#داستان_آموزنده
🔆حکایت حضرت موسی علیه السلام و برخ الاسود
هفت سال در بنى اسرائيل قحطى آمد، حضرت موسى عليه السلام با هفتاد هزار نفر بيرون رفتند تا دعا كنند كه باران بيايد. خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى فرمود: موسى! چگونه اجابت كنم دعاى جمعيّتى را كه غرق در گناه هستند و گناهان بر ايشان سايه افكنده است و با خباثت باطن و غير يقين مرا مى خوانند و خود را از مجازات من ايمن مى دانند.
اى موسى! برگرد و برو به نزد يكى از بندگانم به نام برخ كه دعا نمايد، تا دعاى او را بپذيرم. حضرت موسى عليه السلام در پى برخ رفت و او را پيدا نكرد، تا اين كه روزى حضرت در كوچه اى عبور مى كرد، ناگهان به بنده سياه پوستى برخورد كرد در پيشانيش آثار سجده نمايان بود و چادر شبى به خود پيچيده و گوشه آن را به پشت گردنش گره زده بود. حضرت به نور خدا او را شناخت و بر او سلام كرد و گفت:
اسمت چيست؟ گفت: اسم من برخ است. حضرت موسى عليه السلام گفت: مدّتى در جستجوى تو بوديم، حال بيا برويم براى ما دعاى باران بخوان، برخ به ميان جمعيّت آمد و چنين دعا كرد:
اللَّهُمَّ ما هذا مْن فِعالِكَ وَ ما هذا مِنْ حِلْمِكَ وَ مَا الَّذى بَدا لَكَ انْقَضَتْ عَلَيْكَ عُيُونُكَ أَمْ عانَدَتْ الرِّياحُ عَنْ طاعَتِكَ أَمْ نَفَدَ ما عِنْدَكَ أَمْ إِشْتَدَّ غَضَبُكَ عَلَى الْمُذْنِبينَ، الَسْتَ كُنْتَ غَفَّاراً قَبْلَ خَلْقِ الْخاطِئينَ، خَلَقْتَ الرَّحْمَةَ وَ أَمَرْتَ بِالْعَطْفِ أَمْ تَرينا أَنَّكَ مُمْتَنِعٌ أَمْ تَخْشى الفَوْتَ فَتُعَجِّلُ بِالْعُقُوبَةِ.
خدايا! اين خشكى و قحطى كار تو نيست، و اين سخت گيرى بر بندگان از بردبارى تو نيست. چه آشكار شده بر تو كه چشمه هاى تو كم آب شده است؟! آيا بادها از فرمانبرى تو روگردان شده اند؟! يا آنچه نزد توست به پايان رسيده است؟! يا خشمت بر گنهكاران شدّت يافته است؟! آيا تو پيش از آفريدن معصيت كاران آمرزنده نبودى و رحمت را نيافريدى؟ مگر به مهربانى دستور ندادى؟ آيا مى خواهى با اين سخت گيرى شوكت خود را به ما نشان دهى، آيا مى ترسى فرصت از دست برود و ما نميريم، پس قبل از مردن ما در كيفر شتاب نمودى؟!
هنوز برخ نرفته بود كه باران رحمت خدا سرازير شد، و بارش بنى اسرائيل را فرا گرفت. برخ در بازگشت به حضرت موسى عليه السلام گفت: ديدى چگونه با پروردگار مشاجره كردم و او چگونه با من لطف و انصاف نمود.»
از بزرگترين الطاف الهى بر بندگان اين است كه اسرار عموم مردم را پنهان نگه داشته و باطن ها را بر يكديگر پوشيده مى نمايد تا از اسرار و نقشه هاى درونى آگاهى نيابند. بنابراين به زندگى و ارتباط در امور به گونه عادى مشغول هستند.
اگر پرده كشى بر ظاهر اعمال انسان ها نبود؛ اجتماع متلاشى شده و كار به سختى مى كشيد و هيچ كس ميل و علاقه اى به رابطه قلبى نداشت و بيشتر بندگان خدا از اين نعمت نهانى آگاه نيستند و نمى دانند كه آبروى فردى و اجتماعى آنان در گرو رحمت الهى است.
اگر روزى گوشه اى از اين پرده براى رسوايى يا آزمايش كنار رود، هيچ كسى قدرت زندگى با ديگران حتى با نزديكان خود را نخواهد داشت.
📚تسلیه العباد در ترجمه مسکن الفؤاد، شهید ثانی،(ترجمه حسین جناتی)، انتشارات آستانه رضویه، ص123
** این حکایت در کتاب مهجه البیضاء، فیض کاشانی، ج8، ص81 نیز نقل شده است
🍉 @qarpuz
تو مترو داری پیامک میدی باید با بغل دستیت حتما مشورت كنی!
چون اونم در جریانه كامله، بالاخره دوتا عقل بهتر كار می كنه! 😂
🍉 @qarpuz
حیف نون داشت ماهی میگرفت استخوان به قلاب بسته بود ازش میپرسن
چرا استخوان زدی به قلاب میگه میخوام سگ ماهی بگیرم😂😂
🍉 @qarpuz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدویین حراج
یدونه بخر دو تا ببر 😂😂
🍉 @qarpuz
اولین پرواز خارجي که داشتم مهماندار میگفت چي میخوری؟ منم فقط آبو بلد بودم، تا مقصد 8 لیتر آب خوردم 3 تا سنگ کلیه دفع کردم 😂😂
🍉 @qarpuz
من دماغم به حدي بزرگه که يسري تو استخر کرال پشت رفتم همه فرار کردن ، فکر کردن کوسه اومده
🍉 @qarpuz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدارو شکر که بچهی به این قانعی داری😂😂😂
🍉 @qarpuz
من حمومم 45 دقیقه طول میکشه
که 5 دقیقه خود حموممه ،
40 دقیقه تنظیم آب گرم و سرده طوریکه خروجیش آب ولرم باشه😐😂
🍉 @qarpuz