سر امام حسین (علیه‌السّلام) را در پیش روی او قرار دادند، سپس دستور داد تا اهل بیت امام را بر او وارد کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•°•° هیچ درختی تموم سال شکوفا نیست درمورد خودت صبور باش :) ‌‌🍉 @qarpuz
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃 "متنى از جنس طلا" ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : راز این امیدواری و آرامشی که در وجودت داری چیست؟! گفت : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، تصمیم گرفتم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ کنم : ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ‌ها ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ‌ها ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ! ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ پنج ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ... ‌‌🍉 @qarpuz
ماجرای جالب درختی که از 125 سال پیش تاکنون در بازداشت است😳 ▪️125 سال پیش، یک افسر بریتانیایی به نام جیمز اسکویید دست به یکی از عجیب‌ترین بازداشت‌های تاریخ در شهر لندی کوتال در پاکستان زد. ▪️او وقتی یک شب بسیار مست بود و به محل سکونتش باز می‌گشت، درختی را سر راه خود دید و وقتی نتوانست آن را از سر راه خود کنار بزند، عصبانی شد و دستور داد، درخت را دستگیر کرده و به زنجیر بکشند. او بعد از اینکه هوشیار شد هم این درخت را آزاد نکرد تا به محلی‌ها بفهماند، هرکس دست از پا خطا کند، به همین ترتیب تنبیه و مجازات می‌شود. ▪️مسئولان پاکستانی این درخت را که نمادی از سرکوب‌ محلی‌ها به‌وسیله بریتانیایی‌ها در زمان تسلط‌شان روی پاکستان است، همانطور دست‌نخورده باقی گذاشتند. ‌‌🍉 @qarpuz
دیدگاه فیل‌ها نسبت به انسان! ▪️جالبه بدونید مغز فیل‌ها به انسان همان واکنشی را نشان می‌دهد که مغز انسان به توله‌ها واکنش نشان می‌دهد. فیل‌ها فکر می‌کنند ما ناز هستیم!😄 ‌‌🍉 @qarpuz
🔆مرد لطيفه گو مرد لطيفه گويى از دوستان امام حسن عليه السلام بود. مدتى نزد آن حضرت نيامده بود. روزى خدمت امام عليه السلام رسيد. حضرت پرسيد: چگونه صبح كردى ؟ (حالت چطور است ؟) گفت : يابن رسول الله ! حال من برخلاف آن چيزى است كه خودم و خدا و شيطان آن را دوست مى داريم . امام عليه السلام خنديد و فرمود: چطور؟ توضيح بده ! گفت : خداوند مى خواهد از او اطاعت كنم و معصيت كار نباشم . اما من چنين نيستم . و شيطان دوست دارد، خدا را معصيت كرده و به دستوراتش عمل نكنم ولى من اين طور هم نيستم . و خودم دوست دارم هميشه در دنيا باشم ، اين چنين هم نخواهم بود. روزى از دنيا خواهم رفت . ناگاه شخصى برخواست و گفت : يابن رسول الله ! چرا ما مرگ را دوست نداريم ؟ امام فرمود: به خاطر اين كه شما آخرت خود را ويران و اين دنيا را آباد كرده ايد، بدين جهت دوست نداريد از جاى آباد به جاى ويران برويد. 📚بحار: ج 44، ص 110. ‌‌🍉 @qarpuz
9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی یک بیان نورانی از حضرت امیر مؤمنان سلام الله علیه است که فرمود: «إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَة»؛[۱]، فرمود: اگر شما یک وقت گرفتار شدید، دَینی دارید و مشکل مالی دارید، صدقه بدهید که این ده برابر می‌آید! ما اینها را باور نکردیم که کار به دست دیگری است. فرمود هر وقت کمبودی دارید و وضع شما قدری ضعیف شد، فوراً صدقه بدهید... [۱]حکمت ۲۵۸ نهج البلاغه درس تفسیر ۹۴/٨/١۶ ‌‌🍉 @qarpuz
🌸🍂🍂🌸🍂🍂🌸🍂🍂🌸 🔆ترحم بر حيوانات نجيح گويد: حسن بن على عليه السلام را ديدم كه مشغول خوردن غذا بود و سگى روبروى او قرار گرفته بود، هر لقمه اى كه مى خورد يك لقمه هم به آن سگ مى داد. عرض كردم : يابن رسول اللّه ! اين سگ را از خود دور نمى كنى ؟ حضرت فرمود: رهايش كن زيرا من از خداوند حيا مى كنم كه جاندارى به من نگاه كند و من بخورم و به او نخورانم . 📚بحارالانوار ، ج 43، ص 352. ‌‌🍉 @qarpuz
🔆 امام حسن علیه السلام : بندگی و عبادت خداوند   درباره عبادت امام مجتبى عليه السلام روايت است كه آن حضرت در زمان خويش عابدترين، زاهدترين و برترين مردم به شمار مى‏رفت. هنگامى كه حج به جا مى ‏آورد، بسيارى از اوقات با پاى برهنه از مدينه تا مكه مى‏رفت. هر وقت به ياد مرگ مى ‏افتاد مى‏ گريست و اگر در حضورش سخن از قبر به ميان مى ‏آمد گريان مى‏ شد و چون به ياد قيامت و بر انگيخته شدن در محشر مى ‏افتاد اشك مى ‏ريخت و هر وقت به ياد عبور از صراط مى ‏افتاد گريه مى ‏كرد و هر گاه به ياد حضور مردم براى حساب در پيشگاه خدا مى‏ افتاد ناگهان فرياد مى‏ كشيد و از شدّت بيم و هراس از هوش مى ‏رفت و غش مى‏ كرد. هر زمان براى نماز آماده مى ‏شد، اعضايش از خوف خدا مى ‏لرزيد و هر وقت از بهشت و دوزخ سخن مى‏ گفت چون شخص مار گزيده مضطرب مى‏ گشت، آنگاه از خدا خواستار بهشت مى‏ شد و از آتش دوزخ به او پناه مى‏ برد و چون آيه ‏اى كه با «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»* شروع مى‏شود تلاوت مى ‏كرد، مى‏ فرمود: لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ‏  بار خدايا! فرمانبردارم، فرمانبردار.«المناقب: 4/ 14؛ بحار الأنوار: 43/ 339، باب 16، حديث 13.». و نيز هنگامى كه مشغول وضو مى ‏شد اعضايش مى ‏لرزيد و چهره مباركش زرد مى ‏شد؛ وقتى كه مى ‏پرسيدند: چرا چنين حالى پيدا مى ‏كنى؟ مى‏ فرمود: سزاوار است كسى كه در برابر پروردگار عرش مى ‏ايستد، رنگش زرد و اعضايش دچار رعشه و لرزش شود. هر گاه به در مسجد مى‏رسيد روى به آسمان مى‏ كرد و مى ‏فرمود: خدايا! مهمان تو بر در خانه ‏ات ايستاده است؛ اى خداى بخشنده! گنهكار پيش تو آمده؛ اى خدا! اى مهربان! از گناهانم به خاطر بزرگواريت درگذر 📚«الأمالى، صدوق: 178، المجلس الثالث والثلاثون، حديث 8؛ عدة الداعى: 151؛ بحار الأنوار: 43/ 331، باب 16، حديث 1.». 📚منبع: اهل بیت  علیهم السلام (،عرشیان فرش نشین)،حسین انصاریان،انتشارات دارالعرفان،قم،ص124 ‌‌🍉 @qarpuz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«توکای پیر» ✨توکای پیری تکه نانی پیدا کرد، آن را برداشت و به پرواز در آمد. پرندگان جوان این را که دیدند، به طرفش پریدند تا نان را از او بگیرند. وقتی توکا متوجه شد که الان به او حمله می‌کنند، نان را به دهان ماری انداخت و با خود فکر کرد، وقتی کسی پیر می‌شود، زندگی را طور دیگری می‌بیند، غذایم را از دست دادم. اما فردا می‌توانم تکه نان دیگری پیدا کنم. اما اگر اصرار می‌کردم که آن را نگه دارم، در وسط آسمان جنگی به پا می‌کردم. پیروز این جنگ، منفور می شد و دیگران خود را آماده می‌کردند تا با او بجنگند و نفرت قلب پرندگان را می‌انباشت و این وضعیت می‌توانست مدت درازی ادامه پیدا کند. ‌‌🍉 @qarpuz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک جوانه کوچک در ذهنت کافی است تا درختی تنومند با ریشه‌هایِ جاودانه در زندگی‌ات خلق کند؛ به ندایِ درونت گوش کن و امروز قاصدکِ رویاهایت را به پرواز در بیاور... ‌‌🍉 @qarpuz